پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
امپراطوری هالیوود نگرش انتقادی
هالیوود جزء مهمترین مراکز فیلمسازی در دنیا و یکی از تاثیرگذارترین عنصر فرهنگ صادراتی ایالات متحده به جهان خارج به شمار میرود. بنابراین بررسی صنعت فیلمسازی هالیوود در حوزههای مختلف فرهنگی، سیاسی، جامعهشناختی، اقتصادی و انتقادی میتواند گستره دید ما را نسبت به شناخت ابعاد این عنصر مهم عصر ما فزونی بخشد.
در عصری که رسانهها، احاطه خود را بر سرتاسر عالم گسترانده اند، نقش شگفتانگیز آنها در تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... انکارناپذیر است. این تکنولوژیها، به مثابه ابزارهایی تلقی میشوند که از توانایی عظیمی در قالبسازی و جهتدهی تصورات و اندیشه انسان ها برخوردار هستند. چنان که "ژودیت لازار" معتقد است: «رسانهها، در فرهنگ جامعه نقش غالب را بازی می کنند و این بازی رانه فقط با بازتاب دادن فرهنگ، بلکه با شرکت در فرهنگسازی نیز به اجرا می گذارند».
اهمیت و جایگاه سینما در جوامع امروز غیر قابل کتمان است و گفتن درباره این جایگاه خود تبدیل به کلیشه شده چرا که دیگر تأثیر سینما از هر جنبه و منظر بر کسی پوشیده و پنهان نیست. سینما در آمریکا در گام نخست در شهر نیویورک کار خود را آغاز کرد و هر کجا که استقرار یافت تماشاگران زیادی رابه سوی خود جلب کرد. در عرصه سینما فرانسویان و آمریکائیان پیشتاز بودند هرچند که در سالهای پیش از جنگ جهانی اول ایتالیا، دانمارک و روسیه نیز در این عرصه نقش برعهده داشتند اما سرانجام این ایالات متحده بود که گوی سبقت را از همگان ربود. آمریکا بزرگترین بازار تولید و مصرف سینما بوده و هست (ایالات متحده آمریکا، ۱۳۸۴، ص۲۹۶). مرکز فیلمسازی در آمریکا پس از جنگ جهانی اول به سوی غرب یعنی هالیوود انتقال یافت و محصول استودیوهای هالیوود در نخستین سالهای پس از جنگ جهانی اول چون سیل به بازارهای جهانی سرازیر شدند. هالیوود هم در عرصه هنر و هم در عرصه صنعت سینما پیشتاز بود. فیلمهای هالیوود به دلیل بهره مند بودن از ساختار روایی، بهتر به دلها می نشینند و نظام ستاره سازی موجب الگوسازی برای افراد و جوامع میشد (ایالات متحده آمریکا، ۱۳۸۴، ص۲۹۷).
نقطه عطف سینما با جنگ جهانی اول شروع شد در این زمان بود که حاکمیت سینمای آمریکا دست کم برجریان اصلی این رسانه قطعیت یافت. پیروزی هالیوود پس از جنگ جهانی اول و به ویژه در دهه ۱۹۲۰ پیروزی جهان نو بر جهان کهنه بود و نشانه آن بود که اصول فرهنگ تودهای آمریکا نه تنها در سراسر آمریکا گسترش یافته بلکه سینمای دیگر کشورها را نیز متهور کرده بود.
در تاریخ سینما سه رشته مهم وجود دارد که عبارتند از:
نخست) استفادهای که از فیلم بردای تبلیغات شده است به ویژه آنگاه که به خدمت مقاصد اجتماعی یا ملی درآمده است و به این دلیل که همه جا گستر است، واقعی نماست و تاثیر عاطفی و مقبولیت عام بسیار دارد. تجربه آمیختن پیام با سرگرمی از دیر باز در ادبیات و نمایش جا افتاده بود، اما آنچه در فیلم تازگی داشت توانایی رساندن پیام به این سرعت به گروه بزرگی از مردم بود. و قدرتی بود که به سازنده می داد تا در عکسهای واقع نما دست ببرد بدون اینکه از باورپذیری آنها بکاهد. دو روند دیگری که در تاریخ فیلم می توان جست، گشایش چند مدرسه هنر فیلم و جنبش سینمای مستند اجتماعی است. هر دوی اینها اولی از این لحاظ که مورد درخواست گروهی خاص بود و دومی از این بابت که به سوی واقع گرایی گرایش داشت انحرافی از نقش اصلی فیلم محسوب میشدند. اما هر دوی آنها با گرایش فیلم تبلیغاتی در تاریخ سینما پیوند داشتند زیرا هر دو در زمان بحرآنهای اجتماعی در کشورهای مختلف پدیدار میشدند (مک کوئیل، ۱۳۸۲، ص۳۶).
ازجنبه وقایع نگارانه، سینمای آمریکا به سه بخش تقسیم میشود:
▪ سینمای صامت، از آغاز تا ۱۹۳۰؛
▪ سینمای ناطق از ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰
▪ سینمای مدرن از۱۹۶۰ تاکنون (ایالات متحده آمریکا، ۱۳۸۴، ص۲۹۷).
ژانرهای هالیوود نیز بر چهار نوع است:
ـ فیلم وسترن: بین سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۶۰، فیلمهای وسترن ژانرغالب سینمای فراگیر آمریکا بود. محبوبیت وسترن عامل اساسی در تثبیت و کنترل هالیوود بر بازارجهانی فیلم بود.
ـ فیلم موزیکال: موزیکال یک ژانر بین المللی نیست بلکه یکی از شاخص ترین آفریدههای هالیوود است که از دهه ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰ بر سینمای آمریکا حاکم بوده است.
ـ فیلم جنایی
ـ فیلم خیالی (ایالات متحده آمریکا، ۱۳۸۴، ص۳۰۳).
بعد از جنگ جهانی دوم و در طول جنگ سرد، دیپلماتهای آمریکایی تصمیم گرفتند که لازم است آمریکا راه و رسم زندگی آمریکایی را در خارج اشاعه دهد. در آن زمان بود که اتحاد شوروی سعی داشت کمونیسم را صادر کند. شخصیت های بارز آمریکا و سیاست گزاران برجسته این کشور مصمم شدند تا تاثیر بیشتری از طریق فرهنگ بر جهان خارج اعمال کنند. در سالهای پس از پایان جنگ و پیروزی در اروپا، دولت آمریکا دست بکار ایجاد سازمانها و برنامه های متنوع فرهنگی، مانند آژانس خبری ایالات متحده و پروژه مبادله فولبرایت زد که موجب ترویج انتقال اطلاعات و اخبار در مورد فرهنگ آمریکا شد (Jessica C.E. Gienow-Hecht, EjournalUSA).
بعد از فروپاشی شوروی این نغمه سر داده شد که "امپریالیسم پایان یافته است" ولی وقایع سالهای آغازین قرن بیست و یکم نشان داد که نه تنها از "پایان امپریالیسم" نمی توان سخن گفت بلکه بر عکس تمایلات بازگشت به "امپریالیسم رسمی" شدت گرفته است. زمانی مبارزه با کفار و تقلا برای گسترش دین خدا، تنازع بقا، مبارزه با برده داری، برادری و برابری و غیره بهانه قتل و چپاول بود ولی امروزه گسترش "دموکراسی و حقوق بشر"، "مبارزه با تروریسم" و ... بهانه تجاوز و ناامنی شده است. امروزه بیشتر از دیروز سلطه گری وجود دارد و سلطه گری نماد امپریالیسم است (الهی، ۱۳۸۳).
"ریمون آرون" متفکر و جامعه شناس فرانسوی در کتاب "صلح و جنگ بین ملتها" درباره امپریالیسم چنین نوشته است: "امپریالیسم با توجه به معنای لغوی آن که از کلمه امپراتوری در زبانهای لاتین ریشه می گیرد، معرف رفتار دیپلماتیک و استراتژیک یک واحد سیاسی است که یک امپراتوری را پایه گذاری میکند و به عبارت دیگر مردم سایر کشورها را به اطاعت از قوانین خود وادار میکند" (معتمدنژاد،۱۳۷۵، ص۲).
"جان تاملینسون" بر این باور است که:
ـ «ایده امپریالیسم، پروژه ای جهت دار به منظور گسترش نظام اجتماعی مورد نظر از مرکز قدرت به سراسر دنیا است» (مهرنیا، ۱۳۸۵).
تاریخ امپریالیسم به چهار بخش مجزا تقسیم میشود:
۱) دوران امپراتوریهای اولیه: این دوره از زمآنهای قدیم تا اواخر قرن پانزده میلادی را در برمی گیرد.
۲) امپریالیسم قدیم: از اواخر قرن پانزده میلادی شروع و تا اوایل قرن نوزده ادامه دارد.
۳) دوران سکون امپریالیسم: بخشی از قرن نوزده میلادی را شامل میشود.
۴) امپریالیسم نو: همزمان است با تجدید توجه به مستعمرات که در واقع از سالهای ۱۸۸۰-۱۸۷۰ به بعد شروع شده و دقیقاً به نفوذ و تسلط در آسیا و آفریقا مربوط میشود (الهی، ۱۳۸۳).
امپریالیسم نو در آغاز قرن ۲۱ دارای چند ویژگی است:
ـ تهاجم تحت عنوان حمایت از حقوق بشر و دموکراسی صورت می گیرد.
ـ به هنگام نیاز، تهاجم نظامی بعنوان راه حل سرکوب ملل استثمار شده به کار گرفته میشود.
ـ استفاده از ابزارهای فشار سیاسی و اقتصادی همچنان به عنوان یک اسلحه نامرئی برای ایجاد و ادامه سلطه به کار میرود.
ـ تهاجم فرهنگی شدیدتر و کارآمدتر از گذشته (به علت به وجود آمدن امکانات جدید) بکار گرفته میشود.
ـ دولتهای امپریالیستی (گروه ۸) که نوعی امپریالیسم غیر رسمی را بر جهان حاکم نموده اند در مقابل انقلابات و مبارزات آزادیبخش ملل متحد هستند.
ـ دولتهای امپریالیستی بعد از فروپاشی شوروی بخصوص در قرن ۲۱ حساسیت بیشتری نسبت به افزایش قدرت یکدیگر نشان می دهند و همین امر شکافهای موجود بین این کشورها را عمیقتر کرده و میتواند به یک جنگ همگانی دیگر منجر شود.
ـ علاوه بر استفاده از ابزارهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی، اکنون در قرن ۲۱ تسخیر سرزمینی بار دیگر در دستور کار امپریالیسم قرار گرفته است مثل اشغال نظامی عراق در ۲۰۰۳ میلادی.
ـ تاسیسات بین المللی نظیر سازمان تجارت جهانی، بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، شورای امنیت سازمان ملل متحد، تا زمانی که بتوانند دولتهای امپریالیستی را برای دستیابی به مقاصدشان کمک کنند مورد حمایت قرار داده و در غیر اینصورت در حاشیه قرار می گیرند (الهی، ۱۳۸۳).
انواع امپریالیسم در مباحث ارتباطی عبارتند از:
۱) امپریالیسم خبری
۲) امپریالیسم ارتباطی (رسانهای)
۳) امپریالیسم فرهنگی
۴) امپریالیسم سایبر
۱) امپریالیسم خبری:
سلطهجویی انحصاری در شریآنهای خبررسانی جهانکه بطور تخصصی بر روی: حجم، نوع، محتوا، کیفیت، کمیت، زمان و مکان یک خبر کار میکند. کارکردهای جهانی امپریالیسم خبری عبارتند از:
ـ وابستگی فرهنگی
ـ پرداختن به ارزشهای خبری مطابق میل دستاندرکاران
ـ تامین منافع سیاست خارجی و حمایت از پایگاههای سیاسی خارجی
۲) امپریالیسم ارتباطی (رسانهای)
شبکهای از رسانههای مکتوب و غیرمکتوب همچون مجلات، شرکتهای تبلیغاتی و چاپ و نشر، شبکههای رادیویی و تلویزیونی و مطبوعات را به صورت زنجیره ای داریم که تحت سیطره یک فرد یا یک ایدئولوژی خاص اداره میشود و کارکرد آن علاوه بر بیرون راندن رقبا، اثرگذاری بر مخاطبان جهانی و القای آرا و نظرات خاص است.
در دهه ۱۹۷۰ یک محقق انگلیسی بنام "اولیور بوید- بارت" پیشگام مطالعه در زمینه امپریالیسم ارتباطی میگوید "امپریالیسم ارتباطی معرف آن است که چهار زمینه خاص شامل مالکیت، سازمان، توزیع و محتوای وسایل ارتباطی یک کشور تحت تاثیر ذاتی فشارهای خارجی ناشی از منافع وسایل ارتباطی کشور یا کشورهای دیگر قرار دارند بدون اینکه کشور تحت فشار گذاشته شده، تاثیر نسبی متقابل بر کشورهای صاحب فشاروارد کند. بنابراین متقابل نبودن نفوذ وسایل ارتباطی بین کشور نفوذ گذار و کشور نفوذ پذیر از یک طرف، عامل هجوم فرهنگی (cultural invasion) یک کشور صاحب قدرت بر کشور یا کشورهای دیگر میشود و از طرف دیگر عامل "عدم تعادل منابع قدرت" Inbalance power resources) ) بین ممالک مختلف می گردد. بنابراین با توجه به دو عنصر هجوم فرهنگی و عدم تعادل منابع قدرت، بکار بردن واژه امپریالیسم در مورد وسایل ارتباط جمعی توجیه میشود" (معتمد نژاد،۱۳۷۵، ص۴).
امروزه تکنیکهای متعددی در رسانهها برای تحریف اذهان و کنترل افکار عمومی بکار میرود. امپریالیسم رسانهای در فعالیتهای خود مخصوصاً در شرایط بحرانی از این تکنیکها به وفور استفاده میکند. این تکنیکها عبارتند از:
۱) تکرار (Repetition): شاید این تکنیک قدیمیترین شیوه باشد. با تکرار، یک دروغ اغلب بعد از مدتی به جای یک حقیقت میتواند قرار گیرد.مثلاً آمریکائیان بعد از جنگ جهانی دوم با تکرار تهدید حمله اتمی اتحاد جماهیر شوروی به آن کشور، "واقعیت تهدید" را به مردم قبولاندند.
۲ ) طرح دیدگاهها به جای واقعیت: نظرات و دیدگاههای اشخاص و کارشناسان مورد نظر به راحتی میتواند مخاطبان را گمراه کند و این نظرات را به جای واقعیت بپذیرند. با این تکنیک شما حتی میتوانید به مخاطبان خود بقبولانید که در کره ماه نفت وجود دارد. در حالی که امروزه ثابت شده است نفت منشأیی ارگانیکی دارد و کره ماه مرکب از سنگهای سرد و خشک است که به هیچوجه نمیتواند از یک زندگی گیاهی حمایت کند.
۳) بیان بخشی از حقیقت: در این حال فقط یک جنبه و یا یک وجه از اطلاعات به مخاطبان داده میشود و تحلیلهای رسانه و مخاطبان براساس اطلاعات ناقص تفسیر و تحلیل صحیحی نیست، اما رسانه از این سوگیری منفی حداکثر استفاده را میبرد.
۴) طرح عناوین و تیترهای گمراه کننده: این کار بیشتر در مطبوعات صورت میگیرد، زیرا اغلب مردم فقط به عناوین و تیترها توجه میکنند و از خواندن اصل خبر یا مقاله پرهیز میکنند. بنابراین این نوع تیترها بر روی ذهن آنها تأثیر گمراه کننده خواهد گذاشت. شبکه CNN از این تکنیک استفاده زیادی میکند. بر زیرنویس ثابت war against terror در طول حمله آمریکا به افغانستان به توجیه این عملیات نظامی میپرداخت تا مخاطبان این شبکه در سراسر جهان این جنگ را مبارزه علیه تروریسم بدانند.
۵) سوگیری از طریق تصاویر: در این تکنیک بهترین جنبهها و یا بدترین آن به مخاطبان ارائه میشود. مثلاً در حمله آمریکا به افغانستان شبکههای خبری غربی بارها و بارها تصاویر ارسال کمکهای غذایی آمریکا به آوارگان افغانی را پخش میکردند ولی از کشتههای مردم این کشور در بمبارانها به ندرت تصویری نشان داده میشد. مجله تایم در اولین شماره خود بعد از وقایع ۲۰ شهریور به انتشار ویژه نامهای درباره این حادثه پرداخت. مجموعه مقالات و تصاویر در حمایت از سیاستهای اعلام شده دولت بوش بود و حتی یکی از عکسهای این ویژه نامه در تأیید سخن رئیس جمهور آمریکا و اعلام جنگ جدید صلیبی بود. اگر چه رئیس جمهور آمریکا این سخن خود را به نوعی پس گرفت و توجیه کرد، اما این نشریه که به همراه نشریات عظیمی چون نیویورک تایمز و واشنگتن پست بعداً با شرکت سینمایی وارنر ادغام شدند، کماکان بر این گفته تأکید داشت.
عکس مزبور که تصویری مونتاژ شده و بسیار زیباست ضرورت جنگ صلیبی جدید را بر مخاطبانش بازگو میکند و آنها را در مقابل هر نوع عملیات جنگی آمریکا بر علیه دیگران مجاب می سازند.
۶ ) مستند نمایی: در این شیوه ممکن است با استفاده و استناد به عبارتی از یک بزرگمرد و یا رفتاری از فرد موجه، یک بیان نادرست و یا رفتار غلط معتبر نشان داده شود، زیرا تکیه بر منابع قابل اعتماد بر تأثیر پیام تبلیغاتی میافزاید و هر چه این اعتماد افزایش یابد قابلیت تأیید و تصدیق پیام تبلیغاتی از طرف مخاطبان آن بیشتر میشود. در سال ۱۹۹۶ نیویورک تایمز در ستون "هفتهای که گذشت" مقالهای چنین عنوان داشت: "خطر سرخ رفت خطر اسلام آمد."خانم الن سپلینو نویسنده مطالب به خوانندگانش هشدار میدهد که اسلام را همچون "خطر سبز" تصور کند که منافع غرب را به مخاطره انداخته و برای این امر از تعدادی کلهگندههای غرب و بعضی سران کشورهای همدم آمریکا به عنوان شاهد، نقل قول آورده است. از جمله "دبیر کل ناتو، نیوت گینگریج، شیمون پرز، تانسوپیلار، حسنی مبارک."
۷) کنایه و اشاره: در این روش انتساب عملی به یک شخص یا جریان خاص به شکل غیر صریح و ضمنی است. مثلاً گفته میشود: "معتقد نیستم فلانی آلت دست تروریست هاست"، این کلام در ذهن مخاطبان بهر صورت ارتباط آن شخص را با تروریستها اثبات میکند. این شیوه در تبلیغات منفی مخصوصاً در زمان انتخابات که مخاطبان فرصت اندکی برای جمعآوری اطلاعات و تجزیه و تحلیل امور مربوط به انتخابات دارند، تأثیر زیادی بر رأی دهندگان میگذارد. در جریان "ماجرای کشتی کارینای "بوش پسر، رئیس جمهور آمریکا، از همین شیوه برای انتساب ایران به جریانی که آمریکائیان آن را تروریست اعلام کردهاند استفاده کرد.
۸) سانسور: لغتی فرانسوی است به معنی ممیزی و تفتیش مطبوعات و مکتوبات و نمایشها.
۳) امپریالیسم فرهنگی
این نظریه عکس العملی در برابر نظریات دهه های ۵۰ و ۶۰ در مورد نقش رسانهها در توسعه ملی بود. هربرت شیلر به نقل از ایمانوئل والرشتاین برای امپریالیسم فرهنگی مشخصات زیر را ارائه کرده است: "واژه امپریالیسم فرهنگی نشان دهنده نوعی نفوذ اجتماعی است که از طریق آن کشوری اساس تصورات، ارزشها، معلومات و هنجارهای رفتاری و همچنین روش زندگی خود را به کشورهای دیگر تحمیل میکند". موقعی که کشوری می کوشد نفوذ سیاسی و اقتصادی خود را در کشوری دیگر گسترش بخشد، طبیعتاً باید انتظار داشت که نفوذ فرهنگی خویش را در آنها رواج دهد. اگر این نفوذ به طور متقابل بین کشورها صورت گیرد مبادله فرهنگی است اما اگر فرهنگ یک کشور مرکزی به طور یکجانبه به کشورهای تحت استیلای او و به ضرر تمامیت فرهنگی آنها تحمیل شود امپریالیسم فرهنگی مصداق مییابد (معتمد نژاد، ۱۳۷۵، ص۳).
۴) امپریالیسم سایبر
عنوان امپریالیسم رسآنهای همراه و امپریالیسم مجازی رسانههای دیجیتالی است که آنها را با استفاده از امواج رادیو و تلویزیون به اتاقنشیمن، اتاق خواب، حمام و نیز رستوران و اتومبیل مورد علاقهتان ارسال میکنند و اینترنت فرصت مناسبی را برای کشورهای توسعه یافته (خصوصاً آمریکا) فراهم کرده است که فرهنگ کشورهای جهان سوم را تسخیر کنند.
"هلد" میگوید که حضور قدرتمند شرکتهای رسآنهای بینالمللی وجود دارد. او نشان داد که حدود ۲۰ تا ۳۰ شرکت بینالمللی به گسترش بخش زیادی از بازار ارتباطات و سرگرمی در جهان میپردازند. تمامی این شرکت ها در کشورهای جهان اول هستند. سهم و مقام این کشورها در زمینه تولید فیلمهای سینمایی و ویدئویی، تولید فیلم های تلویزیونی و مالکیت بر کانالهای تلویزیونی دیجیتالی، کابلی، ماهوارهای و سرزمینی، موسیقی، رادیو، روزنامه، مجلات، انتشار کتاب، دسترسی به اینترنت و نشر الکترونیکی و نیز دیگر منافع تجارت است. این بنگاههای اقتصادی مانند هر سلسله مراتب به هم تنیده به دنبال راههای همکاری هستند تا در کنار هم کار کنند و بر قدرتشان بیفزایند قدرتی که به نیروی اصلی برای شکل دادن به زندگی انسان معاصر تبدیل شده است. این رسانههای بزرگ هیئت مدیره مشابهی دارند وبه طور مشترک در کسب و کار پر مخاطره ای سرمایه گذاری میکنند و در عمل به هم پول قرض می دهند یا داراییشان را رد و بدل میکنند و زمانی که برای هر دو سود بخش باشد در مسیرهای مشابهی گام بر می دارند (باگدیکیان،۱۳۸۵).
● هالیوود و دیدگاه سیاسی
بیتردید یکی از قدرتمندترین ابزارهای شکل دهنده افکار در جهان امروز رسانههای آمریکا هستند و خصوصاً صنعت فیلمسازی هالیوود درخور توجه است. طراحان سیاستهای تبلیغاتی غربی، خیلی زود به این واقعیت پی بردند که سینما یا هنر هفتم، یگانه ابزار تبلیغاتی قرن حاضر است و از این ابزار برای رسیدن به اهداف خود بهرههای فراوانی بردند.
برخی از نظریه پردازان سینما که نظریه دستگاه را ارائه میکنند، معتقدند که شیوه مونتاژ و تدوین "نامرئی" فیلمهای هالیوود ساختار اصلی داستان و محیط فیلم برداری فیلم لزوماً تماشاگران و تجربه تماشا یا دیدن را به طور خاص در روابط و موقعیتهای ایدئولوژیک درگیر میکنند (سمتی، ۱۳۸۵، ص۱۰۰) . آنجا که دنیای تخیلی داستآنهای هالیوود، ارزشهای فرهنگی- اجتماعی دیرپا و جا افتاده را در بر میگیرند یا زیر سئوال می برند، جامعه رو به سوی مسائل سیاسی و تاریخی جهان واقعی بر میگرداند (مثلاً موضوع تروریسم) و آنجا که جهان تخیلی این فیلمها، لزوماً از چنین ارزشهایی نشئت می گیرند، فیلمهای عامه پسند ، عامدانه سیاسیاند. اینجا "سیاست " به معنای حوزه صور خیال و ارزشهای جمعی است که اساس سیستم اجتماعی- اقتصادی و رفتارهای جهان واقعیاند و در واقع به آن شکل می دهند. خلاصه آنکه فیلمهای هالیوود از ابتدا تا انتها از نظامهای سیاسی و اجتماعی تاثیر پذیرفتهاند وسلطه هالیوود متضمن مبارزه ای بین هالیوود و سینمای ملی در سطح عام است اما این سلطه صرفاً نمی تواند بر این زمینه تقلیل یابد (سمتی، ۱۳۸۵، ص۱۰۱). سلطه هالیوود همواره از طریق تاکید بر مضامین و درون مایه های خیالی دموکراتیک - مضامین مربوط به برابری و آزادی - با محدودیتهای نظام تفاوت و همسانی مواجه است، مضامینی که تضادهای جدیدی را حول محور هویتهای نوظهور فرهنگی مصرف کنندگان امکانپذیر میکند (سمتی، ۱۳۸۵، ص۱۶۸).
"وجود دشمن جهانی و بزرگنمایی آن برای آمریکا از جمله سیاست های روز سیاست بازان آن کشور پس از فروپاشی شوروی بود و سینما در این زمینه بیشترین نقش را ایفا کرد. فیلم های زیادی در باره تروریسم از سوی هالیوود تهیه و به نمایش درآمد که در همه این ها مسلمانان و اعراب و به طور کلی شرقی ها، «بد من»ها را تشکیل می دادند. از "دلتا فورسها" بگیرید تا "جیمز باندهای انگلیسی" و سریالی مانند «??» و غیره که در همه این آثار در حالی این طرفی ها خشونت طلب و تروریست و تهدید کننده جهان، یعنی آمریکا، معرفی میشوند" (فهیم، ۱۳۸۵).
پس از جنگ سرد، تروریسم خاورمیانه مضمون اصلی تصویر برداری سیاسی بین المللی هالیوود شد. دردهه ۱۹۸۰ بود که گرایش به سمت برجستهسازی خاورمیانه به عنوان منطقهای آشفته و عجیب و غریب بستر مناسبی برای فیلمهای به شدت ماجراجویانه فراهم کرد. این فیلمها در دوران رئیس جمهور ریگان ساخته شدند. از مشخصات این دوره قوت گرفتن نظامی گری مهاجم آمریکاست. گرایش به ابرمردانگی و تاکید بر بدنهای قدرتمند و ورزیده که در دهه ۸۰ در سینمای هالیوود متداول بود، متحول شد و در دهه ۹۰ جای خود را به تصویری "مهربانتر و موقرتر" از مردانگی داد. هالیوود دعوت تجدید قدرت آمریکا را با ساخت مجموعهای فیلم اجابت کرد. فیلمهایی که از نظامی گری، وطن پرستی و برتری فنآوری نظامی آمریکا تجلیل میکردند. در دهه ۹۰ فیلمهای زیادی ساخته شدند و به نحوی تروریسم را به تصویر میکشیدند. ظاهراً تروریسم دریچه یا به زبان سینما گران عدسی بود که هالیوود از طریق آن مباحث و مسائل سیاسی را مطرح میکرد. در میان این فیلمها دروغ های راست، تصمیم عملی و محاصره اساساً به خاورمیانه می پردازند (سمتی، ۱۳۸۵، ص۱۰۲).
در نظر گرفتن خاورمیانه به عنوان زمینه ای که فیلمهای فوق حادثه ای در آنجا رخ میدهد، به سنت خاص در هالیوود برمی گردد که خود بخشی از چارچوب ایدئولوژیکی وسیعتری است. تصویری که از خاورمیانه و دیگر فرهنگهای آفریقای شمالی و آسیا در تصور رایج غرب ارائه میشود شکلی از شرق شناسی توصیف و تعبیر میشود. شرق شناسی که گفتمان ایدئولوژیکی خاصی درباره ملیت، نژاد و غیریت است. با دست دادن مفهوم و تصویر خاصی از این مناطق و فرهنگ هایشان، آرمآنها و انگیزه های استعماری و امپریالیستی غرب را تداوم بخشیده است. فعالیت سینمایی هالیوود که عمیقاً در همان سنت شرق شناسی ریشه دارد به لحاظ تاریخی خاورمیانه را سرزمینی دوردست، پرتنش و عجیب نشان میدهد که برای داستآنهای مختلف، از ملودرام گرفته تا فیلمهای حادثه ای و ماجراجویانه مناسب است (سمتی، ۱۳۸۵).
هالیوود به جمعیتی کثیر هویتی یکپارچه وحدت نمیبخشد. مثلاً مردمی که درست عین آمریکاییها باشند و در عین حال پندار کنندگی را به این معنا که هر فردی حق دارد آزادی را مطالبه کند، کنار نمی گذارد. این گونه سخن گفتن از سلطه هالیوود چیزی غیر و در واقع فراتر از صحبت درباره تسلط هالیوود بر دیگر صنایع سینمایی است که سخن از تعین بخشی فعال منطق دموکراتیکی است که مقید و منحصر به هویتها یا تجارب خاص ملی گرایی آمریکایی نیست (سمتی، ۱۳۸۵، ص۱۶۸).
اغلب کانالهای تلویزیونی و صنعت فیلم آمریکا، اعراب و مسلمانان را افراد متعصبی نشان میدهند که تعادل ندارند و احساسات مذهبی دیگران را تحمل نمیکنند. در یک تحقیق مفصل در سال ۱۹۹۴ باعنوان «زنجیر مقدس؛ تاریخ یهودیها» "نرمن اف کانتور"، استاد دانشگاه نیویورک، خاطرنشان کرده است که تولید و توزیع فیلم هالیوود در۵۰ سال اول تقریباً بهطور کامل تحت سلطه یهودیهای مهاجر بود و در حال حاضر هم در بالاترین سطح توسط یهودیها اداره میشود. دانشمند عرب و استاد بازنشسته خبرنگاری رادیو و تلویزیون در دانشگاه ایلینویز جنوبی، جک جی شاهین، در بررسی دقیقاش از تلویزیون، تصویر منفی فراگیر ازعربها را که توسط شبکههای تلویزیونی آمریکا ارائه میشود، در کتاب خود ثبت کرده است. دکتر شاهین در نوشتن این کتاب بیش از ۱۰۰ برنامه تلویزیونی مشهور، کلاً در حدود ۲۰۰ قسمت و تعداد زیادی از مصاحبههای مجریان، تهیهکنندگان و نویسندگان تلویزیون را بررسی کرده است .دکتر شاهین نتیجهگیری میکند که "تلویزیون آمریکا با برنامههای سرگرمکننده و پربیننده کمدی، نمایشنامه، مستند، اخبار و حتی برنامههای ورزشی، مذهبی و کودک و... در حاشیه آنها هراز گاهی تصاویر تحریف شده و تحقیرآمیزی از اعراب پخش کرده است. بینندگان علاوه بر فیلمهای هالیوود و متن برنامههای تلویزیونی میتوانند عربهای "مضحکی" بیابند که به افراد حمله میکنند."
"دان اُ برایان"، معاون رئیس استانداردهای بخش رادیویی CBS ، با کم رویی در برابر دکتر شاهین پذیرفت که "هرگز یک "عرب خوب" از تلویزیون آمریکا دیده نشده است و عربها طبق عادت به عنوان فرماندهان بزدل بیابان یا جنگ طلب نشان داده شدهاند" (محمودسنیدی، ۱۳۸۶).
"فرانک گلیگسمن" تهیهکننده آمریکایی یهودی تبار در لسآنجلس اعتراف کرد: "اعراب را به ندرت به عنوان افراد خوب نشان میدهند. احساس میکنم این منصفانه نیست." دان برینکلی، یک تهیهکننده دیگر هالیوود تصدیق کرد: "سیمای اعراب در تلویزیون عموماً ترسناک است" و جرج واتسن، معاون بخش خبر ABC در تایید گفت: "عربها را هرگز به صورت واقعی به ما نشان ندادهاند، به عنوان افرادی واقعی و یا قابل درک، به عنوان یک فرد یا گروه همچون اسرائیلیها"... پروفسور شاهین در جمعبندی این وضعیت میگوید: "چون اعراب و شهروندهای عرب توسط بسیاری از اعضای هالیوود تحقیر میشوند، بسیاری از آمریکاییها و کنندگان سیاسی آنها، دیدگاه مثبتی نسبت به اعراب ندارند. برداشتهای آنها تا حدودی بر پایه تصاویر موهوم صفحه تلویزیون است،... کلیشهها ادامه دارند. آنها نه تنها اطلاعاتی را به بینندگان میدهند، بلکه تصاویر ذهنی ما را نیز شکل میدهند" (محمودسنیدی، ۱۳۸۶).
● هالیوود: جهانی شدن، فرهنگ و هویت ملی
وقتی صدام حسین قطعه "راه من" فرانک سیناترا را که شهرت جهانی داشت به عنوان تم آهنگ پنجاه و چهارمین جشن تولدش برگزید این کار را تحت فشار امپریالیسم آمریکا انجام نداد (میلر، ۱۳۸۲، ص۱۵۵).
طی دهه های ۱۹۶۰و۱۹۷۰ با وجود علاقه شدید در زمینه فیلمسازی، مرکز بیرمنگام در زمینه مطالعات فرهنگی معاصر به بررسی و کاوش در زمینه جنسیت، نژاد و خرده فرهنگها پرداخت و این یک عنصر مهمی در زمینه تجزیه و تحلیل روابط بین فرهنگها، ایدئولوژی و اجتماع بود. مطرح کردن فمینیسم به عنوان محور جنسیت و شکل گیری ایدئولوژی مسلط مردانگی و همچنین فمینیستی، عنصر اساسی فیلمهای هالیوود را شکل می دادند (Mc kellner). مطالعه انواع فیلمهای هالیوود در ترسیم نژاد، اخلاقیات و جنسیت یک عامل اساسی در فیلمهای هالیوود به شمار می آید و انواع تئوریهای تاثیرگذار پساساختاری، نقش فیلم و فرهنگ رسانه درساخت ایدئولوژی و هویت اجتماعی تحت بررسی قرار می گیرند. همچنین مطالعاتی در دهه ۱۹۷۰ در مورد صادرات فیلم، تشریح اقتصاد سیاسی استودیو هالیوود انجام شد. "بردول"، "استایگر" و "تامپسون" با ادغام رویکردهای تاریخی، اجتماعی - اقتصادی و نظری یک نگرش جامع و سیستماتیکی را ارائه کردند تا "سیستم کلاسیک فیلمهای هالیوود" را با مطالعه در مورد فرایند تولید، سبک هالیوود و فن آوری سینمایی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند. این محققان می گویند که "سینمای هالیوود نشانگر پدیده هنری و اقتصادی است که سیستم واحدی از تولید، سبک فیلم و فن آوری سینمایی را برای عرضه محصولات شاخص ترکیب میکند"(Mc kellner) .
"جنبش محافظه کار" در ایالات متحده توسط موسساتی از قبیل مرکز هارواردکیسینجر (Kissinger۰۳۹;s Harvard Center) برای امور بین المللی، موسسه امریکن اینترپرایز(American Enterprise Institute ) و بنیاد هریتیج (Heritage Foundation ) صدها میلیون دلار به دولت ایالات متحده و دیگر شرکتها کمک میکنند تا تفکرات محافظه کارانه را درداخل ایالت متحده و در عرصه سیاست خارجی این کشور گسترش دهند. این تفکرات به ایجاد موسسات محافظه کارآنهای منجر میشود که به تولید و توزیع ایده هایشان از طریق کتابها، روزنامه ها و همچنین از طریق سینمای هالیوود مبادرت می ورزند (Simbulan).
"رابین وود"، منتقد شهیر آمریکایی، تصویر مبسوطی از تز امپریالیستی ارائه می کند. از دید او "جوامع سرمایه داری برای هر دو جنس زن و مرد تعاریف فرمولیزه ای دارند که با پروپاگاندای حساب شده در مدیاهای موثر سعی می کنند که جامه این تعریف منحصر به فرد را به تن زن و مرد زندانی خویش بدوزند. زن سنبل توزیع تولیدات سرمایه است و سوپر استارهای هالیوود نماد بارز این نظرگاهند. هالیوود و دیگر غولهای رسانهای، ستارگان خرده فرهنگهای خود را نه فقط به آمریکاییها، بلکه به همه مردم جهان تلقین میکنند. تحقیقات نشان می دهند یکی از عوامل اساسی که برتولیدات فیلمهای آسیایی نقش داشته، این است که هالیوود از "هالیوود سازی" نفع می برد، اگر چه فیلمهای هالیوود درون چارچوبهای فرهنگی - اجتماعی صنایع فیلم محلی در آسیا بوده اند." استاد دانشگاه MIT بنام کریستین کلین میگوید که "امروزه هالیوود به سمت تولید و توزیع فیلمهای خارجی گام بر میدارد" این حرکت سوظن ها و بد گمانیهایی را ایجاد کرده بطوریکه فیلمهای هالیوود ممکن است محدودیتهایی را برای راضی نگه داشتن مخاطبان خارجی ایجاد کند. این شواهد نشان می دهند هالیوود به تعداد در حال رشد فیلمهای ساخته شده محلی در گوشه و کنار جهان آگاهی دارد(Rampal, ۲۰۰۵) .
در عصر ابر فرهنگ غربی، محبوبیت هالیوود در بازار خارجی جذابیت عامه پسند محصولات سینمای محلی را به لحاظ اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کاهش میدهد. "کرافتز" میگوید: "سینمای ملی همواره در مقابل هالیوود تعریف میشود." در واقع در بحث های غربی، هالیوود به ندرت به عنوان سینمای ملی در نظر گرفته میشود و این موضوع شاید به دلیل جذابیت فراملی آن باشد. "الزیسر" میگوید: "دفاع از این برداشت دشوار است که هالیوود برای سینمای ملی "دیگری محض" تلقی شود زیرا بخش اعظم فرهنگ سینما و فیلم در هر کشوری هالیوودی است به نحوی که گاه به نظر می رسد که هالیوود دیگر سینمای ملی نیست بلکه خود سینماست." علاوه بر این محبوبیت هالیوود در میان مخاطبان جهانی یا فراملی با این ادعا که هالیوود یکی از نهادهای فرهنگ ملی آمریکاست در هم می آمیزد و یکی انگاشته میشود. برای مثال "واسر" تاریخ اقتصادی فراملی شدن هالیوود را بررسی میکند و به این نتیجه می رسد که استودیوهای هالیوود دیگر"نهادهای فرهنگ ملی" نیستند. برخلاف واسر، "ناول اسمیت" استدلال میکند که "هالیوود هرگز به مخاطبان آمریکایی محدود نبوده است چرا که مخاطبان اولیه آمریکایی آن بین المللی بوده اند به این معنا که همواره بخش اعظمی از جمعیت آمریکا را مهاجرانی از دیگر کشورها تشکیل می دادند و هالیوود با انتخاب فرهنگها و کشورهای مختلف به عنوان محل وقوع حوادث به خوبی بر جهان سیطره پیدا کرد" (سمتی، ۱۳۸۵، ص۱۵۰).
ملی گرایی معاصر بیشتر واکنشی است تا خود جوش، بیشتر به فرهنگی بودن گرایش دارد تا به سیاسی بودن و بنابراین بیشتر متوجه دفاع از فرهنگی است که پیشاپیش نهادینه شده نه متوجه ایجاد یا دفاع از یک دولت (کاستلز، ۱۳۸۴). "هیگسن" میگوید که ترکیب رسمی سینمای هالیوود به شکل بی رحمآنهای مخاطب را بدون توجه به ماهیت و جنسیت و طبقه او، با سلسله پیچیده ای از همذات پنداریها درگیر میکند و به تماشای فیلم وا میدارد.
هالیوود نه تنها بازار سینمای جهان را تحت سیطره خود دارد بلکه تولیدات محلی را نیز در بر می گیرد. از آنجا که تولیدات فرهنگی برای ارتباط هرچه بیشتر با مخاطبان خود نیازمند زبان مشترکی هستند از این رو سلطه جهانی زبان انگلیسی، زیر ساختی جهانی را برای این ارتباط فراهم می آورد که به اندازه هر نظام تکنولوژیکی برای انتقال آرا و فرهنگها اهمیت دارد. اگر زبان انگلیسی با نقش ایالات متحده به عنوان یک کشور مقتدر جهانی در هم آمیخته شود این امر به صادرات فیلمهای هالیوود کمک میکند. به دلیل اهمیت رو به رشد زبان انگلیسی به عنوان یک زبان جهانی و همچنین اهمیت ایالات متحده در عرصه جهانی، موجب شده که کشورهای اروپایی فیلمهای زیادی را از هالیوود وارد کنند.
بر اساس گزارش یونسکو تا دو سال آینده در حدود یک سوم و یا نصف مردم جهان به زبان انگلیسی تکلم می کنند و یا به یادگیری این زبان خارجی رو میآورند. درادامه این گزارش آمده است:
ـ سال ۲۰۵۰ میلادی اوج زبان انگلیسی به عنوان رایجترین زبان خواهد بود و جالب توجه اینکه به گزارش یونسکو بیش از سه هزار زبان زنده دنیا در معرض نابودی قرار دارند و حال آنکه زبان، میراثی از تمدن بشری به شمار می رود و آداب، آیین و فرهنگ هر قوم و ملتی بر اساس زبان آن ملت استوار است. با نابودی زبآنها فرهنگها هم نابود خواهند شد. امروز ۹۰ درصد زبآنهای دنیا جایگاه محدودی در اینترنت دارند.
نظرسنجی تلویزیونی مجله اکونومیست در ۱۹۹۴ نشان میدهد، چهبسا که سیاست فرهنگی، همیشه و در همه موارد، طوری رنگ و بوی محلی به خود میگیرند که «چفت و بستهای الکترونیکیِ» نمایشنامه صادراتی از هم «باز» میشوند. "تِیمِرلیبِس" و "ایلایهیو کَتْس" در پژوهشی درباره تلقی و استقبال از سریال تلویزیونی دالاس در اسرائیل، ژاپن و ایالات متحده، سه شرط را برای انتقال موفقیتآمیز ایدئولوژی آمریکا ذکر میکنند: "اول اینکه متن شامل اطلاعاتی باشد که برای کمک به برنامههای برونمرزی ایالات متحده تنظیم شده باشند؛ ثانیاً رمزآلودنما و در عین حال رمزگشایی شده باشند؛ و ثالثاً چونان هنجاری متعارف به فرهنگ میزبان راه یابند." این پژوهشگران «فقط به شمار معدودی از ذهنهای ساده و بیآلایش در بین گروههای فرهنگی گوناگون برخوردند که درباره فیلم به بحث و تبادلنظر پرداختند؛ و در عوض، شماری از تصویرها به انواع و اقسام تعبیرها و تفسیرها انجامیدند (میلر، ۱۳۸۲، ص۱۶۳).
هالیوود نهاد فرهنگی رایجی در همه بازارهای ملی است. هالیوود هم جذابیتهای هرعنصر خارجی را دارد و هم بخشی از فرهنگهای ملی خاص است و در عین حال برای مخاطبان این امکان را فراهم میکند که مجموعه فرهنگی دسترسی پذیرشان را وسعت بخشد. به این ترتیب هالیوود "خودی" و "ما" تلقی میشود و ملی گرایی سینما در فراملیگرایی هالیوود رنگ میبازد. "باسکامب" میگوید: "زندگی اجتماعی که سینما آن را نمایش میدهد به طرز اجتناب ناپذیری شکل ملی خاصی پیدا میکند و این به دلیل اهمیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دولت ملی در زندگی ماست." محبوبیت هالیوود در بازار داخلی ناشی از بهکارگیری اسطورههای ملی آمریکایی است بنابراین هر صنعت سینمایی از هر کجای دنیا که بخواهد با هالیوود رقابت کند باید بتواند مانند هالیوود تصاویر ملی گرایانه جذابی را ارئه دهد. "ناول اسمیت" میگوید چرا سینمای بریتانیا به قدر هالیوود درآمریکا محبوب نیست؟ وی پاسخ میهد که سلطه هالیوود صرفاً برپایه های اقتصادی نیست بلکه این سلطه از طریق محبوبیت فرهنگی و هنری ایجاد شده که بازار داخلی وسیع و متنوعی از مهاجران بیشمار کشورهای مختلف، بدان کمک کرده است. محبوبیت هالیوود "از طریق عرضه کردن ایدئولوژی دموکراسی تحقق یافته است که از تاکید بر باز بودن جامعه آمریکا فراتر می رود و در واقع با استفاده از روشهای اقناعی این باور را در مخاطبان ایجاد میکند که به آمریکایی بودن و فضیلت های خوشایند آن ببالند و بنازند. وقتی این طرح به صادرات تبدیل شود آمریکا را به شدت جذاب و حسرت انگیز نشان میدهد" (سمتی، ۱۳۸۵، ص۱۵۷).
به خاطر فرهنگ است که «نیروی عظیم هالیوود» و شبح تسلط فرهنگی آمریکا، آشکارا باعث نگرانی اصلی بسیاری از کشورها میشود. صادرات فیلم و نمایشهای تلویزیونی آمریکا در سال ۱۹۹۹، تا ۲۲% افزایش یافت و تقریباً تمامی ۱۲۵ فیلم سال ۱۹۹۹، به وسیله هالیوود تغذیه شدند. هر گاه کسی از کشوری به کشور دیگر و حتی به کشور «ملیگرای فرهنگی» مثل فرانسه برود، در آنجا ۹ فیلم از ۱۰ فیلم تولید شده سال ۱۹۹۹، توسط شرکتهای غولپیکر هالیوود را خواهد یافت. یک تولید کننده هالیوود میگوید: «بسیاری از روشنفکران چپگرای پاریس، فیلمهای آمریکایی را تقبیح میکنند، ولی مردم فرانسه تماماً با آنها تغذیه میشوند». در ایتالیا هم «فیلمهای چندپردهای، جایگزین تئاترهای تک پردهای شده و همین جایگزین شدن، در رو به زوال رفتن فیلمهای محلی سهیم بوده است. در آمریکای لاتین، تلویزیون کابلی به وسیله شبکههای شرکتهای غولپیکر رسآنهای نابود شدهاند و شهر میامی عملاً تبدیل به پایتخت آمریکای لاتین شده است (مک چسنی، ۱۳۸۴).
رابطه سینما با هویت ملی در خورتوجه است. یکی از آثار فراملیگرایی سینما زوال تدریجی صنایع ملی فیلم و ظهور صنعت فرهنگ جهانی سینمای هالیوود است بدان معنا که روایتهای هالیوودی فرهنگ آمریکایی جهانی شده است و به این ترتیب بازارهای محلی، مخاطبان و صنایع محلی را به استعمار می کشاند و همچنین هالیوود ملی گرایی خود را رها کرده و از زمینه های خود در سرمایه داری و فرهنگ آمریکایی جدا شده است (سمتی، ۱۳۸۵، ص۱۴۸).
● هالیوود و دیدگاه اقتصادی
علم اقتصاد، به معنای متعارف آن، توفیق هالیوود را در طی سالیان گذشته برحسب فرهنگ مدیریتیِ منعطف و نظام مالی باز، آزاد و خلاّقی توضیح میدهد که خود را با شرایط اقتصادی و اجتماعی متغیر تطبیق داده است. بدینسان، در عصر فیلمهای صامت، فیلمهایی تولید میشد که علاوه بر بازار گسترده ملی آمریکا، در بازار دیگر کشورهای انگلیسیزبان نیز به فروش میرفت (میلر، ۱۳۸۲، ص۱۵۶). موتور محرک و اجتناب ناپذیر امپریالیسم در یکایک دوره های تاریخی، مؤلفه های اقتصادی بوده اند و این شاخصه ها در برهه هایی با عواملی پیش برنده و تشدید کننده همچون ناسیونالیسم و نژادپرستی نیز همراه بوده، و در رویارویی با اهداف امپریالیسم رسآنهای نیز نقش پارامترهای اقتصادی تعیین کننده است (علیخانی، ۱۳۸۴).
ترکیب امپریالیسم رسانه ای بدون آگاهی یافتن از روابط بین دو نوع ابزارارتباطات قدرتمند آمریکایی دشوار است:
ـ شبکه های تلویزیونی در نیویوک و صنعت تصویر متحرک در هالیوود. رقبای امروزی برخلاف گذشته به همدیگر وابسته هستند که به نظر می رسد امروزه دیگر صحبت از یکی بدون نیاز به دیگری غیر قابل تصور باشد. آنها به طور طبیعی به همدیگر نیاز دارند و وابسته به همدیگر هستند و از ثبات و دوام اقتصادی حمایت میکنند، اگر چه این امر بدین معنی نیست که روابط آنها به طور کامل دوستانه و عاری از خصومت است. آنها به خاطر منافع خودشان در بسیاری از حوزههای بحران زا مواضع رقابتی خود را حفظ میکنند. سلطه جهانی هالیوود از آغاز تصویر متحرک به ساخت گسترده برنامه های تلویزیونی منجر شده است. اتحاد شبکه های تلویزیونی با هالیوود باعث شده که فیلم سازان هالیوود در دنبال کردن فروش فیلمهای خارجی زمان کمتری را تلف کنند (Chin-Chuan Lee, ۱۹۸۰).
نوشته:حسن بشیر - بهنام رضاقلیزاده
منابع:
۱. کاستلز، مانوئل (۱۳۸۲). عصر اطلاعات: ظهور جامعه شبکه ای، ترجمه احد علیقلیان و افشین خاکباز، تهران: انتشارات طرح نو
۲. کاستلز، مانوئل(۱۳۸۴). عصر اطلاعات: ظهور جامعه شبکه ای، ترجمه حسن چاووشیان، تهران: انتشارات طرح نو
۳. ری کیلی، فیل مارفلیت (۱۳۸۰). جهانی شدن و امپریالیسم فرهنگی، ترجمه حسن نورائی بیدخت و محمدعلی شیخ علیان، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی
۴. میلر، توبی(۱۳۸۲). هالیوود و جهان، ارغنون: "فصلنامه فلسفی، ادبی، فرهنگی"، شماره ۲۳
۵. گومری، داگلاس (۱۳۸۱). هالیوود و صنعت سینما، ارغنون: "فصلنامه فلسفی، ادبی ،فرهنگی"، شماره ۲۰
۶ بازاریابی و پخش فیلم (۱۳۸۱). مجموعه مقالات، تهران: بنیاد سینمایی فارابی، زمستان
۷. احمد گل محمدی (۱۳۸۳). "جهانی شدن، فرهنگ، هویت "، تهران: نشر نی
۸. معتمدنژاد، کاظم (۱۳۷۵). فصلنامه رسانه، سال هفتم، شماره ۲
۹. شیلر، هربرت (۱۳۷۷). وسایل ارتباط جمعی و امپراتوری آمریکا، ترجمه احمد میر عابدینی، تهران: انتشارات سروش
۱۰. الهی، همایون (۱۳۸۳). شناخت ماهیت و عملکرد امپریالیسم، تهران: نشر قومس
۱۱. ایالات متحده آمریکا (۱۳۸۴). دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی انتشارات وزارت امور خارجه
۱۲. دنیس، مک کوئیل (۱۳۸۲). درآمدی بر نظریه ارتباط جمعی، ترجمه پرویز اجلالی، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها
۱۳. باگدیکیان ،بن اچ (۱۳۸۵). انحصار نوین رسآنهای، ترجمه علی رضا عبادتی، تهران: روایت فتح
۱۴. فهیم، محمد تقی (۱۳۸۵). "نقد گذشته، امید به آینده سینمای ایران"، استراتژی سینمای مردمی، روزنامه ایران، ویژه نامه پایان سال،
۱۵. سمتی، محمد مهدی (۱۳۸۵). عصر سی ان ان و هالیوود، ترجمه نرجس خاتون براهویی، تهران: نشر نی
۱۶. مک چسنی،روبرت (۱۳۸۴). رسانههای جهانی، نئولیبرالیبسم و امپریالیسم، سیاحت غرب، شماره ۲۸
۱۷. محمودسنیدی، عبدالله (۳/۲/۱۳۸۶). هالیوود در تسخیر صهیونیسم، همشهری آنلاین. در:
http://www.hamshahri.net/News/?id=۲۱۰۸۸))
۱۸. ضابطیان، منصور(۱۷/۲/۱۳۸۶). حرکت مستقل در برابر سینمای هالیوود، همشهری آنلاین. در:
http://www.hamshahri.net/News/?id=۲۲۲۱۳) )
۱۹. مهرنیا، کاظم (۱۳۸۵). جهانی شدن و ریشه های رنسانس آفریقایی. در:
( http://kmehrnia.blogfa.com/post-۶.aspx)
۲۰. خبرگزاری مهر (۵/۱/۱۳۸۵). نگاه جرج لوکاس فیلمساز مشهور به فرهنگ آمریکایی: هالیوود فرهنگ همه دنیا را مورد هجوم قرار داده است. در:
http://enew.ca/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=۳۰۵۵) )
۲۱. علیخانی، مهدی (۲۸/۸/۱۳۸۴). سرزمین هایی با مرزهای شیشه ای، شریف نیوز. در:
http://sharifnews.com/?۱۱۳۵۳))
۲۲- Simbulan, Roland. THE NATURE OF MODERN IMPERIALISM )(http://www.yonip.com/main/articles/nature_of_modern_imperialism.html
۲۳- MCkellner. Hollywood and Society; enclyclo art [encl] )http://www.gseis.ucla.edu/courses/ed۲۵۳a/MCkellner/HOLSOC.html)
۲۴- Cowen, Tyler. Why Hollywood Rules the World,and Whether We Should Care
)http://culturalpolicy.uchicago.edu/workshop/cowen.html)
www.radicalleft.net/blog/_archives/۲۰۰۷/۲/۲۷/۲۷۶۴۴۱۹.html۲۵-
http://www.barname.ir/modules.php?name=Articles&op=show&aid=۱۷۵۵۲۶-
۲۷- Chin-Chuan Lee(۱۹۸۰). Media imperialism reconsidered, London, sage publication, Beverly Hills
۲۸- Rampal,Kuldip(۲۰۰۵). Cultural Imperialism or Economic Necessity?:
The Hollywood Factor in the Reshaping of the Asian Film Industry, Central Missouri State University,purdue,American edition http://lass.calumet.purdue.edu/cca/gmj/sp۰۵/gmj-sp۰۵-rampal.htm))
۲۹- Jessica C.E. Gienow-Hecht . A European Considers the Influence of American Culture,EjournalUSA
( http://usinfo.state.gov/journals/itgic/۰۲۰۶/ijge/gienowhecht.htm)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست