پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
قاجار در قحطی
در دوران حكومت قاجاریه خشكسالی و قحطی صورت ادواری داشت و هرازگاهی رخ مینمود كه پیامدهایی را هم به دنبال داشت؛ از جمله بیماریهایی همچون حصبه و وبا را میتوان نام برد كه سبب تلف شدن بخش وسیعی از مردم میگشت بطوری كه در مقاطعی آمار این تلفات را تا یك سوم و حتی نیمی از جمعیت كشور ذكر كردهاند. در میان این قحطیها، قحطی عمومی سال ۱۲۸۸ـ۱۲۸۷ قمری كه یكی از فاجعهانگیزترین رویدادها بود قابل ذكر است.
این قحطی كار مردم را به خوردن برگ درختان، قاطر و نظایر آن رساند و بسیاری از افراد را از بین برد. سال ۱۲۸۷ قمری سالی است كه طی آن در بخش وسیعی از ایران خشكسالی بود و نقاطی از كشور حتی قطرهیی باران هم به خود ندید و بسیاری از رودها، چشمهسارها و قنوات به كلی خشك شدند و محصولات كشاورزی نابود شد، اما این خشكسالی منحصر به این سال نبود، از چند سال قبل باران به قدر كافی نباریده بود و این خود سبب كمبود خواربار و بالارفتن تدریجی قیمت آن شد. در این سال اصلا باران نبارید و محصولی به دست نیامد، در نتیجه آذوقه و مواد غذایی ذخیره شده تمام شد. این امر ترقی سرسامآور قیمت غلات را به دنبال آورد و موجب دامن زدن به كمبودها و بروز قحطی عظیمی در سالهای ۱۲۸۷ و ۱۲۸۸ شد، بطوری كه در تابستان قیمت گندم در تهران به خرواری ۵/۵ تومان، در بوشهر ۵/۷ تومان، در مشهد و كرمانشاه به ۷ تومان رسید. در حالی كه قیمت متوسط گندم در سال پیش از آن خرواری ۵/۳ تومان بود (سازمان اسناد ملی ایران).
درزمستان قیمتها چند برابر شده و در بعضی نقاط به ۲۰ و ۵۰ تومان رسید. در كاشان كه در وضع عادی بیشتر گندم سالیانه خود را از شهرهای دیگر وارد میكرد، وضع بسیار دشوار بود. رفتهرفته قدرت خرید از مردم سلب شد و سر به شورش برداشتند. دولت منبع خطر عمده را تجمع فقرای گرسنه میدانست كه در تلگرافخانه، ارك دولتی و سایر مناطق برای شكایت از گرسنگی اجتماع میكردند. كمبود آرد در نانواییها باعث شد كه پخت نان از سه نوبت به یك نوبت برسد و سرانجام هم نانواییها تعطیل شد. تعطیل شدن نانواییها مردم را در تنگنا قرار داده، موجب بروز تشنج شد و دامنه این تشنجات نیز به اغلب شهرستانها كشیده شد. در اصفهان عدهیی تلگرافخانه را تصرف كردند تا بتوانند شكواییهیی به شاه مخابره كنند. در بوشهر مردم به یك تجارتخانه انگلیسی كه گندم صادر میكرد حمله بردند و مانع از انجام بارگیری شدند. بطوری كه سرانجام سركنسول انگلیس مجبور شد به نماینده مقیم سیاسی حكومت هند در بوشهر دستور دهد از آن تجارتخانه بخواهد ذخیره گندم را به قیمت عادلانه به مردم بفروشد. از آن پس انگلیسیها كمیتهیی تشكیل دادند كه در شهرهای بزرگ مواد غذایی را بین مردم توزیع میكرد.
هدف دولت انگلیس از تشكیل این كمیته جلوگیری از خراب شدن بازار خرید محصولات خود در ایران بود. بسیاری از شهرهای دیگر از جمله قم و كرمانشاه شاهد شورشهای مردم از بینانی بود. در این میان شهرهایی مانند یزد، كرمان، كاشان، اصفهان و خراسان وضعیت بدتری داشتند. در مشهد از هر صد خانوار هشتاد خانوار آن مرحوم و متفرق شد. در یزد بیست هزار نفر از بین رفت. در اصفهان روزی ده بیست نفر در معابر و بازار میمردند. در تهران نیز وضع به همین منوال بود. اجساد در گوشه و كنار خیابان افتاده بودند، حتی بعضی از افراد نزدیك به دربار از این وضع مصون نبودند، كثرت مردگان و انباشته شدن آنها در گذرگاهها، عدم امكان دفن و نبودن بهداشت، شیوع وبا را سبب شد. حتی بعضی از شهرها دست كم تا یك سوم جمعیت خود را در این فاجعه مضاعف از دست دادند. سرانجام دولت برای اولین بار به پیشنهاد عزیزخان مكری مجبور به خرید گندم از روسیه شد. عزیزخان مكری در نامهیی كه به ناصرالدینشاه نوشت، علت گرانی گندم را صدور غله به كشور روسیه به منظور كمك به آنها در قحطی چند سال قبل میداند. این قحطی سبب مهاجرت عده زیادی از مردم شد.
مهاجران بیشتر از نقاط جنوبی به نقاط شمالی كه وضع بهتری داشتند رفتند و بعضی از آنها به روسیه عزیمت كردند. قحطی همچنین میزان مصرف كالا را نیز كاهش داده سبب ركود بازار شد. بسیاری از كسبه و فروشندگان كالاهای مصرفی به علت كسادی بازار ورشكست شدند و وسایل زندگی خود را برای به دست آوردن قوتی ناچیز فروختند. عدم وجود وسایل ارتباطی و حمل و نقل و از بین رفتن حیوانات باركش كه میتوانست كمك موثری برای حمل غله وخواربار از شهری به شهر دیگر باشد به این فاجعه كمك كرد. احتكار و قبضه كردن بازار به وسیله بعضی از مقامهای دولتی، عوامل بانفوذ و مالكان بزرگ و سودجو كه از هر فرصتی برای پركردن جیب خود استفاده كرده و در ظاهر با احتكار مبارزه میكردند، از عوامل موثر در این قحطی به شمار میرفت. صدور گندم توسط یك تجارتخانه انگلیسی در بوشهر حكایت از عدم توانایی دولت برای مقابله جدی با این بحران میكند. از بررسی اسناد مربوط به قحطی چنین برمیآید كه زمینه اصلی این بلایا غیر از وجود خشكسالیهای متوالی، بیكفایتی و سودجویی سردمداران وقت، خروج بیرویه گندم از كشور و عدم تصمیمگیری مناسب و بموقع مقامات مسئول بوده كه باعث شد تلفاتی بسیار سنگین به جا گذاشته شود و حاكمان وقت كه بیشتر به منافع خود پرداخته بودند تا برآوردن نیازهای مردم، در این مقطع حساس كه مردم به كمك و یاری آنها نیاز داشتند چه از سر بیتدبیری و چه از سر سودجویی نتوانستند بموقع به فریاد ملت برسند و این امر موجب نارضایتی بیش از پیش از حكومت آنان شد.
● فروش القاب
كلمه «فرمان» به مفهوم لغوی آن، حكم، امر و دستور است. در دوره قاجاریه به كلیه احكام و دستورات مكتوب پادشاه، فرمان میگفتند. محتوا یا متن فرمانها و رقمها (احكام و دستوراتی كه از جانب شاهزادگان حاكم ولایات، صادر میشد) از سه ركن یا قسمت (ركن مقدمه یا مطلع، ركن حال یا كلام و ركن خاتمه) پدید می آمد.
● ركن مطلع یا مقدمه
اولین قسمت از فرمان یا رقم، مقدمه یا ركن مطلع بوده كه میبایستی تا حد امكان زیباتر و جالبتر نوشته شود. به همین دلیل در آداب دبیری و ترسل، به آن بیشتر توجه میكردند و دبیران و منشیان در انشا و تنظیم آن، قدرت و تسلط ادبی خود را نشان می دادند. یك مطلع یا مقدمه كامل معمولا از سه جزء «خطاب»، «القاب» و «دعا» تشكیل میشده است. اما در دوره قاجاریه مقدمه شامل خطاب و القاب بوده است. مضمون خطابهایی كه در مقدمه فرمانها و رقم به كار میگرفته گاهی عبارت از حمد و سپاس خداوند، زمانی شامل توصیف از شخص صاحب فرمان و در برخی موارد متضمن شرحی توجیهی بوده كه به عنوان دلیل و علت برای صدور سند اقامه میشده است.
دادن القاب به اشخاص نیز پیشینهیی قدیمی دارد و در سلسلههای مختلفی كه بر كشور ما حكومت كردند دادن لقب متفاوت بوده است. در دورهیی خیلی محدود و در دورهیی به صورت نامحدود به اشخاص لقب داده میشد.
لقبها توصیفی یا شغلی بوده است. در دوره قاجاریه محدودیتی برای اعطای لقب وجود نداشت، با افزودن مضافهایی به چند مضافالیه مانند الدین، الدوله، السلطنه، السلطان، الملك، حضور، حضرت، دیوان و غیره لقبهای بسیاری میساختند. در این دوره علاوه بر القاب شغلی مثل مستوفیالممالك، منشیالممالك، معیرالممالك، اعطای لقبهای توصیفی مثل شجاعالسلطنه، معتمدالدوله و غیره نیز متداول بود. القاب توصیفی مختص طبقه خاصی نبود و به اشخاص مختلف داده میشد. در زمان ناصرالدین شاه بعضا لقب را میفروختند. در دوره قاجاریه لقبها یا توصیفی یا شغلی بوده و اگر صاحب فرمان یا رقم لقب نداشت نام او را مینوشتند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست