شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

شکوفه آرزوها و میوه های لبخند


شکوفه آرزوها و میوه های لبخند

کوتاه درباره روش متفاوت مهربانی در موسسه خیریه بهنام دهش پور

مبتلایان به سرطان آرزویی جز سلامت ندارند اما اگر کودک باشی و مبتلا نمی‌توانی بی‌خیال کفش، کیف، عروسک و ماشین اسباب‌بازی شوی. همین ماجرا هم شده بهانه برای رویشی متفاوت در بیابان پربلا و دردسر مبتلایان به سرطان...

ماجرا از این قرار است که در موسسه خیریه بهنام دهش‌پور مدت‌هاست درختی سر از زمین برآورده که بهانه بودنش شکوفه‌های آرزو است و میوه‌اش برآوردن آرزویی است که بر درخت جوانه زده بود. درخت آرزوها در یک موسسه خیریه نوید بهار را می‌دهد و این یعنی هنوز می‌توان مهربان بود و دلی را شاد کرد.

● باغ آرزو

راه درخت آرزوها خیلی دور نیست، بیمارستان شهدا، بخش سرطان موسسه خیریه کمک به بیماران سرطانی، کتابخانه کودکان. اینجا درختی است که برگ‌هایش آرزوهای کودکان مبتلا به سرطان است و باغبانانش خیرینی که می‌دانند زندگی برای کودکان با شادی هم‌زلف است. سرطانی و غیرسرطانی‌اش البته در دنیای کودکان چندان تفاوتی ندارد اما شاید هدیه لبخند به مبتلایان به سرطان حال و هوایی دیگر داشته باشد.

● برگ‌های رویا

کودکان بخش سرطان آرزوهایشان را می‌نویسند و به این درخت می‌آویزند تا دستان مهربانی این برگ‌ها را با میوه‌های رویایی عوض کنند. میوه‌هایی از جنس آرزوهای کودکانه.

آرزوهایی که برآورده می‌شود، روی یک تابلو کنار درخت آرزوها ثبت می‌شود و آرزوهایی که برآورده شدنش از دست بشر خارج است، در گوشه‌ای از تابلو به امید مدد قدرتی لایزال ثبت می‌شوند. یکی می‌خواهد همه بیماران شفا پیدا کنند، دیگری دوست دارد بیماری سرطان هرچه زودتر از بدنش خداحافظی کند و هزار رویای دیگر...

جالب اینکه بچه‌های بستری در بخش سرطان این اتاق را دوست دارند، چون اینجا اتاقی است با انبوه کتاب داستان، وسایل بازی و البته درخت آرزوها.

● روز شمار مبارزه

ماجرا از یک اتفاق ساده شروع شد. بهنام در مدرسه سرگرم ورزش بود که ضربه‌ای به پهلویش خورد و بیش از حد معمول احساس درد کرد. این درد ادامه داشت تا اینکه بالاخره پزشکان به بهنام ۱۷ ساله گفتند سرطان کبد دارد. وقتی خبر بیماری‌اش را شنید، گفت: «خواست خدا بوده ‌است،‌ آن را‌ می‌پذیرم و با بیماری‌ام مبارزه می‌کنم.»

پزشکان گفته بودند بیماری بهنام خیلی پیشرفت کرده و بیش از یک سال دیگر زنده نخواهد ماند، اما پیگیری خانواده برای درمان فرزندشان داخل و خارج از کشور و از آن مهم‌تر روحیه و اراده قوی او، مرگش را حدود ۳ سال عقب انداخت. همین زمان کافی بود تا بهنام سنگ اول بنایی را بگذارد که امروزه یکی از پرکارترین و پیشروترین موسسات خیریه ایران برای کمک به بیماران سرطانی است.

بهنام هنگام بستری شدن در بیمارستان‌های آمریکا و بریتانیا به این نتیجه رسید که درد نداری دست کمی از درد سرطان ندارد و نخستین بار، ایده پایه‌ریزی یک موسسه خیریه برای کمک به بیماران سرطانی در ذهنش جرقه زد. وقتی به ایران باز‌گشت، برای پیگیری امور درمانی خود به بیمارستان شهدای تجریش می‌رفت و همان زمان تصمیم گرفت فعالیت خیریه خود را از همان‌جا شروع کند. بهنام تا اسفندماه سال ???? که به سوی ابدیت پرواز کرد، چند بازارچه خیریه و یک کنسرت پیانو را با همراهی خانواده و دوستانش برپا کرد و به هسته اولیه موسسه خیریه‌ای که بعدا به نام خودش «خیریه بهنام دهش‌پور» خوانده شد، شکل داد. آرزوی بهنام این بود که خانواده‌اش راهی را که او آغاز کرده، ادامه دهند و چنین هم شد.

مسعود میر