پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مجله ویستا

فیلمفارسی نه!


فیلمفارسی نه!

شاید کم‌تر قومی در دنیا پیدا شود که به اندازه‌ی ما ایرانی‌ها خودزنی داشته باشد؛ مذمت کردن بزرگانمان توسط خودمان که شهره‌ی عام و خاص است و نمونه‌هایش در طول تاریخ آن‌قدر فراوان …

شاید کم‌تر قومی در دنیا پیدا شود که به اندازه‌ی ما ایرانی‌ها خودزنی داشته باشد؛ مذمت کردن بزرگانمان توسط خودمان که شهره‌ی عام و خاص است و نمونه‌هایش در طول تاریخ آن‌قدر فراوان است که پرداختن به آن شاید تکرار مکررات باشد، جدا دانستن خودمان از دیگران که هر روز در زندگی‌مان اتفاق می‌افتد، از آدم‌هایی که در صف‌های مختلف ایستاده‌اند تا رانندگانی که پشت فرمان اتومبیلشان نشسته‌اند و فکر می‌کنند تنها آن‌ها هستند که برای هر کاری اعم از مجاز و غیرمجاز دارای دلیل موجه‌اند و بزرگ‌نمایی تفاوت‌های نژادی‌مان هم که ماشاءالله همه‌مان را سیراب کرده به‌ طوری که از بس نام بعضی نژادها دارای کارکرد منفی‌ در ذهنمان شده است سعی می‌کنیم برای نامیدن آن‌ها اصطلاحات جدیدی به کار ببریم، هرچند جعلی و همین اصطلاح جعلی خودش پس از چند صباحی دوباره همان کارکرد منفی را در ذهنمان خواهد داشت! بگذریم هرچند همواره نقد خودمان خیلی به مذاق‌ها خوش نیامده است ولی هجومان همیشه طرفدار داشته و نوعی روشنفکری محسوب شده است. در این میان همواره سخن از ضعف کارکرد فرهنگی است و تجلی فرهنگ در هنر زیباترین نوع کارکرد فرهنگی و فرهنگ‌سازی را داراست، اما گاهی می‌بینیم که خود ارباب هنر هم در این مقام همپای دیگر افراد جامعه‌اند و گاهی هم به واسطه‌ی سلاح هنری‌یی که در دست دارند گوی سبقت را از عامه‌ی جامعه ربوده و خود پیشرو در امر خودزنی آن هم از نوع فرهنگی‌اش هستند.

در شماره‌ی ۲۹ مجله‌ی نقد سینما پرونده‌ی موضوعی به یکی از گونه‌های سینمای ایران پرداخته بود که نام و عنوان آن را «فیلمفارسی» گذاشته‌‌ایم. نامی که می‌توانست معرف ما و سینمای خاص ما باشد اکنون کارکردی گونه‌یی یافته است و آن هم ضعیف‌ترین و سطحی‌ترین گونه را، در حالی که این گونه در همه‌ی سینماهای دنیا وجود دارد؛ اعم از آمریکا، اروپا، هند، آسیای شرقی و ...، ولی هیچ ‌کدام نامی که بیان‌کننده‌ی هویت و شناسنامه‌ی جهانی‌شان باشد روی این نوع فیلم‌ها که از نظر هر بیننده‌یی مبتذل‌ترین و سطحی‌ترین نگرش و کارکرد را در سینما دارد، نگذاشته‌اند. بزرگان و روشنفکران ما در راستای همان دیدگاه خودجدابینی از بقیه‌ی اقشار جامعه - که البته در دیگر قشرها هم همین رویه صادق است - خود را تافته‌ی جدابافته‌ی این فرهنگ و جامعه دانسته و علاقه‌مندان این گونه را تمام جامعه الا خودشان فرض کرده و نام فیلمفارسی را برای آن برگزیده‌اند. با به کار بردن این واژه چند سؤال در ذهن ایجاد می‌شود:

۱) این آقایان که نام فیلمفارسی را برای این نوع فیلم‌ها برگزیده‌اند، آیا خودشان فارسی‌زبان و فارسی‌نژاد نیستند؟

۲) فیلم‌های زیبایی از سینمایمان که اصلاً هم کم نیستند و مایه‌ی افتخار و بالندگی ما در درون و بیرون مرزهای کشور عزیزمان هستند، به چه زبانی ساخته شده‌اند و نشان‌دهنده‌ی چه فرهنگ و جامعه‌یی هستند؟

۳) هیچ ‌کس منکر وجود چنین فیلم‌هایی در سینمایمان نیست، ولی آیا این گونه تداعی‌کننده‌ی فرهنگ و آرمان‌های جامعه‌مان است که باید یک چنین نام مقدسی را برای آن برگزینیم و با هر بار بیان آن لبخند تلخی که نشان از عدم درست بودن کاربرد آن است بر گوشه‌ی لب‌هایمان نقش ببندد؟

۴) آیا نام دیگری که توصیف‌کننده‌ی این گونه باشد وجود ندارد که دستِ کم به هویتمان آسیب‌ نرساند؟ واژه‌هایی مانند فیلم آبگوشتی، فیلم بی‌فیلمنامه، فیلم استعماری و فیلم ...

البته استفاده از این واژه آن‌قدر همه‌گیر شده است که شاید وسواسِ نشان داده شده در این مطلب از نظر بسیاری خنده‌دار جلوه کند، ولی منظور از پرداختن به این موضوع بیان این واقعیت است که در حوزه‌ی فرهنگ و هنر لازم است دیدگاه‌هایمان را تغییر دهیم، مخاطبانمان را بزرگ بدانیم چون خودمان هم جزو آن‌ها هستیم و اگر انتقادی وجود دارد مربوط به زمان و مکان خاصی است نه کل فرهنگ. پس بهتر است با هر رنجشی هر‌چند هم درست، همه‌ی فرهنگ بزرگمان را زیر سؤال نبریم و به‌اصطلاح خودزنی نکنیم. به امید آن روز!