سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

انقلاب مخملین و اشتباه دوجانبه


انقلاب مخملین و اشتباه دوجانبه

سده بیستم نام های زیادی داشت نام هایی كه اغلب از تحولات حوزه علم و تكنولوژی نشات می گرفت اما در حوزه اجتماعی, یكی از نام های اصلی «قرن انقلاب ها» بوده است

سده بیستم نام های زیادی داشت. نام هایی كه اغلب از تحولات حوزه علم و تكنولوژی نشات می گرفت. اما در حوزه اجتماعی، یكی از نام های اصلی «قرن انقلاب ها» بوده است. چرا كه در این قرن، اشكال متفاوت انقلاب شكل گرفت و كشورهای مختلف از روسیه تا ایران، از آمریكای مركزی تا آفریقا و از چین تا كره را دربرگرفت. انقلاب هایی عمدتاً بر مبنای چپگرایانه و برخاسته از ایدئولوژی های آرمانگرایانه برابری خواه. ویروس انقلاب در این قرن چنان مسری بود كه گاه كشورهای پیشرفته و گذشته از مراحل توسعه را نیز دربرمی گرفت.

به گونه ای كه در دهه ۶۰ میلادی كه روزگار اوج گیری انقلاب ها در كشورهای ریز و درشت آفریقایی و آمریكای مركزی بود، جوامعی چون فرانسه و آمریكا نیز اعتراضاتی را در خود دیدند كه تنه به انقلاب می زد. هرچند قوی بودن پایگاه های جامعه مدنی در این جوامع، مانع از آن شد كه حوادثی چون شورش سیاهان آمریكا یا دانشجویان فرانسه، از یك نوستالژی اجتماعی با پیامدهایی نه چندان كلان در این جوامع فراتر رود. چنان كه وقتی تب اعتراضات فروخفت، گویی نه خانی آمده و نه خانی رفته بود اما در بسیاری كشورهای دیگر، انقلاب نه یك اعتراض و نه یك تب زود گذر كه توفانی بنیان بركن از آب درآمد. توفان هایی كه هر یك از بستری خاص برمی خاست. یكی چون مائو به روستائیان تكیه زد. آن دیگر (لنین) حزبی پیشاهنگ را شكل داد تا به نمایندگی از طبقه كارگر شالوده هنوز شكل نگرفته سرمایه داری در روسیه را به تصرف حزب درآورند. در ایران نخستین انقلاب اسلامگرای گسترده در جهان شكل گرفت تا مذهب هم به سرچشمه های انقلاب افزوده شود. در كوبا انقلابیون از دل جنگل ها برآمدند و در الجزایر از میان صحراها. در انقلاب های مختلف، نیروهای خارجی هم نقش های متفاوت داشتند. هر چند دو قطبی جنگ سرد اجازه نمی داد كه یكی از دو طرف به آسانی حیاط خلوت آن دیگری را بر هم زند. اما با وجود همه این تفاوت ها یك نكته مشترك بود و آن اینكه در طول دهه ها از سده بیستم، انقلاب، جادویی سحرآمیز و دارویی شفابخش برای ملت های تحت ستم یا آزرده از ارزش های سیستم حاكم یا مخالف با سلطه خارجی محسوب می شد.

این نگاه مثبت به انقلاب، در كشورهای مختلف وجود داشت گرچه حاملان و عاملان و منادیان آن در هر كشور، با آن دیگری متفاوت بود. «امید به انقلاب» اما تنها نقطه اشتراك ملت ها و گروه های انقلابی نبود. اشتراك دیگر آن بود كه هر كس خربزه انقلاب می خورد، باید پای تب و لرز تبعات نیز می ایستاد. یكی از مهمترین این تبعات «خشونت» بود. خشونتی كه در روزهای انقلاب میان حاملان انقلاب و عاملان نظم مستقر شكل می گرفت، به فردای انقلاب نیز می كشید. این بار اما خشونت، به میان انقلابیون كشیده می شد.

حذف تدریجی نیروهای انقلاب كه برخاسته از اختلافات ایدئولوژیك و عطش قدرت بود، یكی از نخستین تصویرهای فردای هر انقلاب است. فردایی كه در آن، نیروهای انقلاب با همان زبانی با یكدیگر سخن می گویند كه پیش از این، با نظم استبدادی یا استعماری یا كودتایی مستقر برد. نتایج اغلب ناخواسته انقلاب ها، به طور معمول برخاسته از نفرتی تحلیل می شد كه در بطن خشونت های متن و حاشیه ریشه داشت. این وضعیت، به تدریج جذابیت پنهان را از میان برد. جذابیتی كه در آن آرمان فراتر از واقعیت و خواسته ها مبنایی تر از توانایی ها و مقدرات بود. تجربه ده ها انقلاب در سده بیستم این تصویر دوست داشتنی را كه تصور می شد بسیار در دسترس است و فقط كافی است برای رسیدن به آن، عده ای از خود بگذرند و خون هایی بر زمین بریزند، خدشه دار ساخت.

از این رو، از اواخر دهه ۸۰ سده ،۲۰ تقریباً انقلابی عمده را در جهان نمی توان سراغ گرفت. در واقع، انقلاب اسلامی ایران آخرین انقلاب بزرگ شناخته شد كه البته آن هم نسبت به انقلاب های بزرگ پیش از خود، خشونتی كمتر را برانگیخت. چنان كه برخی چپ های رادیكال ایران، در فردای انقلاب معتقد بودند به اندازه ای كه شایسته انقلاب باشد، خونی ریخته نشده. دلایل مختلفی را می توان برشمرد كه متن انقلاب ایران بسیار كمتر از انقلاب های بزرگ روسیه و فرانسه آمیخته به خشونت بود، اما فراتر از این دلایل (و نیز این پرسش كه چطور از آن انقلاب نیز حذف ها و خشونت هایی برآمد)، نكته ای كه می توان گفت، آن بود كه به تدریج خشونت در مسیر انقلاب ها رو به افول می گذاشت و به طور طبیعی چون خشونت ذاتی انقلاب بود، ظاهراً خود انقلاب هم به پدیده ای تاریخی تبدیل می شد.

اما از اوایل هزاره جدید، این انگاره خدشه دار شد. شكل گیری انقلاب های رنگی (مخملین) در كشورهای سابق بلوك شرق، نشانه ای از آن بود كه وقتی مسیر اصلاحات در جوامع بسته می شود، همچنان احتمال شكل گیری حركت های توده ای وجود دارد. گرچه این بار مقاومت مسالمت آمیز جایگزین خشونت می شود. مقاومتی همچون آنچه در اوكراین رخ داد و معترضان نارنجی پوش در سرمای ده ها درجه زیر صفر، شب ها تا به صبح در میادین ماندند و آتش برافروختند تا نظام مستقر، انتخابات مشكوك را باطل كند و زیر بار انتخاباتی تازه رود. این اتفاق كه تحت عنوان انقلاب های رنگی در كشورهایی چون گرجستان و قرقیزستان نیز تكرار شد، گویی بار دیگر ویروس انقلابیگری را در ذهن ناراضیان كشورهای مختلف بیدار كرد.

اما بدیهی است كه چنین رخدادی در هر كشوری قابلیت اجرا ندارد. كشورهایی كه در آنها، سازمان یافتگی سیاسی وجود ندارد، كادر سیاسی مشخصی با موضوع اعتراض معین وجود ندارد و كلیت ساختار چندان نسبت به اعتراضات تجمع یافته تاثیرپذیری نشان نمی دهد، بعید است پتانسیل چنین انقلاب هایی را داشته باشند. در واقع، نارضایتی همان طور كه عامل لازم انقلاب های كلاسیك بود، اما عامل كافی نبود، در انقلاب های مخملین هم تنها پارامتر كارساز نیست و تكیه صرف بر پاره ای نارضایتی ها، بیش از آنكه به تحولی در پوزیسیون منجر شود، نشانه ای از ضعف تحلیلی اپوزیسیون مدعی چنین انقلاب هایی است. چنین بود كه در دو سال گذشته، برخی نیروهای سیاسی داخل ایران كه نسخه انقلاب های مخملین را برای مخالفان سیاسی تجویز می كردند، با نقدهای صریحی مواجه شدند و حتی در میان نیروهای خارج از كشور هم، برد چندانی پیدا نكردند. البته، این سوی ماجرا نیز قابل تامل است. بروز نگرانی نسبت به وجود پروژه هایی برای انقلاب های مخملین در ایران، در سطوح مختلف حاكمیت، نشانه ای است از تحلیلی مشابه در سطح پوزیسیون. تحلیلی كه در آن، انقلاب های مخملین «پروژه هایی تك عاملی» محسوب می شوند كه صرف خواست بیگانگان، تحقق آن را محتمل می سازد. حال آنكه آگاهان درون سیستم و تحلیلگران مسائل اجتماعی و امنیتی ایران، خود بهتر از تحلیلگران مستقل می دانند كه امكان چنین رخدادی در ایران چقدر بعید است.

محمدجواد روح