پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

در دام ملكه جاه طلب


در دام ملكه جاه طلب

صدای ملكه پروشات مدام در محوطه كاخ می پیچید پروشات زنی قدرتمند بود زیبایی, هوش و مقداری قساوت داشت بعضی وقت ها سنگدل و بی رحم می شد حاضر بود برای محكم شدن پایه های قدرتش هر كاری بكند نفوذ عجیبی بر روی شهریار اخس داشت به خصوص كه سن و سال ملكه از پادشاه بیشتر بود

صدای ملكه پروشات مدام در محوطه كاخ می پیچید. پروشات زنی قدرتمند بود. زیبایی، هوش و مقداری قساوت داشت. بعضی وقت ها سنگدل و بی رحم می شد. حاضر بود برای محكم شدن پایه های قدرتش هر كاری بكند. نفوذ عجیبی بر روی شهریار اخس داشت به خصوص كه سن و سال ملكه از پادشاه بیشتر بود. پروشات اولین روزی كه همسری اخس را پذیرفت به همه نشان داد كه نمی تواند افراد مزاحم حكمرانی اش را تحمل كند. اخس تهور اینكه بتواند با خاتونش مقابله كند یا او را در چنبره خود درآورد، نداشت و اختیار خودش را به دست ملكه سپرد. خواجه آرتكسارس كه فرد دوم محسوب می شد و در رساندن اخس به قدرت نقش زیادی داشت، اسیر كیاست و سیطره پروشات شد. پروشات از آن زنانی بود كه اگر وارد قدرت شوند از عهده آن برمی آیند. بر همه كارها مسلط بود. با این حال احساسات و عواطف زنانگی كه یك مانع اصلی برای اعمال قدرت در زنان است بر روی او هم تاثیر می گذاشت. بازی قدرت ایجاب می كرد كه بی رحم باشد. پروشات خوب می دانست كه سخن چینی در دربار هخامنشی رایج شده است. شاهزادگان طعمه دسیسه می شوند و بر روی یكدیگر شمشیر می كشند. پارسیان با حیرت و اندوه این وقایع را تماشا می كردند و افسوس می خوردند. آنها می دانستند كه حاكم باید در موقع لزوم خشن باشد، اما قلب های مهربانشان این خشونت را نمی پذیرفت. پروشات در همین سال ها، در حرمسرای اردشیر اوضاع را از نزدیك با چشمان خودش دیده بود كه درون قصر امپراتوری ایران چه می گذرد. با این سابقه او همسر اخس شد. پروشات با تسلط خودش همیشه رای پادشاه را تغییر می داد. در ابتدای ورودش به كاخ با چند نفر تسویه حساب كرد و تكلیف آرسی تس برادر اخس را كه با كمك آرتی فیوس فرزند مگابازوس و برادرزاده زوپیر معروف، بر پادشاه شورش كرده بودند و از كمك یونانیان هم برخوردار بودند، روشن كرد. اخس یك فرمانده به نام اردشیر را به جنگ برادرش فرستاد و اردشیر توانست در سه نوبت مدعیان را شكست دهد. اخس، آرتی فیوس و برادرش را عفو كرد اما پروشات اصرار داشت كه آنها را بكشد. پس از آن به حساب فارناسیاس خواجه كه هوادار پادشاهی سغدیانوس بود، رسید. چند روز بود كه پروشات احساس می كرد خواجه آرتكسارس هم دستوراتش را با بی میلی اجرا می كند. قضیه را به پادشاه گفت و گوشزد كرد این مرد خطرناك است، او مغرور شده و به تاج و تخت چشم دارد. ظن پروشات وقتی قوی تر شد كه آرتكسارس به رغم خواجه بودن برای خودش ریش گذاشت و با یكی از ندیمه های حرمسرا ازدواج كرد. اخس دلایل پروشات را موجه دانست. خواجه آرتكسارس را با یك روش معمول برای اعدام، در اتاقی پر از خاكستر خفه كردند.

در این اوضاع و احوال، پی سوت نس ساتراپ لیدیا به اخس اعلان جنگ داد. لیدیا یك ایالت مهم و سرنوشت ساز برای امپراتوری ایران بود. این ایالت غربی راه مواصلاتی به دنیای غرب محسوب می شد. زمانی كوروش كبیر این مسئله را دریافت و فوراً این ایالت را مطیع كرد. به همین علت برای اداره این ایالت ساتراپ های كاركشته و مورد اعتماد را انتخاب می كردند. وقتی كه پی سوت نس اخبار آشفتگی اوضاع دربار شوش را شنید، با نیرویی از قوای تحت امرش و آتنیان به فرماندهی لیكون به قصد جنگ حركت كرد. اخس یك پارسی معروف به نام تیسافرنس فرزند هیدارنس را كه به تدبیرگر بزرگ پارس شهرت داشت به همراه سپهراد و پارمی سس، به جنگ لیكون فرستاد و به او گفت: اگر بتوانی پی سوت نس را شكست بدهی مقام ساتراپی لیدیا را به تو خواهم داد. تیسافرنس سیاست را خوب می شناخت و می دانست با یونانیان چگونه رفتار كند. همین یونانیان با توطئه های خود ایالات غرب را علیه ایران تحریك می كردند اما تیسافرنس شورش ها را خنثی می كرد. تیسافرنس یونانیان را با پول می خرید و مانع حمایت آنها از شورشیان می شد. تیسافرنس با قوای ایرانی به سمت ساردیس مركز لیدیا حركت كرد و پس از رسیدن به آنجا لیكون را تطمیع كرد و همراه نفراتش به آتن فرستاد. پی سوت نس تنها ماند. اشتباه او این بود كه با یونانیان متحد شد. یونانیان سست پیمان بودند. پی سوت نس سراسیمه خودش را به تیسافرنس رساند و گفت: اگر زنده بمانم تسلیم می شوم. تیسافرنس قبول كرد و او را به شوش فرستاد اما اخس به افراد خیانتكار رحم نمی كرد. اگر هم از گناه آنها چشم پوشی می كرد، پروشات آنها را نمی بخشید. آمرگس پسر پی سوت نس به انتقام خون پدرش و با حمایت اهالی پلوپونز علیه تیسافرنس قیام كرد، اما پلوپونزی ها مانند دیگر یونانیان پشتش را خالی كردند و صدای سكه های زر آنها را فریفت. آمرگس به جزیره یازوس گریخت و در آنجا حكومت محلی تشكیل داد. تیسافرنس هم به پاداش این خدمات ساتراپ لیدیا شد. فرناباذ در كنار او اداره سرزمین های اطراف هلسپونت را به عهده گرفت.

دربار شوش آرام و فضای متشنج قصر امن شده بود اما پایه های این امنیت سست بود. جاه طلبی های پروشات آرامش را برهم می زد. تیسافرنس و فرناباذ سلطه ایرانیان را به سبك جدید در غرب تداوم می بخشیدند. تیسافرنس به آتن و فرناباذ به اسپارت نزدیك شد. سرتاسر یونان را جنگ های خانمانسوز پلوپونزی فرا گرفته بود و آتن و اسپارت به جان هم افتاده بودند. این به نفع پارسیان بود زیرا جنگ آنها را تضعیف می كرد و در چنگال تدبیر آنها اسیر می ساخت. به علاوه تیسافرنس به پادشاه پیشنهاد كرد كه در برابر آتن، از لاسه دمونی ها جانبداری كند و اخس آن را پذیرفت. لاسه دمونی ها همه نوع كمك از ایرانیان دریافت می كردند و نسبت به آتنی ها به پارسیان وفادارتر بودند.

در این اوضاع آتن برای تصرف جزیره سیسیل جایی كه در مواقع یاس و درماندگی به آنجا پناه می بردند، به آنجا یورش برد. وقتی كه تیسافرنس از این حمله آگاه شد پیكی را نزد اخس فرستاد و به او پیغام داد: صلاح ما در این است كه برای تداوم سلطه ایرانیان در آسیای صغیر و یونان به اسپارت نزدیك شویم.

قاسم آخته


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.