جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

قهرمان داستانی جدید


قهرمان داستانی جدید

شخصیت های رمان جدید، شخصیت های تراژیک اند. شخصیت هایی که حاضرند در صورت لزوم حتی زندگی خود را بدهند تا یک چیز را حفظ نمایند و آن شأنی است که احساس می کنند دارند و شاید تراژیک ترین …

شخصیت های رمان جدید، شخصیت های تراژیک اند. شخصیت هایی که حاضرند در صورت لزوم حتی زندگی خود را بدهند تا یک چیز را حفظ نمایند و آن شأنی است که احساس می کنند دارند و شاید تراژیک ترین شخصیت، خود کاراکتر محوری داستان است و رمان در واقع آن چه را نقص تراژیک قهرمان نامیده می شود فاش می کند. نقص شخصیت در واقع چیزی نیست جز عدم تمایل ذاتی او به منفعل ماندن در برابر چیزی که آن را برای شأن خود و تصوری که از موضع بر حق خود دارد تهدید تلقی می کند و این است که به همه چیز با دیدی تحلیلی می نگرد. چرا که او به هیچ مفهوم، نهاد، عادت یا رسمی به عنوان امور غیرقابل تغییر نمی نگرد. او نیازمند تحقق بخشیدن کامل «خود» است (آنچه که مازلو در رأس نیازمندی های حیاتی انسان قرار می دهد) بنابراین هر آنچه سرشت و حس او را حصار ببندد و او را پائین بکشاند. سایر شخصیت های رمان جدید هم هر کدام به گونه ای به یک شرایط به حق تراژیک (شرایطی که شخصیت می تواند شکوفا شود و به ماهیت خود پی ببرد) تمایل دارند و از اوضاع ناحق تراژیک (شرایطی که بازدارنده است و انسان را منحرف می کند) فاصله می گیرند.

خصلت وحشت انگیز تراژیک در یک جامعه راکد ناشی از تقابل و به سؤال کشیدن محیط تثبیت شده است. در جبهه گیری در برابر جهان ثابت و قوانین تغییرناپذیر است. شخصیت عظمت پیدا می کند و معمولی ترین انسان ها به جایگاه خود می رسند. بنابراین رمان مدرن، رمانی است که برخلاف جریان داستان واقع گرای کلاسیک در حرکت منظم رویدادها و روابط تعریف شده میان شخصیت ها شکل نمی گیرد. ساخت داستان حلقوی است و در آن مرتباً شخصیت ها، رویدادها و مکان ها از زوایه دیدهای متفاوت تکرار می شوند. حلقوی بودن داستان به بهره گیری از عنصر تکرار، به مفهوم چرخیدن روی محیط یک دایره مشخص نیست بلکه دوایر متعددی در هم تنیده شده اند که هر چه داستان پیش می رود به نسبت افزایش عناصر و شخصیت های داستانی دوایر بیشتری از هم عبور می کنند گرچه نمی توان مرکزیت ثابتی برای این دوایر در نظر گرفت اما عبور دایره ها از هم ناشی از عبور شخصیت ها، مکان ها و رویدادها از همدیگرند و در مرکز هر دایره شخصیتی قرار دارد. از این رو رمان چند مرکزی است.

همانطور که بارت در مقاله مرگ مؤلف (۱۹۶۸) می نویسد:

اکنون می دانیم که یک متن رشته کلماتی عرضه کننده یک معنای واحد (پیام مؤلف- خواننده) نبوده بلکه فضایی چند بعدی است که در آن تنوعی از نوشتارهایی که هیچ یک اصالتی ندارند در هم آمیخته و با هم مصادف می شوند. بنابراین متن بافته ای از نقل قول های برگرفته از مراکز بی شمار فرهنگ است.

به عبارت دیگر در یک رمان یا قصه نشر گزارش واقعه، کنش تشریح شخصیت و کنش ارجاع مکان ها تخیلی است.

[فرید منصوری]