پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
گره های رنج
![گره های رنج](/web/imgs/16/135/6nqnv1.jpeg)
فرش ایرانی شعر است، هنر است. اما اینجا که من هستم، جایی حوالی یزد و اصفهان، توی این زیرزمین که پرزهای معلق در هوا را با هر دمی فرو میدهم، از شعر و هنر و فرهنگ که دلالها تبلیغ میکنند، خبری نیست. شعارهای کاسبکارانه نزد دلالها جا ماندهاند. در کارگاه قالیبافی تنها صدای خسته زنهایی بهگوش میرسد که رنگها را آواز که نه، ناله میکنند: «دوتا قهوهای، یکی زرد به زیر، دو تا نارنجی...»
● شرایط کار
میپرسم: «روزی ۱۲ ساعت پشت دار قالی مینشینی و گره میزنی، نه بیمه داری و نه قانونی هست که حمایتت کند... از حقوقت راضی هستی؟» میگوید: «خدا را شکر کارفرمای ما خیلی خوب است. اگر روزی ۱۲ ساعت کار کنیم سه هزارتومان مزد میدهد.» کارفرمایش نزدیک به ما ایستاده و با دقت همه چیز را زیر نظر دارد. گاهی لازم میداند که خودش هم وارد بحث شود: «بستگی به کارشان دارد، بعضی روزها مزدشان سه هزار و ۵۰۰ تومان هم میشود.» این کارگران زن حتی به مزد سه هزارتومان در ازای ۱۲ ساعت کار همچنان محتاجاند که حضور کارفرما میترساندشان، مبادا کلامی خلاف میل او بگویند. عجیب است اما به طرز هولناکی واقعیت دارد. چارهای برای من نمیماند جز اینکه جایی دیگر به سراغشان بروم. زنی که توی کارگاه برای داشتن چنین کارفرمای دلسوزی خدا را شکر میکرد، اینک در خانهاش کنار شوهرش نشسته است: «دو سال پیش چندتا از خانمهای قالیباف را جمع کردم و قرار شد خودمان کارگاه راه بیندازیم و کنار هم کار کنیم. برنامه داشتیم که جفتبافی کنیم و بیشتر وقت بگذاریم که کار بهتر بشود. توی شهرمان کسی برای ما دارقالی نمیزد، نخ نمیفروخت. همه وسایل را از واسطهها گرانتر خریدیم. طلاهایمان را فروختیم و بعضی از خانمها که طلا نداشتند وسایل خانهشان را فروختند یا قرض گرفتند و دارها را سرپا کردیم.
سه ماه شبانه روز کار کردیم. روزی ۱۸ ساعت حتی... تقریبا کار تمام شده بود. یک روز صبح زود که آمدیم کارگاه دیدیم انگار که مغول حمله کرده باشد. شبانه با چاقو و قیچی افتاده بودند به جان فرشها و ریز ریزشان کرده بودند. هر تکه اندازه یک کف دست. میدانستیم کار چه کسی است. اما چه کار میکردیم؟» به یاد لبخند زورکی کارفرمایشان میافتم؛ وقتی گفت: «این سرمایهای که من برای تولید و کارآفرینی گذاشتم، اگر توی بانک خوابانده بودم سود بیشتری نصیبم میشد.» پرسیدم پس چرا سراغ این کار آمدید؟ گفت: «فقط به خاطر این است که یک نانی سر سفره این زنهای بینوا بگذارم.»
زن صاحبخانه میگوید: «صبحی کارفرما آمد توی کارگاه و گفت تا ظهر یک خبرنگاری از تهران میآید اینجا. به من و چندتا از خانمها که قبلا با او درگیری داشتیم گفت هرچه بوده گذشته. اگر میخواهید اینجا بمانید، مواظب باشید چه میگویید.» زن میرود سراغ همکارانش. خانههایشان نزدیک به هم است. در این فاصله از شوهرش میپرسم: «یعنی به هیچ طریقی نمیشود جلوی این دارودسته ایستاد؟» میگوید: «اینها هم نباشند یک دارودسته دیگر. فرش دست اینهاست و دست اینها هم توی دست هم است. شاید بگویی برای یک همچین سرمایهدارهایی چه اهمیتی دارد که یک زن با پول خودش قالی ببافد؟ اما اینها میدانند که اگر اولی از راه خودش برود باقی هم دنبالش میآیند. به خاطر همین همه راههای قالیبافی شخصی را بستهاند. بالاخره یکجای کار همیشه لنگ این دارودستههاست. از زمان برپاکردن دارقالی تا وقت بافتن و خرید نخ و آخر سر هم قیچی زدن و جلا دادن و حتی فروختن، اینها با هماند. در هر کدام از این مراحل اگر کار پیش اینها گیر کند، سرمایه و چندین ماه کار نابود شده است.» زنان کارگر وارد میشوند و دورتادور اتاق مینشینند. مردهایشان هم میآیند و گاهی از پشت شیشه نگاهمان میکنند. مرد صاحبخانه تعارف میکند و آنها دستی تکان میدهند و میروند. میپرسم: «چرا برای خودتان کار نمیکنید؟ سرمایه این کار حدود ۳۰۰ هزارتومان است و سودش هم بد نیست. چرا نیروی کارتان را ارزان میفروشید؟» زنها به هم نگاه میکنند. یکی از آنها میگوید: «اگر بخواهیم برای خودمان کار کنیم نخ را گران حساب میکنند.
هیچ وقت هم به اندازهای که لازم داریم نمیفروشند. مثلا چند کیلو میدهند و بعد میگویند بباف، نخها که تمام شد بیا دوباره بخر. وقتی نخ تمام شد میگویند از این نخ تمام کردهایم چون میدانند از جای دیگری نمیشود نخ همرنگ تهیه کرد.» یکی دیگر توضیح میدهد: «رنگ هر رنگرزی با رنگرزی دیگر فرق دارد. مثلا هیچوقت دوتا «لاکی» عین هم نیستند. یکی سیرتر است و یکی کمرنگتر. لاکیهای یک قالی حتما باید از یک رنگرزی باشند و گرنه توی کار نشان میدهد و قالی را دورنگ میکند. قالی هم که دورنگ شد به یک پنجم قیمت میخرند؛ اگر بخرند.» زن صاحبخانه رو به یکی از زنها میگوید: «شما بگو!» «شوهرم «مقنی» بود. توی چاه ماند و مرد. تا وقتی بود نمیگذاشت قالی ببافم. بعد از مرگش برای خرج زندگی چند تکه طلا فروختم و دار قالی زدم. چندماه برای خودم کار میکردم و وقتی کار به نصفه رسید یکی از رنگهایم تمام شد. سراغ همان نخفروشی که نخهایم را از او خریده بودم رفتم اما با اینکه نخها را توی مغازه دیدم، گفت: ندارم. چند وقت کارم را خواباندم و دائم میرفتم و میآمدم اما نخ نمیفروخت. آخر سر التماس کردم و گفتم من با این قالی نان دو تا بچه یتیم را میدهم. گفت من که با شما دشمنی ندارم.
اگر به شما نخ بفروشم من را از نان خوردن میاندازند. از روی ناچاری قالی نصفه را به صاحب یکی از شرکتها فروختم که به اندازه پول دار و نخها خرید.» زن دیگری میگوید: «کارگاهی که شما دیدید یک بخش کوچکی از کارهای این شرکتهای قالیبافی است. اکثر کارگران توی خانه برای این شرکتها کار میکنند. آنها توی خانههای ما دار قالی میزنند و در ازای هر پود «۲۷۰» تومان مزد میدهند. کار که تمام شد قالی را جمع میکنند و میبرند.» خودش ادامه میدهد: «من و سه تا از دخترهایم توی خانه برای این شرکت قالی میبافیم. یکی هفت ساله و یکی ۱۰ ساله و یکی هم ۱۱ ساله. وقتی از مدرسه میآیند پشت دار قالی مینشینند تا وقت غروب. موقع برنامه کودک تلویزیون استراحت میکنند و بعد از آن دوباره کار میکنیم تا شب. نوبتی میروند و مشقهایشان را مینویسند و میآیند. زن دیگری رو به جمع زنان میگوید: «فاطمه خانم یادتان هست؟» خودش میگوید: «شوهرش معتاد بود. کار نمیکرد. خرج خانه را این زن با قالیبافی میداد. یکبار حال شوهرش خیلی خراب میشود و شروع میکند به داد و فریاد و کتک زدن زنش. زنهم فرار میکند خانه همسایه. چند ساعت بعد که میآید میبیند شوهرش تارهای قالی نیمه کاره را قیچی زده و قالی را از دار جدا کرده و برده بفروشد.» با تعجب میپرسم: «فروخت؟» زنها سرتکان میدهند. «به قدر یک زیرانداز فروخته بود، ۱۰ هزارتومان.» زنصاحبخانه میگوید: «صاحب قالی یک شرکت بود. فاطمه خانم ۵۰۰ هزارتومان بدهکار شد. شش ماه مجانی برای شرکت کار میکرد.»
● بیماریهای شغلی زنان قالیباف
در این گزارش سخنان زنان قالیباف را از دردهای ناشی از کارشان منعکس نکردم. در عوض به سراغ دکتر مهری خزائی، پزشک متخصص بیماریهای عفونی رفتم که تحقیقاتی درباره قالیبافان انجام داده است. او معتقد است: «بهرغم بررسیهای همهگیرشناسی متعددی که روی بیماریهای گوناگون (اعم از مسری یا غیر قابل سرایت) در گروههای مختلف اجتماعی انجام شده؛ اما این گروه از کارگران یعنی دختران و زنان جوانی که تحت شرایط بسیار نامناسب بهداشتی به کاری سنگین و طاقتفرسا همچون قالیبافی مشغول هستند و از قضا به دلایل عدیده، در معرض ابتلا به ناهنجاریهای عفونی و غیرعفونی متعددی قرار دارند، کمتر توجه پژوهشگران بهداشتی را به خود معطوف کردهاند.» این متخصص بیماریهای عفونی میگوید: «بیماریهای تهدیدکننده دختران قالیباف شاغل در کارگاهها را میتوان به دو گروه عمده تقسیم کرد؛ گروه اول «عفونتهای قابل سرایت» هستند که مربوط میشود به کار در شرایط غیربهداشتی فاقد تهویه مناسب و محیط و فضای کار آلودهکننده و گروه دوم «بیماریهای متابولیک، روماتیسمی و استخوانیـ مفصلی غیر ارثی» هستند که بیشتر در ارتباط با نوع تغذیه و شیوه و چگونگی وضعیت کاری کارگران (ساعات یکنواخت بیحرکتی، تمرکز روی کار و فشار بر مهرههای کمری، پشتی و گردنی و کار سنگین و مداوم با دست و انگشتان) حادث میشود.» او درباره گروه اول یعنی «عفونتهای قابل سرایت» میگوید: «دختران نوجوان در حول و حوش سنین بلوغ، در مناطقی از ایران که آلودگی سل شایع است (همانند فرزندان مادران مبتلا به سل ریوی خلط مثبت) گروه بسیار پرخطری از لحاظ ابتلا به عفونت اولیه سل محسوب میشوند.
شرایط کاری این گروه از کارگرانــ دختران جوانی که ساعات مستمر در محیطی بدون تهویه مناسب، و در تماس طولانیمدت و مداوم با یکدیگر مشغول به کار هستند ــ آنان را بهشدت مستعد ابتلا به عفونت اولیه سل میکند (که ممکن است علامتدار باشد و بهصورت تب و تعریق و ضعف و سرفههای مزمن بروز کند؛ یا به کلی فاقد علائم حاد باشد و آنان را سالها بعد به اشکال مختلف سل ریوی، استخوانی، مغزی، مفصلی، شکمی، پریکارد، ادراری تناسلی، و سایر انواع مبتلا کند و مشکلاتی همچون نازایی، تخریب استخوانی و حتی فلج اندام تحتانی، عفونت مغزی و در نهایت مرگ را بهدنبال داشته باشد.) دکتر خزائی معتقد است: «اگر در محیطی بسته، فقط یک بیمار مبتلا به سل ریوی وجود داشته باشد، علاوه بر ضرورت استفاده از ماسک مناسب، شش بار تهویه فضای اتاق به محیط بیرون الزامی است که چنین شرایطی عملا در این محیطهای کاری ممکن نیست.
اگر امکان داشت که گروه پر خطرــ یعنی افرادی با سفتی پوستی بیش از ۱۰ میلیمتر بهدنبال تزریق داخل جلدی تست سل، بدون علائم تنفسی و با عکس سینه طبیعیــ شناسایی شوند، تجویز داروی پیشگیرانه میتوانست آنان را در مقابل عودهای علامتدار و دیررس و بعضا کشنده انواع سل مقاومت نسبی ببخشد. شناسایی بیماران هم علاوه بر درمان خودشان مانع از سرایت عفونت به دیگران میباشد که به بهبود این شرایط کمک میکرد.» دکتر مهری خزائی تاکید میکند: «سقف کوتاه کارگاه قالیبافی (در موردی که شما طرح کردهاید: زیرزمین!) عدمتهویه مناسب و کافی فضای مورد تنفس حین کار، شیوع بالای عفونت سل در کشور بهخصوص در مناطق با سطح درآمد پایین و امکانات بهداشتی ناکافی، و همچنین تماس نزدیک و طولانیمدت کارگران با یکدیگر در محیط کار؛ همگی عواملی هستند که احتمال این ابتلا را تقویت میبخشند.
حال آنکه پیشگیری یا به حداقل رساندن کسب عفونت از طریق تامین شرایط کاری مناسب، شناسایی بیماران و اقداماتی از این دست، این خطر را بشدت کاهش میدهد. بهخصوص که اکثر بیمارانی که در چنین محیطهایی، تبدار هستند و سرفه میکنند؛ بدون بررسی لازم و کافی اولیه، در ابتدا به حساب پنومونی (ذاتالریه) معمول گذاشته میشوند تا بیماری پیشرفت کند و تازه آنگاهـ و احتمالا پس از آلوده کردن عدهای از کارگران دیگرـ بیمار به مراکز تخصصی ارجاع میشود. متأسفانه در چنین مواردی هم طبق دستورالعمل عجیب و غریب کشوری موارد تماس یافته با بیمار مسلول، تنها در صورتی که کمتر از شش سال داشته باشند، نیاز به پیگیری دارند و در سنین بالاتر فقط در صورت بروز علائم مشکوک به ابتلای سل مورد ارزیابی قرار میگیرند.» او بار دیگر تاکید میکند که ابتلای به سل در این گروه سنی لزوما با علائم حاد همراه نیست و در صورت عدمتشخیص و تجویز داروی پیشگیری مناسب میتواند سالها بعد بهصورت بیماری ناتوانکننده و یا حتی کشنده خود را بروز دهد. دکتر «خزائی» از دیگر بیماریهای عفونی قابل سرایت در چنین شرایط کاری نامناسبی ذاتالریههای باکتریال، اسهالهای عفونی، شپش سر، گال و بیماریهای انگلی دیگر را نام برد و افزود: «برخی از کارگران قالیباف هم بهدلیل نقایص ایمنی زمینهای که دارندــ و ممکن است خود را تا سنین بلوغ نشان ندهندــ ابتلا به قارچها یا میکروبهای ناشایع و عفونتهای مکرر نامعمول نیست.
هرگونه بیماری طول کشنده و مزمن ریوی در این گروه از کارگران نیاز به ارجاع فوری به یک پزشک متخصص در زمینه بیماریهای ریوی یا عفونی دارد که معمولا به دلیل فقر مالی بافندگان فرش و همچنین فقدان بیمه و حمایتهای قانونی دیگر، این کارگران به پزشک متخصص مراجعه نمیکنند.» دکتر «مهری خزائی» در ادامه سخنانش به گروه دوم بیماریهای شایع در میان زنان قالیباف یعنی «بیماریهای سیستمیک یا موضعی، و غیر مسری» اشاره کرد و گفت: «تنها بیماریهای عفونی و قابل سرایت نیستند که کارگرانی را که در شرایط کاری بسیار نامناسب (از لحاظ تامین نور و تهویه هوای کافی) مشغول به کار هستند، تهدید میکند. برخی از بیماران، زمینهای آلرژیک- از جمله آسم یا پنومونیهای آلرژیک غیر آسمی- دارند که تحت این شرایط کاری و فقدان تهویه مناسب در معرض استنشاق مکرر (مواد آلرژن یا حساسیتزا، منجمله قارچ آسپرژیلوس) هستند که میتواند برایشان بیماریهای ریوی حاد با علائمی مثل تنگی نفس و خسخس سینه ایجاد کند. گاهی شدت حمله به حدی است که میزان هوای ورودی برای تنفس مؤثر کافی نیست. حتی در برخی از بیماران مبتلا به آسم خفیف و بدون علامتی که تا بهحال بدون تشخیص مانده؛ بروز چنین شرایطی موجب تشدید بیماری زمینهای ایشان میشود.» او در ادامه گفت: «از دیگر بیماریهای غیرعفونی شایع میان قالیبافان، مشکلات استخوانیـ مفصلی است که کار مداوم، بیحرکتی طولانی در وضعیتی نشسته و فشاری که بر مهرههای کمری، پشتی یا گردنی وارد میآید میتواند، منجر به ناهنجاریهای استخوانیـ مفصلی شود که بیشتر در بزرگسالانی که به کار قالیبافی اشتغال دارند، انتظار میرود. دکتر خزائی که تحقیقاتی در خصوص کارگران قالیباف انجام دادهاست، در پایان میگوید: «رسیدگی و انعکاس مسائل و مشکلات زنان قالیباف که هیچ تکیهگاهی ندارند، امری ضروری و حیاتی است.»
اسماعیل محمدولی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست