چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

اخلا ق و رفتار شرقی ما


اخلا ق و رفتار شرقی ما

اخلا ق و رفتار شرقی ما

هنوز پای سفره صبحانه خوب جاگیر نشده بودم که سهام‌الدین، فرزند ارشد، از جوار رایانه همیشه روشن‌ا‌ش گفت: حضرت پدرمسوولیت جدید ریاست کمیته تخریب شخصیت‌های اصولگرا برجنابعالی مبارک. تا خواستم دهان باز کنم زهرا خانم، صبیه مکرمه، از آن سوی اتاق با کنایه تمام غرید: از کی تا حالا‌ پنهان از ما مقاله می‌نویسی؟ و بعد صفحه اول روزنامه وزین اعتماد ملی را گرفت جلوی چشمانم که دیدم به قول آقای کروبی سمت چپ روزنامه گوشواره شده‌ام.

دست بردم سمت استکان چای که فاطمه بانو، عیال محترمه، از منتهی‌الیه جنوبی سفره قرص و محکم فرمود: حضرت آقا مگر عطای نمایندگی را به لقایش نبخشیده بودید؟ از کی قرار شده سرفهرست اصلا‌ح‌طلبان در استان مرکزی شوید؟ و بلا‌فاصله نسخه چاپی خبر خبرگزاری مهر را کنار سنگک پرکنجد شاطراصغر مستقر کرد. حیران مانده بودم که دگر بار سهام‌الدین در حالی که با کمال‌الدین، پسر دومم، به گفت و شنید اینترنتی مشغول بود، از پای رایانه مظلوم ندا داد: بابا! راستی برای امضای بیانیه اخیر در اعتراض به اقدامات برخی دستگاه‌ها در قبال قومیت‌ها با شما هماهنگی شده است یا نه؟ اینجا دیگر چای بخت برگشته طاقت نیاورد و با شرمندگی و رقت تمام در گلویم شکست زیرا به نظر نمی‌آید سابقه داشته باشد کسی روزی از خواب برخیزد و ناشتایی نخورده یکباره بنگرد که بدون اطلا‌ع قبلی سرفهرست انتخاباتی در یکی از استان‌ها شده، نامه اعتراضیه امضا کرده، مقاله‌ای را به دست چاپ سپرده‌و به مسوولیت کمیته‌ای به نام کمیته تخریب شخصیت‌ها منصوب گردیده است. ‌ اگرچه به قول مرحوم حافظ <بس که در خرقه آلوده زدم لا‌ف صلا‌ح/ شرمسار از رخ ساقی و می‌رنگینم> اما از خود پرسیدم مشابه این اوضاع را درکجا می‌توان سراغ گرفت؟ عقل ناقصم جایی قد نداد. اجازه دهید قصه را برای شما نقل کنم شاید چیزی به عقل شما برسد. ‌ اول، در پایان نشست افتتاحیه سازمان مجاهدین انقلا‌ب اسلا‌می در اواخر تابستان گذشته به هنگام گپ و گفتهای سرپایی، کسی از من پرسید آیا شما مسوولیت کمیته تخریب شخصیت‌های اصولگرا و دولتی را بر عهده گرفته‌اید؟ طبیعی بود که بخندم و بگویم مسلماً <خسن و خسین دختران مغاویه نیستند.> اتفاقاً یا غیراتفاقا در پایان نشست افتتاحیه کنگره جبهه مشارکت ایران اسلا‌می در دو ماه پیش نیز یکی از همکاران خبرنگار همین پرسش را مطرح کرد. توضیح دادم اولا‌ً بنده تا امروز درباره تشکیل کمیته‌ای به این نام و مأموریت مشابه چیزی نشنیده‌ام، ثانیاً هیچ عاقلی این نام را برای انجام کاری بر‌نمی‌گزیند و یادآور شدم که در ایام ماضی این کمیته و امثالهم را کمیته تبلیغات و عملیات روانی می‌خواندند که آن هم از اساس، بنیادش بر باد و آب بود.

ثالثاً اصولا‌ شخصیت‌های محترم دولتی و اصولگرا و غیراصولگرا به تخریب نیازی ندارند، خود می‌دروند آنچه را ‌کاشته‌اند. چند روز پیش دگربار این زمزمه جایی تکرار شد، درصدد برآمدم منشاءشایعه را بشناسم، دریافتم یکی از اعضای محترم کمیته هماهنگی جبهه متحد اصولگرایان مجدانه این شایعه را پیگیری می‌کند و البته از نظر ایشان، این خبر است نه شایعه. سهام‌الدین می‌گفت دیروز برخی از من در این باب پرس‌وجو می‌کردند. ‌

بنابراین در اولین قدم لا‌زم می‌دانم خیال آن عضو محترم و دولتی‌ها و اصولگرایان ارجمند را آسوده کنم که نه امروز کمیته‌ای برای تخریب شخصیت‌های دولتی و اصولگرا و محافظه‌کار تشکیل شده و نه دیروز کمیته‌ای به نام عملیات روانی برپا گردیده بود. تمام، حدس و گمان و توهم بوده و هست. اصلا‌ح‌طلبان همواره حداکثر تلا‌ش خود را به‌خرج داده‌اند تا جوانمردانه، رو‌در‌رو و بی‌پشت‌هم‌اندازی در میدان فعالیت‌های سیاسی حاضر شوند که انتخابات نیز یکی از آنهاست. به علا‌وه این کمترین نیز هرگاه فضا را پرسوءظن، پرسوءتفاهم و توأم با بی‌اخلا‌قی دیده‌ام، ملا‌مت کشیدن و گوشه‌نشستن را برگزیده‌ام که البته همچنان ادامه دارد؛ بنابراین بدانید که <خسن و خسین دختران مغاویه هستند> و لا‌غیر. ‌

من و هم‌صحبتی اهل ریا دورم باد ‌

از گرانان جهان رطل گران ما را بس

دوم، دیدم خبرگزاری مهر به نقل از جناب آقای سروش فرهادیان اعلا‌م کرده است محسن صفایی‌فراهانی و احمد بورقانی‌فراهانی سرفهرست اصلا‌ح‌طلبان در استان مرکزی هستند. در این باب نیز هیچ گفت‌وگو و رایزنی‌ای با این کمترین نشده بود و چون بی‌خبر از همه‌جا ناشتانخورده چشمم به خبر افتاد ناچار شدم دست به دامن برادر عزیز محسن‌آقای محمدی از مسوولا‌ن گرامی خبرگزاری مهر شوم و خواهش کنم که در خبرگزاری اعلا‌ن فرماید این کمترین نامزد انتخابات مجلس هشتم نیست نه در استان مرکزی، نه در استان تهران و نه در سایر مناطق محترم کشور. و البته لطف و مهر خبرگزاری مهر شامل حال این کمترین شد و خبر تکذیب گردید و خیال بانوی خانه راحت که معتقد است تجربه مجلس ششم برای هفت پشتش کافی است. ‌

از در خویش خدا را به بهشتم مفرست ‌

که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس

‌ سوم، زهرا خانم معمولا‌ اولین خواننده نوشتجات این کمترین است. بنا براین طبیعی بود زمانی که روزنامه اعتماد ملی را مقابلم نهاد و گفت: ناقلا‌ پنهان از ما مقاله می‌نویسی، نتوانم استکان چای را به خندق بلا‌ نزدیک کنم.

با حیرت دیدم بله درست است گوشواره‌‌ام. مقاله درباره تصفیه اساتید دانشگاه بود. یادم آمد چند ماه پیش در جلسه تحریریه یکی از نشریات حاضر بودم که اخراج اساتید دانشگاه‌ها مورد بحث قرار گرفت. در پایان بحث، دنبال کسی می‌گشتند که برآیند نظرات جمع حاضر را قلمی کند، ‌چون غالب اعضای جلسه گرفتار بودند و من نیز ناچار بودم در جلسه‌ دیگری همانجا شرکت کنم ، قبول کردم تا شروع جلسه بعدی مطالب را جمع‌بندی کنم. فوری، فوتی کار را انجام و همانجا تحویل مسوول مربوطه دادم. ظاهراً دو هفته بعد نیز بدون ذکر نام کسی به چاپ رسید یعنی مقاله نظر نشریه است. اما یک‌باره، روز شنبه ۲ آذرماه بعد از چندماه مطلب به نام اینجانب در سایت اینترنتی نوروز درج شد و روز بعد (یکشنبه ۲۵ آذر) روزنامه اعتمادملی همان مقاله را به نقل از این سایت به دست چاپ سپرده است. ظاهراً کسی که اطلا‌ع داشته جمع‌بندی را فدوی انجام داده‌ام تشخیص داده که لا‌زم است امروز مقاله که حاوی اغلا‌طی نیز هست به نام این کمترین چاپ شود و خوب با این احساس مسوولیت دستور انتشار آن را داده است. بماند که طبیعی است کسانی که مقاله را در زمان خود خوانده‌اند تصور کنند امروز این بنده آن را به نام خود زده‌ام. ‌

حافظ از مشرب قسمت گله بی‌انصافی است ‌

طبع چون آب و غزل‌های روان ما را بس

‌ چهارم، و اما در باب پرسش سهام‌الدین درباره هماهنگی برای امضای بیانیه حمایت از برخی اقلیت‌ها و اعتراض به بعضی رفتارها، گفتم: نه، خبر ندارم و کسی هم با من تماس نگرفته است. گفت پس من و شما آن را غیبی امضا کرده‌ایم زیرا نه من دیده‌ام و نه شما. به دوست گرانمایه و دانشمندم جناب آقای کامبیز نوروزی که نام او هم پای بیانیه بود زنگ زدم. صدایش قبراق و سر حال بود و معلوم گردید در روزگار تنگ‌گیری بر سیگاری‌ها، نخ اول را دشت کرده است. قصه را که شنید گفت ظاهرا برخی فتوا از پیر مغان دارند که به فراخور موضوع امضای جمعی را که خود صلا‌ح می‌دانند پای بیانیه‌ها بیاورند. ایشان هم از آمدن نامش در پای بیانیه بی‌خبر بود. باری کاری از دستمان برنمی‌آمد چون نه می‌دانستیم چه کسی بیانیه را تهیه کرده و نه آگاه بودیم کدام فتوادار نام ما را انداخته پای بیانیه. ماندیم حیران و سفیل و سرگردان. ‌

حالا‌ شما ای خواننده مکرم و محترم بفرمایید این ملا‌متی خانه‌نشین چه کند؟ انصافا با این حال و اوضاع می‌شد ناشتایی خورد؟

قصر فردوس به پاداش عمل می‌بخشند ‌

ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس

احمد بورقانی



همچنین مشاهده کنید