پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا

ارجاعات انقلاب


ارجاعات انقلاب

در زمینه های گوناگون سیاسی, اقتصادی, اخلاقی, فقاهتی, مبارزاتی, روانشناختی, تاریخی, حقوقی, عقیدتی و می توان ارجاعات و پیشینه های ذهنی فراوانی را برای تحقق انقلاب اسلامی برشمرد كه هركدام به نحوی موجب پیدایش حس و مواضع مشترك مردم در براندازی حكومت ستمشاهی گردید

پیشینه‌های تاریخی یك قوم، چه منفی و یا مثبت، به‌هرحال قابل انفكاك از آن قوم نیست و سایه یا پرتویی از آن همواره در آینده امتداد می‌یابد. تحولات اجتماعی در جوامع گوناگون نیز براساس همین پیشینه‌ها به‌وجود می‌آیند و موجب حذف یا ثبات یك موضوع می‌شوند. این پیشینه‌ها گاه در جایگاه استنادات و یا روشن‌كننده راه جریاناتی مشابه در دوران پس از خود قرار می‌گیرند و گاه نیز به‌عنوان تجربه موجود، از وقوع وقایع مشابه جلوگیری می‌كنند. درخصوص انقلاب اسلامی ایران نیز به قطع و یقین می‌توان به موارد عدیده‌ای اشاره كرد كه رفتارهای مردم و رهبران انقلاب براساس ارجاع به جریانات تاریخی گذشته شكل گرفته و تداوم یافته است.

این پیشینه‌های تاریخی كه مورد ارجاع قرار می‌گرفت، درحقیقت موضع‌گیریهای مردم را سامان بخشیده و در به‌وجودآوردن حس و مواضع مشترك در میان آنها تاثیر اساسی داشت؛ به‌عنوان مثال، به ارجاع حافظه تاریخی جامعه به عملكرد دستگاه ظالمانه بنی‌امیه و در كنار آن به قیام خونین امام‌حسین(ع) می‌توان اشاره كرد كه به موضع‌‌گیری مردمی در مقابله با رژیم پهلوی و همراهی با امام‌خمینی(ره) به‌گونه‌ای ملموس‌تر جهت می‌بخشید و شكل‌گیری حس مشترك قیام علیه ظلم را تسهیل می‌نمود.

در زمینه‌های گوناگون سیاسی، اقتصادی، اخلاقی، فقاهتی، مبارزاتی، روانشناختی، تاریخی، حقوقی، عقیدتی و . . . می‌توان ارجاعات و پیشینه‌های ذهنی فراوانی را برای تحقق انقلاب اسلامی برشمرد كه هركدام به‌نحوی موجب پیدایش حس و مواضع مشترك مردم در براندازی حكومت ستمشاهی ‌گردید؛ از جمله آن‌كه مردم، مبارزه امام‌خمینی(ره) با محمدرضاشاه را با ماجرای مقابله حضرت‌موسی(ع) با فرعون در قرآن كریم در تشابه و همسانی می‌دیدند؛ همچنین آیات و روایات نوید بخش غلبه مستضعفین بر مستكبرین را وعده خدا برای پیروزی انقلاب اسلامی می‌دانستند؛ و یا سكوت مراجع پیشین در قبال نظام ستمشاهی را به شیوه مبارزاتی برخی از ائمه (علیهم‌السلام) ارجاع می‌دادند؛ همین‌طور قیام امام‌خمینی(ره) را به قیام امام‌حسین(ع) در روز عاشورا تشبیه می‌كردند.

مقاله حاضر با برشمردن برخی از این ارجاعات، پیشینه‌های ذهنی مردم و رهبران نهضت اسلامی را مورد توجه قرار داده است.

یكی از اساسی‌ترین شروط تداوم و موفقیت هر انقلابی، آن است كه میان رهبران این انقلابات و مردم پیش‌‌زمینه‌های مشترك روانشناختی و ذهنی وجود داشته باشد؛ به‌این‌معناكه آنها به لحاظ عقاید، ارزشها و نگرشهایشان با یكدیگر همساز بوده و صرفا از جهت تابع و متبوع و یا برتر و پایین‌تر‌بودن متفاوت باشند. به‌نظر می‌رسد یكی از علل نافرجامی روشنفكری لیبرالیستی در جامعه شیعی ایران در زمینه ایجاد دگرگونیهای بنیادین و انقلابی نیز درواقع در همین مساله نهفته است؛ چنان‌كه آنها برای ایجاد تحولات موردنظر خود مجبور می‌شدند به كودتا یا اغفال مردم روی‌آورند و به تبع آن، پس از مدتی‌كه مردم به حقایق واقف شده و لذا سرخورده و سیاست‌گریز می‌شدند، این روشنفكران نیز منزوی گشته و به‌ناچار برای حفظ قدرت خود به سرنیزه تكیه می‌كردند؛ غافل‌ازآنكه از سرنیزه هر استفاده‌ای بشود، مطمئنا برای تكیه‌دادن هیچ مناسب نیست. تمامی این پیامدها را می‌توان حاصل ناتوانی این رهبران در ارجاع مردم به زمینه‌های مشترك روانشناختی و ذهنی و یا اصلا فقدان چنین اشتراكی دانست.

در انقلاب اسلامی ایران، روحانیون و شاخص‌ترین ایشان حضرت‌امام‌خمینی(ره)، رهبران اصلی مردم بودند. روحانیت شیعه تاكنون از چند ویژگی مهم برخوردار بوده است:

۱) سلسله‌مراتب تعلیمی، به دو شكل «تقلید از مراجع» و «سلسله مشایخ»

۲) روابط مراد و مریدی میان مراجع و اساتید حوزه و طلاب

۳) وجود نظامواره‌ای ارگانیك (به‌عنوان بخشی از پیكره اجتماع) به‌سان سلسله‌اعصاب حسی و حركتی (انتقال پیام و فرمان) در سراسر كشور بین مردم (مقلدان) و مراجع.

این ویژگیهای سه‌گانه باعث شد كه روحانیت شیعی ایران، دركل در جایگاه رهبر بی‌بدیل و بدون جایگزین انقلاب اسلامی ایران قرارگیرد.

۴) ویژگی دیگری نیز كه در روحانیت سنتی شیعی ایران وجود داشت و موجب شد این گروه علیرغم انقلابی‌نبودن اولیه خود، با روحانیون انقلابی همراه شده و یا حداقل مقاومت و كارشكنی نكنند، و در نتیجه روحانیت را به طور خاص نیز در راس حركت انقلابی مردم ایران قرار داد، وجود این تفكر در میان آنان بود كه چنانچه یك مرجع تقلید براساس نگرش خاص خود به حوزه اختیار و ولایت‌فقیه، اقدام به تصرف، صدور فرمان و یا عمل خاصی كند كه از تقوا و دینداری به دور نبوده و در چارچوب یكی از بینشهای فقهی قابل طبقه‌بندی باشد، این مراجع سنتی با آن مخالفت ننموده و مردم را به نافرمانی از آن نخوانند. این ویژگی كه هم‌اكنون نیز در میان فقهای سنتی محفوظ می‌باشد، موجب شد حضرت‌امام(ره) بی‌آنكه از ناحیه كلیت روحانیت و حوزه با مقاومت قابل‌توجهی روبرو شود، ابتكار عمل را به دست گرفته، حوزه و اجتماع، از جمله دانشگاهها و ادارات را یكپارچه علیه حكومت پهلوی به حركت درآورد و سكان راهنمایی آنان را در اختیار گیرد.

رهبران قیامهای عمومی، در هر انقلابی، مردم را به پیشینه‌های پذیرفته‌شده ذهنی آنان ارجاع داده و تعارض میان این پیشینه‌ها و واقعیات رژیم موجود را به آنها متذكر می‌گردند و از مردم می‌خواهند با برپاداشتن اعتراض و دستیازی به نهضت و انقلاب، وضع موجود را در جهت همسان‌ساختن آن با عقاید، اندیشه‌ها، ارزشها و حتی نظام اسطوره‌ای ذهنی اكثریت جامعه، تغییر دهند؛ به‌عنوان‌مثال، انقلاب كبیر فرانسه به تبع اندیشه‌ها و باورهای دموكراتیكی شكل گرفت كه دو‌سه‌قرن‌پیش‌ازآن توسط نویسندگان و متفكران اروپایی ابداع و تبلیغ شده بود. همین‌طور، انقلاب امریكا نیز از همین تفكرات تغذیه كرد؛ چون اكثر مردم امریكا، درواقع اروپایی بودند. البته انقلاب اكتبر روسیه كه توسط كمونیستها شكل گرفت، با دو انقلاب مذكور تفاوت دارد؛ چراكه انقلاب اكتبر درواقع بیشتر شبیه یك كودتا بود، چنان‌كه پس از سرنگونی تزار به كشتار بیش از چهل‌میلیون روسی انجامید. انقلاب اسلامی ایران اما تفاوت خاصی با همه این انقلابها داشت و آن این‌كه رهبران انقلاب، مردم را به حوزه‌های متنوعی ارجاع ‌دادند كه به حضور گسترده اقشار، گروهها و خرده نظامهای بسیار متعددی در عرصه انقلاب اسلامی منجر شد. مقاله حاضر درواقع بر آن است تا برخی از این حوزه‌های مورد رجوع و ارجاع رهبران و مردم را در انقلاب اسلامی ایران بازشناسد.

● حوزه‌های ارجاعی انقلاب اسلامی

الف ) حوزه فقه و شریعت:

پیش از دوران پهلوی، حكومتهای مختلف علی‌رغم تمامی كاستیها و مفسده‌انگیزی‌هایشان، معمولا با فقها روابط حسنه‌ای داشتند و دست آنها را تاحدودی در رتق‌وفتق امور مردم و اجرای سنتهای اسلامی و شیعی باز می‌گذاشتند؛ البته شاید هم مجبور بودند چنین كنند و به عبارتی فقها را به این شیوه تحمل می‌كردند. پس از آنكه زمینه‌های سكولاریستی به‌ویژه به تبع فعالیتهای بابیه، بهائیه و روشنفكری دین‌ستیز (دهری‌مسلك و مادی) و نیز بر اثر انقلاب مشروطه، اعدام شیخ‌فضل‌الله نوری و سرانجام انزوای روحانیت ایجاد شده و قوام یافت، رضاخان میرپنج طی كودتایی در راس قدرت قرارگرفت و درصدد برآمد روحانیت را سركوب كرده و شریعت را از صحنه جامعه و حكومت حذف و منزوی نماید؛ همان رویه‌ای كه پسرش محمدرضا نیز همان را ادامه داد. بنابراین رهبران انقلاب اسلامی، كه برخلاف حاكمان با مردم به لحاظ اندیشه مبتنی بر فقه و شریعت اشتراك داشتند و درواقع این تفكر را نیز خودشان در مردم شكل داده بودند، همواره مردم را به تناقض سیاستها و رفتار حكام پهلوی و شخص شاه با احكام نورانی اسلام و فقه شیعه متذكر می‌گردیدند و از آنها می‌خواستند به این وضع اعتراض كرده و تغییر این رویه را از حكومت خواستار شوند و چنانچه ترتیب اثر داده نشد، حكومت را سرنگون كنند. اعتراض به دو موضوع مباین با فقه شیعی در ماجرای لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، یعنی حق رای زنان و رسمیت‌یافتن سوگند به كتب آسمانی غیر از قرآن ــ كه اولی در آن زمان به فساد زنان و دومی به سیطره غیرمسلمانان می‌انجامید ــ از جمله مواردی بودند كه در این راستا محل تذكر قرارگرفتند. همچنین به عنوان یكی دیگر از این موارد، می‌توان به تاكید امام‌خمینی‌(ره) به وعاظ مبنی بر افشای این عمل رژیم پهلوی اشاره كرد كه به آنها اخطار كرده بود در سخنرانیهایتان در ماه محرم «نگویید اسلام در خطر است» بلكه توصیه می‌كردند وعاظ این پرسش انكاری را كه «آیا اگر ما نگوییم اسلام در خطر است، در خطر نیست؟!»، در سخنرانیهایشان تكرار و تلقین كنند. همچنین توجه خاص امام‌خمینی و یاران روحانی ایشان به ارجاع مردم به عنصر «امر به معروف» و «نهی از منكر» با هدف طرد حكومت پهلوی و ایجاد حكومت اسلامی، از جمله دیگر مصادیق این‌گونه ارجاعات به پیش‌زمینه‌های فكری مشترك میان رهبران انقلاب و مردم می‌باشد كه باعث شده بود مردم شاه را به اتهام زیرپاگذاشتن شریعت، «زندیق» بخوانند.

ب ) حوزه اخلاق:

هدف از بعثت پیامبر اسلام(ص)، به استناد حدیث مشهور نبوی، تمام‌كردن مكارم و فضائل اخلاقی بیان شده است. در قرآن‌كریم و احادیث شیعی نیز توجه و اهتمام فراوانی به اخلاق الهی شده است. این اهتمام، روحانیت شیعه را بر آن داشت تا همواره بیشتر در راستای تهذیب نفس خود و تربیت نفوس مردم بكوشند. حكومتها نیز از آنجا كه معمولا این حوزه را غیراجتماعی، غیرسیاسی و خنثی تلقی می‌كردند، نسبت به آن حساسیت كمتری از خود نشان می‌دادند و حتی گاه روحانیون را بر این اهتمام تحسین و ترغیب می‌كردند. ازاین‌رو، می‌توان به‌عنوان یك پیش‌زمینه مشترك كه بعدا در جریان انقلاب مورد استناد واقع شد، به‌همین تاثیر عمیقی اشاره كرد كه روحانیت شیعه در آن دوران در حوزه اخلاق اجتماعی برجای گذاشت؛ كه در حقیقت بیشترین و عمیقترین حوزه تاثیر روحانیت نیز به حساب می‌آید؛ چنان‌كه به‌عنوان نمونه، می‌توان به دروس اخلاق امام‌خمینی(ره) و دیگران در دوره پهلوی اشاره كرد. باتوجه به بی‌مایگی فرهنگی و ابتذال اخلاقی شاه و كارگزارانش و نیز فساد اخلاقی رایج در دانشگاهها، ادارات، رسانه‌ها و سایر مراكز دولتی و حتی خصوصی عصر پهلوی، به‌واقع یك امر ضروری هم شده بود كه روحانیون شیعه همواره مردم را به تعالیم اخلاقی اسلام ارجاع داده و متوجه تعارض وضع اخلاقی و سیاستهای مربوط در این عصر با تعالیم مذكور باشند؛ چنان‌كه اعتراضات حضرت‌امام‌خمینی(ره) و مرحوم آیت‌الله شهید سیدعبدالحسین دستغیب به جشنهای شیراز، درواقع براساس ضرورت بود كه صورت می‌گرفت. اهمیت مسائل اخلاقی در نزد حضرت امام، به اندازه‌ای بود كه ایشان حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز همواره تاكید می‌كردند كه اگر همه انبیاء(ع) در یكجا جمع شوند، هیچ اختلافی میان آنان پیش نخواهد آمد، چراكه همه اختلافات درواقع از «نفس» ناشی می‌شود؛ و لذا به هنگام صحبت درباره «طاغوت» و از جمله در دوره حكومت بنی‌صدر، همواره تاكید داشتند كه «هی نگویید من، بگویید مكتب من!» این قبیل موارد، همگی اهمیت ارجاع ایشان به نظام اخلاقی اسلام برای تهذیب نفس در جریان انقلاب اسلامی و پس از پیروزی آن را نشان می‌دهد كه نقش بسیار مهمی در تحریك و هدایت مردم انقلابی داشت و هنوز هم می‌تواند داشته باشد.

ج ) حوزه روانشناختی:

این حوزه به شخصیت و انگیزشهای عالی انسانی مربوط می‌شود و به همین جهت نیز آن را با حوزه اخلاق (كه به یك نظام اخلاقی خاص نظر دارد) علیرغم نزدیكی و قرابت بسیار در یك طبق‌بندی قرار نمی‌دهیم. یكی از ویژگیهای رژیم شاه، تحقیر مردم و نادیده‌گرفتن یا پایمال‌كردن شخصیت و حقوق مردم بود. روحانیت و امام نیز از همین ویژگی بهره برده و مردم را به شخصیت و حقوق خود متوجه و علیه رژیم تحریك می‌نمودند. به‌عنوان‌‌مثال، حضرت امام (ره) در نطق خود علیه كاپیتولاسیون، پس از ذكر آیه استرجاع در ابتدای سخنرانی خود، به‌عنوان مهمترین نكته بیان داشتند كه شخصیت ایرانیان به‌قدری نادیده گرفته و تحقیر شده است كه اگر مثلا به یك سگ امریكایی آسیب برسانند، محاكمه می‌شوند، اما اگر امریكاییان شاه ایران یا یك مرجع تقلید را لگدكوب كنند، ایرانیان حق تعقیب قضایی و محاكمه و مجازات آنها را ندارند. ارجاع به تباین سیاستها و رفتارهای شاه و رژیمش با شخصیت متعالی انسانی ایرانیان، در تحریك علیه شاه و گسترش نفوذ و محبوبیت رهبران روحانی تاثیر فراوانی داشت.

مصطفی امه‌طلب


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.