دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

درآمدی بر« نگاه به سندیکاها و اتحادیه های کارگری » در ایران


درآمدی بر« نگاه به سندیکاها و اتحادیه های کارگری » در ایران

یکی از عمده ترین نهادهای موثر در مشارکت های مردمی و احقاق حقوق اجتماعی اقتصادی , اتحادیه ها یا سندیکاها هستند که با فعالیت در حوزه های اقتصادی اجتماعی می توانند آنگاه که سکوهای قدرت به سود قدرتمداران اقتصادی سنگین می شود و نهادهای رسمی و ارکان حکومتی و قوانین رایج کشوری از احقاق حق مردم در بخش اقتصادی خاصی قاصرند وارد تعاملات اجتماعی شده و به موازنه ی قدرت میان زورمداران و آسیب پذیران اقتصادی کمک کنند

توجه به نهادهای مدنی و نقش آن در ایجاد توازن در تعاملات اجتماعی در جامعه ی ایرانی قدمتی طولانی ندارد یا لاقل پیوستگی و انسجام و تداوم لازم را برای نهادینه شدن و باز تولید فرهنگ اجتماعی نداشته است هر چند جرقه وار و ناپیوسته در برهه هایی خاص از تاریخ این مرز و بوم می توان توجه به روشهای احقاق حقوق اقشار مختلف مردم را از راه نهاد گرایی یافت . به سبب حوادث سخت تاریخی جای جای تاریخ ایران مملو است از نهضتهای اجتماعی رادیکال که پیروز یا سرکوب ، درهر حال توان حرکت جامعه ی ایرانی را کند کرده و گاه منجر به ایجاد جریانهای انحرافی و دیکتاتوریهای جدید در تاریخ ایران شده است . عمده ترین عامل ظهور انقلابهای خونین و حرکتهای رادیکال در تاریخ ایران اجبار به سکوت مشقت بار و خفقان تاریخی حاصل از تابوهای پیش انگاشته و ایدئولوژیهای سرکوبگر از سوی حاکمیتهای مستبد تاریخی از سویی و شتابزدگی در حرکت های سیاسی در زمانهای کوتاه و فرصتهای تاریخی بدست آمده در فاصله ی دو استبداد ظاهرا" ناهمگون یا دو سرکوب است . چه حکومتهای برون ساخت و خارجی و چه حکومتهای به ظاهر خودی هریک در جای خود به محض تثبیت ، فضایی از خفقان و سرکوب بر این سرزمین و مردمانش تحمیل کرده اند که حاصل آن برای این سرزمین جز عقب ماندگیهای بسیار، علیرغم تلاش بی وقفه ی فرزانگان این سرزمین نبوده است . کتمان فرهنگ پیش شتافته ی شایرنشینهای ایرانی در تاریخ ، زمانی از سوی اعراب قبیله نشین و زمانی دیگر تخریب زیرساختهای فرهنگ دهقانی از سوی قبایل مغول ، قرهنگ زودهنگام و نوجوان وابسته به زمین ، دهقانی - فئودالی ایران را به کنش متقابل و ظهور انقلابهای ملی - دهقانی ( که حاکمان وقت همواره برای توجیه سرکوب ، آن را دارای ماهیت دینی یا ضددینی جلوه می دادند . ) همچون قیام بابک خرمدین - استاذسیس و نهضتهای خونینی چون سربداران واداشت و این حرکات در جای خود به رغم ماهیت حق خواهانه ناگزیر به اتلاف نیروهای انسانی و مادی بسیار انجامید .

ایرانی برهه های مختلف تاریخ ،محروم از هرگونه امکان گفتمان ِ برابر ِ اجتماعی با حاکمیتهای سیاسی خودی یا بیگانه و محروم از یک فضای آزاد تنفس عاری از ظلم و اجحاف همواره شناور در دریای خفقان و مشقت آنقدر به سکوت تن داده تا اختیار از کف رفته و بی اندیشه از پیامدهای کار دل به دریا زده و آن کرده که در صحنه های بسیار از تاریخ هزاران ساله ی این مرز و بوم می توان دید . حاکمان سیاسی این کشور نیز هرگز از پا ننشسته و گوشه گوشه ی این سرزمین را مدفن هزاران انسان دل در گروی آزادی و حقوق انسانی کرده اند . سیاهچاله های حکومتهای باستان ، کشتزارهای آدم کاشته ی مزدکیان بی سر، سربداران خراسان ، پیروان استاذسیس و خرمدینان و هزاران گبرانگاشته ی ایرانی محکوم از سوی خلیفگان عرب ، سخن از سالها فریاد در زیر خفقان این سرزمین دارد .

اما آنچه امروز در جامعه ی ایرانی پدید آمده مقوله ی دیگری است . جامعه ی امروز ایران پنهان و آشکار و در سطوح مختلف با نگرشی عمیق به تاریخ و سیاه مشق های تجربه ی نهادگرایی در فرصتهای نادر تاریخی به تشکیل خط منسجم و پیوسته ی تشکیل نهادهای موثر در توسعه ی پایدار می اندیشد . در این راه مسلما" زمان تحمیل و القای احزاب و اتحادیه ها و تفکرهای انحرافی و القایی از سطوح بالای جامعه و از سوی نهادهای حکومتی به صورت فرمایشی سپری شده . اینک توجه بسیاری به فرصتهای تاریخی معطوف است تا با تشکلهای موثر و پایدار زمینه های مدنیت وپیشرفت و توسعه ی پایدار و نه گسسته ، نامتعادل و ناهمگون را فراهم کنند .

یکی از عمده ترین نهادهای موثر در مشارکت های مردمی و احقاق حقوق اجتماعی - اقتصادی ، اتحادیه ها یا سندیکاها هستند که با فعالیت در حوزه های اقتصادی - اجتماعی می توانند آنگاه که سکوهای قدرت به سود قدرتمداران اقتصادی سنگین می شود و نهادهای رسمی و ارکان حکومتی و قوانین رایج کشوری از احقاق حق مردم در بخش اقتصادی خاصی قاصرند وارد تعاملات اجتماعی شده و به موازنه ی قدرت میان زورمداران و آسیب پذیران اقتصادی کمک کنند .

ضرورت توجه به نقش اتحادیه ها آنگاه روشنتر می شود که بررسیهای تاریخ معاصر ایران صحنه های دردناکی از پایمال شدن حقوق هزاران کارگر و افراد متعلق به اقشار پایین اجتماع را پیش چشم می آورد. متاسفانه در اکثر این صحنه ها دولتهای حاکم وقت ، برای برجا ماندن و استفاده از قدرت اجتماعی به زدوبند و چشم بستن بر اعمال زورمداران اقتصادی از سویی و سرکوب و جلوگیری از ورود به صحنه ی مبارزات اجتماعی از سوی طبقات پایین اجتماع پرداخته اند ( بگذریم از اینکه در بسیاری از برهه های تاریخ ایران قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی با هم پیوند خورده یا در اختیار شمار واحدی بوده است . )

دولتها و حکومتها در ایران همواره به سندیکالیزم و اتحادیه گرایی از زاویه ی آنارشیستی آن یعنی آنارکوسندیکالیزم نگریسته اند . گویی هر اتحادیه ی کارگری در نخستین هدف سقوط حاکمان سیاسی را طلب می کند . در هر کجای تاریخ ایران که اتحادیه های خودجوش به عنوان عکس العملی زیر بار قدرتمندان اقتصادی تشکیل شده است پیشتر و بیشتر از زورمداران و حاکمان قدرتهای اقتصادی ، حاکمان سیاسی برخود لرزیده اند و عکس العمل نشان داده اند . حکومتهای معاصر ایران همواره در رشد تشکلات صنفی خصوصا" تشکلات و اتحادیه های کارگری خطر سقوط خود را یافته اند و در صدد عکس العملهایی برآمده اند . سرکوب ، فشار ، تهدید ،ایجاد رعب و وحشت از حضور در اتحادیه ها ، ممنوعیت ایجاد تشکلها و جلوگیری از تشکیل آنها ، تشکیل اتحادیه های فرمایشی موازی و ایجاد امکانات و تبلیغ برای آنها ، جاسوس بازی و بدنام کردن افراد و هزاران ترفند دیگر که صفحات تاریخ سیاسی ایران را سیاه کرده است و خصوصا" در تاریخ نگاری اتحادیه های کارگری منعکس است . آنچنان مغالطه و سیاست بازی بر سر طبقات فرودست همچون کارگران باریده است که امکان تفکر و دستیابی به آگاهی از این قشرمحروم گرفته شده ودربسیارروزهای تاریخ افراد این قشربه مانند عقرب گرفتاردرمحاصره ی آتش بر سر خود نیش زده و بسیاری نمایندگان و دلسوزان واقعی خود را از بین برده اند .


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.