چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
چند نکته از عبید زاکانی
شخصی خانه ای اجاره کرده بود. تیرهای سقف بسیار صدا می کرد. به خداوند خانه از بهر مرمت آن سخن بگشاد ولی پاسخ داد که چوب های سقف ذکر خداوند می کند، گفت نیک است اما می ترسم منجر به سجود شود.
□□□
اعرابی به حج رفت. در طواف دستارش بربودند، گفت؛ خدایا یکبار که به خانه تو آمدم فرمودی که دستارم بربودند. اگر یکبار دیگر مرا اینجا ببینی بفرمای تا دنده هایم بشکنند.
□□□
می گویند مردی نعلی پیدا کرد و به زنش گفت؛ خدا یک خر به ما داده. زنش گفت کجاست؟ مرد نعل را نشان داد و گفت این یک نعلش سه تا نعل و یک خر هم باقی مانده که بعدا خواهد داد.
□□□
دزدی در شب خانه فقیری می جست. فقیر از خواب بیدار شد، گفت ای مردک آنچه تو در تاریکی می جویی ما در روز روشن می جوییم و نمی یابیم.
□□□
شخصی تیری به مرغی انداخت، خطا کرد. رفیقش گفت احسنت. تیرانداز برآشفت که به من ریشخند می کنی. گفت نه، می گویم احسنت اما به مرغ.
□□□
شخصی با دوستی گفت که مرا چشم درد می کند، تدبیر چه باشد؟ گفت؛ مرا پارسال دندان درد می کرد برکندم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست