دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
طواف در آسمان
مقام و جایگاه مکه مکرمه و کعبه برای هانری کربن، فیلسوف و اسلامشناس شهیر فرانسوی، منزلتی عرفانی و مثالی دارد. او در این جستار سعی دارد کعبه را به عنوان قبله مسلمانان از بعد ظاهر و باطن مورد بررسی قرار دهد. کربن به لحاظ تعلق خاطرش به روش پدیدارشناسی، سعی دارد تا از این منظر کعبه را بررسی کند. او کعبه را به عنوان خانه زمینی که بر گرد آن طواف میکنند، یک حقیقت ملکوتی میپندارد، چراکه و مرکز متناظر با هر مرکز دیگر است و طواف با مفهوم بالفعل مرکز مرتبط است. این مطلب، بخشی از کتاب «معبد و مکاشفه» است که از سوی مترجم در اختیار روزنامه اعتماد قرار گرفته است.
یک تعلیم سنتی در میان مشایخ اسلام میگوید دو نوع حج داریم؛ یکی حج عوام است که به قصد دیدار اماکن متبرکه به حج میروند و دیگری حج خواص است و این حج به خاطر شوق دیدار روی دوست انجام میشود.
درست همانطور که در عالم ظاهر خانه کعبه موجود است و قبله مومنان است، در عالم باطن نیز کعبهیی وجود دارد که مشهود نظر حق است و این کعبه قلب انسان است. خانه سنگی، همان کعبه است که حجاج بر گردش طواف میکنند. کعبه قلب، مکانی است که الطاف الهی به طواف آن مشغولند.
کعبه نخست غایت زائران است و کعبه دوم مکانی است که انوار الهی در آن نزول میکنند. کعبه نخست، خانه است و کعبه دوم صاحب خانه. هر یک از ما را قبلهیی است که به آن روی میکنیم و کعبه شخصی ماست. به هر طرف که روی کنیم، چهره دوست، یعنی همان وجه را نظاره میکنیم که کنز مخفی در قالب آن بر ما آشکار میشود و برای ما الله [یا حق عیان شده] میشود. این وجه که بهطور اسرارآمیزی حق بیانناپذیر را در وجنات دوست عیان میسازد، در تشیع به امام معروف است و میتوان گفت همان رازی است که در قلب معنویت شیعی نهفته است رازی که پس از تبیین حقیقت حج آن را کشف خواهیم کرد.
خانه زمینی کعبه به منزله مرکز، مکانی است که به گرد آن طواف میکنند. این خانه یک حقیقت ملکوتی دارد و مناسک آن نیز یک حقیقت ملکوتی دارند، زیرا هر مرکز متناظر با هر مرکز دیگر است و طواف با مفهوم بالفعل مرکز مرتبط است. قاضی سعید قمی توضیح میدهد که چگونه حول مرکز اصلی [یا مثالی]، یعنی خانه اولیه در عالم عقل، طوافی شکل میگیرد و طوافکنندگان در آنجا انسانهای عقلی و انسانهای نوری و همچنین ملائکه مراتب اعلا هستند که از سر شیدایی و سرمستی [علی وله و هیمان]، حول حریم عظمت میچرخند. به همین سان، زایران بر گرد خانه در زمین دوری و فراق، برای بزرگداشت و به یاد حالات آن انسانهای برتر (چهارده معصوم)، طواف میکنند. اراده نخستین الهی جهان به جهان خویش را عیان میکند بدین صورت که به حکم همین واقعیت، تطابق همیشگی میان موجودات عالی و سافل را جلوهگر میسازد.
با این همه، میان مرتبه اعلای بیت در عالم عقل و مرتبه طبیعت زمینی که خانه کعبه در آن برپاست، مراتب میانی متعددی وجود دارد و در اینجا است که نمایش اجرا میشود، یعنی همان حکایت تمثیلی که فرجام آن، بنا شدن خانه کعبه است. درباره این مضمون روایت بلندی از امام محمدباقر (ع)، نقل شده است. ماجرا «در آسمان» در زمانی آغاز میشود که خداوند به ملائکه اعلان میفرماید: «انی جاعل فیالارض خلیفه»، (من در زمین جانشینی خواهم گماشت) (بقره، ۳۰) و بدین سان از ظهور آدم، ظهور صورت بشری که قابلیت جانشینی خدا در عالم طبیعت را دارد، خبر میدهد.
این ماجرا «در آسمان» به صورتی که در عرفان اسماعیلیه مورد تامل قرار گرفته است، کلید تاریخ قدسی است. ولی در نظر عرفان اسماعیلیه کما اینکه در نظر عرفان شیعه ۱۲ امامی، فرشتگانی که خداوند این خبر را به ایشان اعلام میفرماید، فرشتگان مراتب اعلا نیستند.
به اعتقاد قاضی سعید قمی، فرشتگان مورد بحث فرشتگان عالم طبیعت (ملائکه طبیعیه)اند که ملکوت عالم شهادت ما هستند ملکوت همانطور که گفتیم: «جایی است که در آن رمزهای ما به معنای حقیقی کلمه گرفته میشوند.» اینها، فرشتگانی هستند که در مواجهه با اعلان الهی درخصوص خلافت داده شده به انسان زمینی، دچار سردرگمی و وحشت شدند، زیرا به نظرشان میرسید که به دلیل صفای سرشتشان، چیزی نیست که بتواند شریفتر از آنها باشد و این خلافت روحانی باید به آنها برسد. پرسیدند: «آیا در آن کسی را میگماری که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد؟»... پاسخ این بود که «من چیزی میدانم که شما نمیدانید» (بقره، ۳۰).
بنابراین آنها متوجه قصور علم و نقصان قدرتشان شدند. پاسخ خداوند را نتیجه ناخرسندی حضرتش دانستند، چنانکه گویی نور الهی از آنها نهان شد. طبق روایت امام، به همین دلیل به عرش پناه بردند که هر روز ۷۰ هزار فرشته به زیارت آن میروند. هفت روز یا هفت هزار سال بر گرد آن طواف میکنند. وقتی بحث درباره «زمان لطیف» است، این متغیر روزها یا سالها، اهمیت چندانی ندارد. فقط عدد هفت اهمیت دارد، زیرا در این حکایت همیشه رمز فترت زمان از دست رفته است که باید ایجاد شود، «زمان از دست رفته ابدیت» که از طریق هفت دوره یا «هزاره» دایره نبوت، اعاده [یا جبران] شده است. مولف ما توضیح میدهد که به همین دلیل هفت بار به دور کعبه زمینی طواف میشود و هر طواف به ازای هر هزاره است.
از آنجا که این فرشتگان، فرشتگان عالم طبیعتند، عرشی که در این پرده ماجرا بر گرد آن طواف میکنند، بیت «نفس کلی» است. یعنی، همان بیت که در عالم ملکوت است و در شکل تجلی مادیاش با عنوان عرش مجید توصیف شده است. توصیف تمثیلی [یا رمزی]اش، هم نشانگر تفاوتش با عرش وحدانیت کبری است و هم نشانگر شباهتش به این عرش؛ عرش وحدانیت کبری در قالب رمز خیمه نازل شده از آسمان، توصیف شده است. در روایت امام آمده است که عرش ملکوت یا بیت عالم نفس [نفس کلی] از مرمر است که از همه کدورات [یا ناخالصیهای] کیفیات جسمانی پاک [و صافی] است (بنابراین بیتی است که از ماده کاملا لطیف عالم مثال ساخته شده است).
سقف آن از یاقوت سرخ است. پیش از این دیدیم که چگونه رنگ سرخ از درآمیختن نور و ظلمت به دست میآید و این رمز است برای آن مرتبه وجودی که در آن حق که نور است با ظلمت خلق درهم میآمیزد. به علاوه، این سقف خود واقعیت عالم ملکوت، «نفس» آن (النفس الملکوتیه)، است زیرا نفس همانند تاجی روی جسم، همانند گل برای گیاه یا سقف برای بیت است. ستونهای بیت در اینجا از زبرجد است زیرا این ستونها آثاری هستند که از فیضان نفس کلی بر جسم کلی فایض میشوند و به علاوه رنگ سبز [زبرجد] تقریبا حد وسط میان سفید و سرخ است (کما اینکه در مورد عرش وحدانیت کبری رنگ ارغوانی طنابها، حد وسط میان طلای زرد عالم عقول و [رنگ] سرخ حاصل از درآمیختن حق با خلق بود).
هر ریزهکاری، هر رنگی، در ساختار بیت [یا عرش] سرشار از نوعی رمزپردازی است که باید آن را با کمک تشبیهها [و مقایسههای] عدیده تبیین کرد. در اینجا نمیتوان به این موضوع پرداخت. فقط میتوان بر پارهیی از مطالب پرمغز تاکید ورزید. خداوند به ابتکار عملی که فرشتگان ملکوت در پیش گرفته بودند با محبت نظر کرد و به آنها امر فرمود که به «زمین فرود بیایند» و در آنجا بیتی بسازند که صورت (حکایت، «سرگذشت») بیت عالم نفس باشد. این همان بیتی بود که آدم و سپس فرزندانش، به تقلید از فرشتگان ملکوت بر گرد آن طواف میکردند. ولی در زمان توفان نوح، ملائکه این بیت را از روی زمین برداشتند و به آسمان چهارم بردند.
مفاد عمیق توفان نوح(ع)، نه به منزله یک واقعه زمینشناسانه، بلکه به منزله یک دگرگونی روحانی، در این انتقال بیت، آشکار شده است. این بیت که همانند جام مقدس در سنتهای غربی ما، به دست فرشتگان به زمین آورده شده بود، وقتی که چشم انسانها توانایی یا شایستگی دیدنش را از دست داد، به دست همان فرشتگان به کلی از نظر آنها محو شد.
ابراهیم(ع)، غریب معنوی، بر پایههای بیت ناپدیدشده، بیتی را روی زمین بنا خواهد کرد. بدینصورت است که حجگزار ابراهیمی، با انجام مناسک ظاهری، میداند که حج حقیقی او حول یک بیت نادیدنی در مکان ملکوت برگزار میشود.
راز حجرالاسود و مضمون مروارید
از اینجا به پرسش نهایی و تعیینکننده میرسیم؛ پرسش این است که کارکرد [یا شأن] بیت روحانی به لحاظ مناسک حج، وقتی تمثل صورت روحانی بیت تصور شده باشد، چیست؟ در غیاب این صورت، حج معنای باطنی [یا تاویلی] نخواهد داشت، زیرا انسان هم صورت روحانی خاص خویش را از طریق صورت بیت تمثل میبخشد و هم صورت روحانی بیت را مطابق با صورت باطنی خاص خویش ممثل میسازد. این تطابق بیت روحانی با انسان که به «یمن آن» بیت نادیدنی صورت روحانی انسان است، راز حجرالاسود است. حجرالاسود راز بیت و راز انسان، بعد باطنی هر دو است. تمثل هر یک از آنها، در حالت [یا مرتبه] یک صورت روحانی که واقعیتر از صورت مادی قابل رویت در ساحت زمان است، منوط است به طوافی که آدمی در همه عمر انجام داده باشد، زیرا برای «صورت بخشیدن» به بیت روحانی یک عمر وقت لازم است. حجرالاسود به یک معنا کلید بیت ملکوتی است.
امام ششم، جعفرالصادق(ع)، در گفتوگویی با یکی از شاگردانش، میپرسد: «آیا میدانی که سنگ (الحجر) چیست؟» نه، شاگرد نمیداند، و امام در ادامه این معنا را در قالب یک حکایت تمثیلی، که با همه سادگی ظاهریاش، ژرفای تلویحی چشمگیری دارد، توضیح میدهد. عهد یا میثاق مورد بحث در این حکایت، بنا بر فهم شیعی، به معنای سه شهادت است: شهادت بر ربوبیت حق، شهادت بر نبوت انبیا و شهادت بر وصایت امامان. این همان کلیت است که همانطور که دیدیم، از طریق صورت روحانی بیت، بیان شده است.
به علاوه، برای فهم حکایت امام صادق(ع) باید همانند قاضی سعید قمی، اشارت آن حضرت به مراتب سهگانه عالم را که این میثاق برآنها عرضه شده است، درک کنیم، زیرا حقیقت انسان به صورت متوالی در هر مرتبه از مراتب متنازل عوالم یعنی در عالم عقل، در عالم نفس ـ جسمانیت لطیف عالم مثال ـ و در عالم زمینی، متجلی شده است. در تاویل شیعی، این عهد ـ میثاق و لوازمش ـ از طریق به هم پیوستن در آیه کریمه زیر مورد تامل قرار گرفته است: در یکی از این آیات خداوند از همه انسانها که به صورت اسرارآمیزی یکجا جمع شدهاند، میپرسد: «الست بربکم»، (آیا پروردگار شما نیستم؟) (اعراف، ۱۷۲) و در آیه دیگر آمده است: «ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سرباز زدند و از آن هراسان شدند و انسان آن را برداشت، راستی او ستمگری نادان بود.» (احزاب، ۷۲).
در حقیقت اگر همانطور که سید حیدر آملی توضیح میدهد، انسان برای قبول بار این امانت به یک حماقت شکوهمند نیاز داشت، باید این حماقت شکوهمند به حماقت محض تنزل مییافت تا او عهد بشکند و در امانت خیانت کند. راز امانتی که به او سپرده شده بود، همان است که همه عرفان شیعی سعی کرده است آن را در قالب امام شناخت باطنیاش، به بیان بیاورد. این موضوع را در اینجا به اختصار تمام یادآور میشوم، زیرا عصیان آدم و راز حجرالاسود، با هم مرتبطند.
امام توضیح میدهد که حجرالاسود فرشتهیی از فرشتگان بزرگ در نزد خداوند بود. و زمانی که خداوند از فرشتگان میثاق گرفت نخستین فرشتهیی که ایمان آورد و اقرار کرد، او بود. بنابراین خداوند او را امین بر تمامی آفریدههایش قرار داد. میثاق را به او بلعاند و نزدش به ودیعت سپرد و آفریدهها را مکلف داشت تا در هر سال اقرار به عهد و میثاقی را که خداوند عزوجل از ایشان گرفته است، نزد او تازه کنند. سپس خداوند این فرشته را همراه آدم در بهشت قرار داد تا میثاق را به او یادآور شود و در هر سال میثاقش را نزد او تازه کند. هنگامی که آدم عصیان کرد و از بهشت اخراج شد، خداوند عهد و میثاقی را که از او گرفته بود... از یادش برد. و هنگامی که خداوند بر آدم بخشود (فتاب علیه، بقره، ۳۷)، آن فرشته را به صورت یک مروارید سپید (دره بیضاء) درآورد و از بهشت به سوی آدم افکند و آدم در آن موقع در زمین هند بود.» روایتی که طبق آن، آدم انسان، در سیلان ظاهر شد، در تشیع معمول است. در عرفان اسماعیلیه آدم مورد بحث در این روایت را یک انسان اولیه و کلی که هنوز آدم نخستین دور کنونی ما نیست، دانستهاند. منظور از جزیره سیلان فقط یکی از نخستین مراحل ظهور انسان زمینی مادی است.
ادامه روایت چنین است. آدم به این مروارید نظر کرد. با آن انس گرفت ولی آن را نشناخت. فقط میدانست که یک سنگ است. ولی با اذن خداوند، آن مروارید زبان به سخن گشود: «ای آدم! مرا میشناسی؟»، گفت «نه»، گفت، «یقینا شیطان بر تو چیره شده و ذکر پروردگارت را از یادت برده است.» سپس مروارید به همان صورتی که در بهشت همراه آدم داشت درآمد.
گفت: «ای آدم عهد و میثاقت کجاست؟» آدم کار خود را آغاز کرد [به سوی او جست زد]: میثاقش را به یاد آورد و گریست.
مروارید سپید ـ فرشته ـ را بوسه داد و اقرار به عهد و میثاق را تازه کرد. سپس خداوند آن را به شکل سنگی از مروارید سپید نورانی درآورد (زیرا در عالمی که تسلیم ظلمت شده است، آن سنگ باید چنین جلوهیی داشته باشد). و این همان سنگ است که آدم روی شانهاش تا جزیره.. العرب حمل کرد. در این سفر جبرییل همراه او بود و مفاد این واقعیت اندکی بعد روشن خواهد شد.
وقتی از سنگینی سنگ به ستوه میآمد، جبرییل سنگ را از دوش او برمیگرفت و خود آن را حمل میکرد ـ و این یک رمز پرمعنا است که ظاهرا میخواهد بگوید فقط فرشته دیگری میتواند آدمی را موقتا از سنگینی بار فرشته، یعنی از رنج میثاقی که حاوی همه تقدیر او در عالم روحانی است خلاص کند. هر روز و هر شب، آدم میثاق عرفانی خویش با این سنگ را که گواه بهشت او بود و تا رسیدن به جایگاه بیت در مکه همراهیاش کرده بود، تازه میکرد. در اینجا، همانطور که میدانیم، فرشتگان ملکوت عالم ما به امر خداوند، خانهیی بر صورت خانهیی که «در آسمان» مامنشان بوده است، بنا کردند و حجرالاسود را در رکن آن خانه که تطابقهای عرفانیاش را پیش از این به ما خاطرنشان شدهاند، کار گذاشتند. در ادامه روایت میخوانیم، در این مکان خداوند از فرزندان آدم میثاق گرفت و ماجرایی که «در آسمان» واقع شد، ما در تکرار ـ یا استمرار ـ آن روی زمین حضور داریم.
مترجم: دکتر انشاء الله رحمتی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست