پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
دین و جهانی شدن
از هفت بُعد دین، سه بعد نهادی - اجتماعی، نقلی - اسطورهای و عبادی - شعائری در روند جهانی شدن تضعیف میشود و دو بعد تجربی - عاطفی و عقیدتی - فلسفی تقویت و سایر ابعاد از این حیث خنثی هستند. گوهر مشترک ادیان، معنویت است و برای رسیدن به آن باید هشت کار سلبی با دین تاریخی انجام داد. معنویت، سه مؤلفه هستیشناختی، انسانشناختی و معرفتشناختی دارد که هر کدام دارای چند بخش است.
● مقدمه
جهانی شدن یعنی اینکه یک جهاننگری خاصی یا یک شیوه زندگی خاصی چنان تعمیم پیدا کند که همه مردم روی زمین را در بر گیرد و پوشش دهد. در فرایند جهانی شدن، برخی ابعاد دین تقویت میشوند و برخی تضعیف و برخی اثر نمیپذیرند. هر دینی هفت بُعد دارد:
▪ بعد شعائری: این بعد، همان بعد عبادی و نمادین دین است.
▪ بعد عقیدتی: این بعد به مسائل نظری یک دین و توصیف آن دین از جهان هستی و موضع انسان در آن مربوط میشود.
▪ بعد نقلی و اسطورهای: مراد از اسطوره، افسانه یا سخن خلاف واقع نیست؛ بلکه چیزی است که ظاهرا به وقایعی که در طول تاریخ اتفاق افتاده یا اتفاق خواهد افتاد، اشاره میکند؛ ولی در واقع به هیچ واقعه تاریخی اشاره ندارد؛ بلکه میخواهد با بیان خاصی یک واقعیت ماورایی را بیان کند.
▪ بعد اخلاقی و حقوقی: هر دینی یک سلسله احکام اخلاقی و یک سلسله احکام حقوقی صادر میکند و از پیروانش میخواهد که این احکام را رعایت کنند.
▪ بعد تجربی و عاطفی: این بعد، به شور و شوقها، اشتیاقها، التهابها، راز و نیازها، مناجاتها، تجربههای درونی و حوادث خاصی که در زندگی یک متدین حادث میشود و متدین تفسیر دینی از آنها میکند، مربوط میشود.
▪ بعد اجتماعی و نهادی: هر دینی دارای نهادهایی مانند کلیسا، مسجد، مؤسسات خیریه و... است.
▪ بعد مادی: ساختمانهایی که متدینان میسازند، آثار هنریای که بر جای میگذارند، بعد مادی و فیزیکی دین است.
در روند جهانی شدن، بعد تجربی و عاطفی دین بیش از همه تقویت میشود. بعد عقیدتی نیز ممکن است تقویت شود. ابعاد اخلاقی و حقوقی و مادی دین از این حیث خنثی هستند. اما سه بعد دیگر، یعنی بعد اجتماعی و نهادی، بعد نقلی و اسطورهای و بعد شعائری و عبادی، در روند جهانی شدن امکان تضعیف شدنشان خیلی شدید است. در واقع هر چه به ابعاد معنویتر دین نزدیک شویم، به جنبه ماندگارتری روی کردهایم و در روند جهانی شدن نیز این ابعاد معنویتر باقی میمانند.
معنویت، لباللباب دین، گوهر اصلی و مرکزی و اجتنابناپذیر دین است. همه ادیان به این گوهر مشترک دعوت میکنند. برای رسیدن به معنویت، به گمان من باید کارهای نظری و عملی جدیای بر روی دین نهادینه تاریخی انجام شود. مجموع این کارها هشت چیز است:
۱) تا آنجا که ممکن است باید از تعبدگرایی پیروان ادیان و مذاهب کاست و بر عقلانیتافزود.
۲) تا میتوانیم از اتکای بر حوادث تاریخیای که پیروان ادیان و مذاهب بر وقوع آنها اصرار دارند، کم کنیم. اتکا بر حوادث تاریخی دو عارضه دارد: یکی اینکه در حوادث تاریخی، درصدی از احتمالپذیری (Probability) وجود دارد و درباره هیچ حادثه تاریخیای نمیتوان نظری قطعی داد و نباید سعادت ابدی را بر اعتقاد به چند فقره حادثه تاریخی مبتنی کرد که قطعیت ندارند. دوم آنکه واقعههای تاریخی ادیان معمولا توسط کسانی نقل میشوند که پیرو همان دیناند. مورخ سکولار معصوم نیست؛ اما بیطرف است.
۳) باید به سنخشناسی (تیپولوژی) انسانها نیز توجه کنیم. دین یک نوع طب و طبابت است؛ یک طب روحانی است؛ بنابراین نباید از آن انتظار داشت نسخهای واحد را برای همه انسانها کپی کند. انسانها به لحاظ تیپولوژی روانی بسیار با هم تفاوت دارند.
۴) دین در عین حال که به زندگی پس از مرگ قائل است، احکام و تعالیمش در بهبود زندگی این جهان، در فرو کاستن درد و رنجهای این جهان هم باید کاملا آزموده شود.
۵) اسطورهزدایی از دین نیز از کارهای لازم است. باید سعی کنیم گزارههایی که در متون مقدس آمدهاند و معلوم است که نمیتوان آنها را به معنای حقیقیشان اخذ کرد، به معنای استعاری، مجازی کنایی و رمزیشان اخذ کنیم و به پیام اصلی آنها نقب بزنیم؛ نه آنکه بخواهیم معنای جعلی خودمان را بر آنها تحمیل کنیم.
۶) باید بتوانیم هر چه مربوط به ذهن و زبان و فرهنگ مردم زمان ظهور دین است، از دینبزداییم.
۷) باید چیزهایی را نیز که به وضع جغرافیایی منطقه ظهور دین مربوط میشود از دینبزداییم.
۸) باید تا میتوانیم از شخصیتهای یک دین درس بیاموزیم؛ نه آنکه یک هاله تقدس و کیش شخصیت (cult) پیرامونشان ایجاد کنیم. آنها را اعلامالهدی و نشانههای راه بدانیم؛ نه تابلویی که باید در خود آنها خیره شد و متوقف ماند.
اگر این هشت فرایند را طی کنیم، میتوانیم از ورای تمامی این تنوع و تکثرهایی که ادیان و مذاهب دارند به آن گوهر اصلی برسیم. اگر مراد از دین این معنویت باشد، روند جهانی شدن هیچ ضرری به آن نخواهد زد.
این هشت فرایند جنبه سلبی دارند. از جنبه ایجابی باید به مؤلفههای معنویت توجه کرد. معنویت سه مؤلفه اصلی هستیشناختی، انسانشناختی و وظیفهشناختی دارد و هر کدام دارای نکات و بخشهایی هستند که میتوان آنها را در نمودار زیر نشان داد:
- مؤلفههای معنویت
- هستیشناختی
- جهان منحصر به طبیعت نیست و عالم یا عوالم دیگری نیز وجود دارد
- نیرویی بر جهان حاکم است که دارای علم و قدرت و خیرخواهی مطلق است
- جهان هدفدار است
- جهان دارای نظام اخلاقی است
- انسانشناختی
- انسان حاکم بر سرنوشت خود است و خیر و شرش بهدست خودش است
- انسان در عمیقترین ساحت وجودیاش با هستییکپارچه است
- انسان تواناتر از آن چیزی است که خود میپندارد
- انسانها یکسان طالب معنویت نیستند
- وظیفهشناختی
- عدالت
- احسان
- محبت
اگر میتوانستیم عقلانیت را به طور کامل پاس بداریم، یعنی حاضر بودیم که رأی خودمان را به مواجهه با واقعیتها و آرای مخالف ببریم و هر چه برهان اقتضا میکرد قبول کنیم و از سخن خودمان به هنگام ضعف آن سریعا و صریحا دست برداریم و از طرف دیگر هم میتوانستیم یک جهاننگری معنوی را پاس بداریم، در آن صورت ناسازگاری میان عقلانیت و معنویت از میان میرفت. هم کسانی که ادعای عقلانیت میکنند و هم کسانی که ادعای دیانت میکنند باید حاضر شوند آرای خودشان را جامعتر و عمیقتر کنند. عقلانیت غربی به نظر من عقلانیت جامع و جهانی نیست؛ گاهی یک بام و دو هواست.
● اشاره
▪ تقسیمبندی ابعاد دین، که به نقل از دینشناس معاصر نینیان اسمارت ارائه شده است، در عین داشتن نقاط قوت، خالی از نقض نیست. اولا بعد تاریخی دین را صرفا در قالب اسطوره بیان میکند که به نظر نمیرسد درست باشد. اگر عقلانیت فقط عقلانیت ابزاری باشد، که نیست، آنگاه میتوان گفت که بعد تاریخی دین که معمولا با مسائلی فوق طبیعی، همچون معجزات، همراه است، صرفا جنبه اسطورهای دارد و نباید در پی اثبات یا رد تاریخی آنها باشیم. اما اگر عقلانیت را به معنایی وسیعتر از آنچه در عقلانیت غربی پذیرفته شده است در نظر بگیریم، چنانکه خود آقای ملکیان نیز چنین نظری دادند، آنگاه نباید رفتاری ناظر به اسطوره با تاریخ دین و لااقل برخی ادیان داشت. ثانیا اهمیت بُعدی در دین به نام «وحی» و «کتابهای مقدس» ، کمتر از بعد مادی دین، یعنی ساختمانها و آثار هنری دینداران نیست. همچنین بنیانگذاران و شخصیتهای برجسته ادیان نیز از اهمیت بیشتری نسبت به برخی ابعاد ذکرشده دارند؛ بنابراین شایسته است دست کم دو بعد «وحی و کتاب مقدس» و «بنیانگذار و شخصیتهای برجسته» را نیز بر ابعاد دین بیفزاییم.
▪ نویسنده محترم علیرغم آن که در تعریف دین و ابعاد آن به تفصیل وارد شده است، اما در تعریف «جهانی شدن» به اجمال گراییده و صرفا گفتهاند: «جهانی شدن یعنی اینکه یک جهاننگری خاص یا یک شیوه زندگی خاص چنان تعمیم پیدا کند که همه مردم روی زمین را دربر گیرد و پوشش دهد.» گذشته از آن که این تعریف با آنچه امروزه عموما از این واژه در محافل جهانی اراده میکنند، چندان تطبیق نمیکند، از ابهام و اجمال هم خالی نیست. این ابهام سبب میشود که مخاطب در نتیجهگیری نهایی چندان با نویسنده توافق نداشته باشد. برای مثال، بسته به اینکه منظور ما از «جهان نگری خاص» یا «شیوه زندگی خاص» چه باشد، نتیجه سخن کاملا متفاوت است. اگر چنان که بعضی ادعا میکنند، فرهنگ سکولار و مادی غرب با رویه لیبرال دموکراسی به فرهنگ مسلط جهانی تبدیل شود، بیتردید این سخن نویسنده که «ابعاد اخلاقی و حقوقی و مادی دین از این حیث خنثی هستند» درست نمینماید، بلکه فرهنگ تمامیتخواه سرمایهداری - بورژوازی غرب همه ظرفیتهای مادی و انسانی را در جهت اهداف خود تغییر و تحویل میبرد و اگر فرهنگ جهان به گونهای دیگر باشد، چه بسا ابعادی دیگر از دین را در چارچوب خود پذیرا باشند.
خلاصه آن که داوری نهایی در باب نسبت دین و جهانی شدن، لزوما به تعریف دقیقتری از جهانی شدن و ابعاد آن بستگی دارد.
▪ ظاهرا ایشان اصل جهانی شدن را مفروض گرفتهاند یا دست کم تسلط یک نگرش و یک زندگی خاص را بر کلیه مردمان جهان وقوعا ممکن میشمارند. این سخن هرچند طرفداران و دوستدارانی دارد ولی هنوز شواهد و قرائن قاطعی آن را تأیید نمیکند، تا آنجا که کسانی همچون هانتینگتون بر عکس از طلیعههای یک صفبندی جدید از تمدنها خبر میدهند. باید توجه داشت که استفاده از تکنولوژی یکسان یا پوشش و آرایش همانند و... هرگز به معنای یک جهانبینی مشترک یا زیست یکسان نیست. وانگهی، باید دید که ادیان و فرهنگهای گوناگون در مورد پدیده جهانی شدن چه ظرفیتها و تلقیهایی داشته و به چه میزان توان مقابله یا همسویی با آن را دارند. مسلما ادیان و فرهنگها از این جهت، توان ظرفیت یکسانی ندارند و همین امر داوری در مورد رابطه دین و جهانی شدن را دشوارتر از آن چیزی میکند که در این مقاله آمده است.
▪ هشت فرایندی که ذکر کردهاند، برای رسیدن به گوهر مشترک میان ادیان لازم است،؛ اما جای این تأمل نیز هست که آیا رسیدن به چنین گوهری ممکن است و در صورت امکان آیا مطلوب نیز هست؟ با وضع فعلی ما انسانها که دانشی اندک و بینشی کوتاه داریم و دستمان از پس پرده غیب بریده است و یک فرهنگ زورمند و دارای امکانات فراوان میخواهد خود را بر دیگران تحمیل کند، آیا جهانیشدن امری مطلوب است تا اینکه به لوازم آن تن در دهیم؟ البته بنابر اعتقاد ما و بسیاری دیگر از ادیان جهان، عاقبت و آخرالامر جهان چنین خواهد شد؛ اما برای رسیدن به آن وضع، نیازمند آمدن مصلح کل و موعود آخرالزمان هستیم. گمان نمیرود بشر امروز با امکاناتی که بالفعل در اختیار دارد بتواند به نحو مطلوبی چنین فرایندی را تحقق بخشد.
▪ بر مبنای آنچه در بند۴ گذشت، دیگر نمیتوان پذیرفت که تعبدزدایی امری مطلوب و تقدسشکنی امری مباح باشد. بشر زمانی میتواند با اتکای بر عقل و دانش خویش دست به گزینش زند و راه سعادت خود را پیدا کند که بتواند همچون آن عارفی که گفت: «حدّثنی قلبی عن ربی» (اگر درست گفته باشد)، تجلی الهی را بر قلب خویش ببیند و عقل او از فیض روحالقدس مدد یافته باشد؛ وگرنه تراوشات عقلهای فرورفته در شهوات چگونه میتواند نجاتبخش و سعادتآفرین باشد!
مصطفی ملکیان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست