پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

عقبگرد در زمان


عقبگرد در زمان

نگاهی به «روزهای زندگی»

«روزهای زندگی» به طرزی باورنکردنی به نمونه‌ای مستعمل و به شدت نخ‌نماشده از گونه به اصطلاح سینمای جنگ می‌ماند و بیشتر ادای دینی است به کلیشه‌های به تاریخ پیوسته سینمای سفارشی و جنگی دهه ۶۹ و آثار ماندگار آن. روزهای زندگی به مسافری در زمان می‌ماند که پس از پشت سر گذاشتن خوابی بلند و عمیق و از پس سال‌های دهه ۷۰ و ۸۰ خورشیدی بیدار شده و بر پرده سینما نقش بسته است. به طرزی باورنکردنی تمام مشخصه‌های سینمای شعارزده و احساسات‌گرایانه دهه ۶۰ در این اثر به چشم می‌خورد. این همه اما در تناقض با اتمسفر بیرون از سینما و با تکیه بر روحیات و احوالات مخاطبان احتمالی نتیجه‌ای جز دافعه و برائت از کهنگی و فرسودگی به ارمغان نمی‌آورد.

بهترین تجربه‌های سینمای جنگ ایران در همان سال‌های دهه ۶۰ و ۷۰ بروز و ظهور پیدا کرد و البته نمونه‌هایی به شدت شاخص و ماندگار هم خلق شد. سینماگران بزرگی هم در این بستر مجال ظهور و بروز یافتند و بعدها بزرگان سینما لقب گرفتند. در شرایط ویژه‌ای که بر اجتماع ایرانی حاکم بود و درگیری تمام اقشار اجتماع به صورت مستقیم و غیرمستقیم را در پی داشت، طبیعی بود که هنرمند برخاسته از دل همین اجتماع برای واکنش نشان دادن به همین شرایط فضای فیلمسازی‌اش را به سمت آثار مرتبط با این موضوع سوق دهد و در آن حیطه که به شدت با شرایط اجتماعی و زمانی و مکانی اثر همخوانی داشت به خلق اثر بپردازد. نکته اما اینجاست که همان سینماگران بزرگی که در آن دوره سینمای جنگ را برگزیده بودند در سال‌های پس از جنگ با جریان اجتماع و واقعیت‌های تازه آن همراه شدند و به سمت خلق آثار برخاسته از شرایط زمانی و مکانی اجتماع اطراف رفتند و (فارغ از اینکه چه میزان موفق بودند یا خیر) به خلق اثر پرداختند. حتی در ادامه همین همراهی و همسویی فیلمسازان تازه با نگاهی نو به مساله جنگ ورود پیدا کردند و آثار شاخصی را تصویری کردند (مثل محمدعلی باشه‌آهنگر و...). اما «روزهای زندگی» به وضوح بی‌ارتباط با زمانه خودش به نظر می‌رسد و بیشتر به بازسازی نمونه‌های متوسط سینمای جنگی دهه‌های گذشته می‌ماند.

نخ‌نماشدگی در تار و پود این فیلم موج می‌زند. فرسودگی در ایده خام‌دستانه فیلمنامه و سهل‌انگاری در پرداخت منسجم و قوام‌یافته داستانک‌های فرعی یا حتی مشکل ساده‌انگاری در پرداخت روابط علی و معلولی به لایه‌های نداشته داستانی‌اش ریشه دوانده و همین خصوصیت در نحوه بازی بازیگران اسم و رسم‌دار این اثر رسوخ کرده است. همین رویکرد است که بازیگران اثر را به بیان دیالوگ‌هایی وا می‌دارد که به سختی در زبان می‌گردند و در موقعیت‌هایی قرار می‌دهد که مجال بروز بازی ماندگار را از بازیگران اثر سلب می‌کند؛ حال بماند که چرا هنگامه قاضیانی که بازی‌های بسیار بهتر و دوست‌داشتنی‌تری از او به یاد داریم به دلیل ایفای نقش در این اثر برنده سیمرغ بهترین بازیگر زن جشنواره فجر می‌شود!

سیر «روزهای زندگی» در روزهایی که قبلا زندگی شده، کارگردان و فیلمنامه‌نویس اثر را بر آن می‌دارد تا برای پیشبرد داستان و فیلمنامه از حربه‌های تبلیغاتی موثر در دوران جنگ و این روزهای بی‌اثر برای تهییج مخاطب بهره ببرند. در همین مسیر است که شاهد موقعیت‌هایی به شدت گل‌درشت برای تهییج مخاطب و همراه و همسو کردنش با مساله خانمان‌سوز جنگ هستیم. در همین دالان زمانی مربوط به روزهای گذشته است که شاهد تکیه بر منطق بی‌منطقی و برون‌داد رفتارهایی برگرفته از احساسات‌گرایی‌های بالیوودی برای به اصطلاح نمایش ایثار و رشادت و فداکاری هستیم. در ادامه همین روند است که باید دیالوگ گل‌درشت «انا مسلم؛ انت مسلم» را برای نمایش بیانیه‌گون داستان بنی‌آدم اعضای یکدیگرند به شکلی بی‌ربط با معنای کلی اثر و صرفا باز هم جهت برانگیختگی لحظه‌ای احساسات مخاطب برای هدف نمی‌دانم چه، تاب بیاوریم. در این محدوده از کنش و واکنش‌های داستانی است که مخاطب نمی‌تواند از گل‌درشت طرح داستانک دکتر جوانی که از حضور در منطقه جنگی ناراضی است و چگونگی اثربخشی‌اش در پیشبرد درام سردر بیاورد. تماشاگر نمی‌تواند بفهمد نمایش پرجزییات امعا و احشای رزمندگان مجروح در حال شهادت و حرکات محیرالعقول دکتر نابینای داستان برای درمان آنها چه کارکردی دارد.

در همین چارچوب به شدت سانتی‌مانتال و بی‌ربط است که بیرون آمدن چندین‌باره همسر دکتر نابینا از پناهگاه و به خطر انداختن جان تمام پناه‌گرفتگان در این پناهگاه برای تهیه کمک‌های اولیه درمانی برای رزمندگان را شاهدیم، گو اینکه خانم دکتر داستان نذر کرده که حتما به نحوی پای نیروهای دشمن را به پناهگاه باز کند تا تعلیق داستان به اوج برسد. سوال بزرگ نهایی این است که این همه بر مبنای چه اصلی معنا می‌یابند؟ این همه فداکاری غلوشده باید چه هدفی را توجیه کند؟ به ظن این قلم پرویز شیخ‌طادی در اثر تازه‌اش موضوع به شدت جذاب جنگ را برگزیده بی‌آنکه درک درست و عمیقی از مفهوم رجوع سینمایی به جنگ و تاریخ و تنیدگی‌اش با ذهنیات و واقعیت‌های روز داشته باشد و در پی همین رویکرد به جای بیان امروزی و قابل درک سوژه‌اش قطعه‌ای منجمدشده از سینمای دهه ۶۰ جامانده در صندوقچه سینمایی‌اش را تحت عنوان «روزهای زندگی» روانه پرده سینما کرده است.

محمدرضا مقدسیان