چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا

ترکمانان دهکده ی قوشه تپه


سابقهٔ آبادی قوشه تپه از پنجاه و چند سال بیشتر نیست پیش از آن, پدرها و اجداد قوشه تپه ایهای کنونی در این محل دامداری می کردند البته فقط دو سه ماه از سال را در این حوالی می گذراندند

۱- آشنائی با محل و احوال عمومی ده: موقعیت جغرافیائی، سابقهٔ آبادی، (چمور) و (چاروا )،‌جمعیت و طایفه‌ها ،‌کوچ ، آبادی و خانه‌ها.

(قوشه تپه- qoca tappe ) در شمال شرقی گنبد کاووس و در کنار رودخانه (اترک) است واز سمت مغرب تا (مراوه تپه) شش هفت فرسنگ فاصله دارد. (اترک) دراین منطقه از کوههائی می گذرد که آن کوهها واسط کوههای (آلاداغ) و کوههای (بالخان) شده اند و چندان مرتفع نیستند و پوششهی گیاهی چشمگیری هم ندارند. از جمله این کوهها، یکی (پالیزان – Pallizan ) است و در شمال اترک و یکی هم ( هونکی – hunkey ) در جنوب، بین (قوشه تپه ) و دهکدهٔ (امند – amand ) . (حاجی داغ) در جنوب غربی و کوه (الچکلی – alcakli ) هم در شمال غربی (قوشه تپه) است . کوه و دره‌های دورتری هم البته هست که نامهای دیگری دارند ودر دامنه‌های خود آبادیهای دیگری.

آبادیهای همسایهٔ قوشه تپه، یکی (قازانقایه – qazanqaye ) است در مشرق که فقط دو سه کیلومتر با قوشه تپه فاصله دارد و البته بر خلاف قوشه تپه آبادی پر جمعیتی است. دو آبادی (گوندر- gavandar ) و ( پالچخلی – palcexli ) هم در مغرب قوشه تپه اند:

اولی در جنوب و دومی در شمال اترک. (امند) هم که ذکرش رفت آن طرف (هونکی) است و در جنوب (قوشه تپه) و با وجود کوه (هونکی) نمیتوان آن را همسایهٔ قوشه تپه دانست که خیلی هم از آن دور است. غیر از امند که در حاشیهٔ یکی از رشته‌های فرعی اترک بنا شده است، آن چند دهکدهٔ دیگر که نام رده شد همه در کناره‌های رشته اصلی اترک اند و به آب اترک چشم دارند.

اترک نه فقط در این منطقه بلکه در همهٔ مناطق مسیر خود دهکده‌های بزرگ و کوچکی را به خود گره زده است که شاید شمارهٔ شان از صد هم بگذرد. این دهکده‌ها که از سرچشمه‌های اترک در کوههای غربی (قوچان) شروع می شوند تا دهکدهٔ (خرکی – xarraki ) که در هفت هشت فرسنگی مشرق قوشه تپه است، مردمانشان از طوایف کرد هستند که در زمان (صفویه ) به آنجاها کوچانده شدند و حالا به نامهای (کرد قوچانی) و (کرد بجنوردی) معروفند. از خرکی هم تا (قازانقایه ) (همسایه شرقی قوشه تپه) هشت ده دهکده در دو سمت اترک هست که مردم آن دهکده‌ها ترکمنند و از تیره‌های مربوط به طایفهٔ (گوکلن – guklan ) (گو کلنگ) . قریب سی آبادی دیگر هم در کناره‌های اترک از قوشه تپه تا (مراوه تپه) و از آنجا تا (چات – cat ) و بعد هم تا (اینچه بورون ) هست که مردمانشان ترکمن هستند و از طایفهٔ (یموت – yomut ) بنابر این، (قوشه تپه) اولین دهکدهٔ گوکلنها.

سابقهٔ آبادی قوشه تپه از پنجاه و چند سال بیشتر نیست. پیش از آن، پدرها و اجداد قوشه تپه‌ایهای کنونی در این محل دامداری می کردند. البته فقط دو سه ماه از سال را در این حوالی می گذراندند. ییلاقشان کوههای شمالی تر بود؛ کوههای (سومبار – sumbar )، (قیمت – qoymat )، (بالخان) و هر جا که آب و علفی بهم می رسید. بعضی هایشان هم در همین محل کشت و وزر دیمی داشتند و به اصطلاح ترکمنها ( چموری – comuri ) بودند. یعنی که گله نداشتند و گوچ نمی کردند و ناچار به زمین زراعت پابند می شدند. البته دامدارها و کوچنده‌ها که آنان را اصطلاحا (چاروا – carva ) می نامیدند از چموریها بیشتر بودند ولی آن عده ای که کم کم قوشه تپه را بنیاد می نهادند چموریها بودند.

محل قوشه تپه پیش از آنکه قوشه تپه ایها در آن ساکن بشوند همین نام را داشت و این نام به مناسبت وجود دو تپه مصنوعی و مشابه قدیمی کنار هم است که گویا روزگاری برج و باروهائی داشته و پاسدارانی در آنجا گمارده شده بودند. از این دو تپه که اینک هم در حاشیهٔ جنوبی اترک و کنار دهکدهٔ قوشه تپه از دامنهٔ کوه واز تپه‌های دیگر تمیز داده می شود، تیله‌ها و کاسه کوزه‌های شکسته‌ئی بدست می‌آید که لعابهای منقوشی دارد و به قدری با ظرافت ساخته و پرداخته شده است که نمیتوان آنها را به زندگی چاروائی و چموری ترکمنها ربط داد. باید اطمینان داشت که پیش از حضور ترکمنها در این حوالی، این دو تپه وجود داشته است و آنها هم به مناسبت همین دو تپه که جفت و مشابه همدیگرند اینجا را قوشه تپه نامیده اند. زیرا که (قوشه – qoca ) در ترکمنی معنی (جفت) را می رساند و ترکمنها معمولا اشیاء یا اشخاصی را که جفت هم هستند به این نام می خوانند.

بهر صورت دانستیم که ترکمنها تا مدتی در حوالی (قوشه تپه) به چموری و چاروائی می گذراندند و چموریها کم کم به زمین و زراعت پابند می شدند و این حال بود تا پنجاه و یکی دوسال پیش که دوازده نفر از پدران قوشه تپه‌ایهای کنونی همتی نشان دادند و کمی بالاتر از قوشه تپه از کنار اترک نهری کندند و آب اترک را از آن نهر به اراضی خودشان در حاشیه جنوبی اترک رساندند. از آن سال زمینهای زراعتی را که تا آن وقت دیمی کشت می شد، به تقلید از ترکمنهای گوکلن که پیشتر از آنها به کشاورزی و ده نشینی مأنوس شده بودند، آبیاری کردند و حتی چند سالی هم که آب اترک کفایت می کرد در اراضی آبگیر خود برنج کشت می کردند. بعدها خانوارهای دیگری هم که با آنان همطایفه بودند در قوشه تپه ساکن شدند. بعلاوه در یک کیلومتری مغرب قوشه تپه و در کنار چشمهٔ کوچکی به نام (محمد شاعر) آبادی کوچکی ساختند که هفت هشت خانوار جمعیت دارد و حالا مجموع جمعیت این دو آبادی کوچک بیست و هفت هشت خانوار است و همه شان از طایفه (قروی – qarrvi ) اند که یکی از طوایف (یموت ) است.

(قروی ) شامل چند تیرهٔ کوچکتر می شود که از جملهٔ این تیره‌ها یکی (یاپنگ قروی – yapang qarravi است که هفت خانوار ساکن در محمد شاعر از این تیره اند. یکی هم (کوسه قروی – kowsa qarravi ) است که نوزده خانوار از آنها در قوشه تپه ساکنند. یک تیره دیگر (قروی) را هم (قولاخ قروی – qulax qarravi ) می نامند که از آن تیره فقط یک خانوار در قوشه تپه ساکن شده است.

قوشه تپه‌ایها با وجودی که پنجاه سال است در قوشه تپه ساکن شدند و به کشت و ورز پرداختند، ولی تا سی و چند سال پیش هنوز در آلاچیق که ( ای – oy ) می نامند بسر میبردند و از آن پس به توصیه و تأکید دولت ناچار شدند که (ای ) ها را به خانه بدل کنند. آنها پیش از ساختن این خانه‌ها، هر ساله، در ماههای سرد سال از این سوی اترک و از محل فعلی دهشان که در دامنهٔ شمالی (هونکی ) است به آن سوی اترک وبه محلی در دامنهٔ جنوبی (پالیزان) کوچ می کردند که چندان از هم دور نیست. در این کوچ، هر خانواده قوشه تپه‌ئی، اجزاء (ای ) خود را که شامل اسکلت چوبی ونمدهای پوششی آن بود به چهارپایانش بار میکردو با وسیله‌های دیگر زندگی‌اش به آن سوی اترک و به دامنهٔ جنوبی (پالیزان ) می رفت و به این ترتیب همهٔ آبادی شان به آنجا منتقل میشد. آنان تا پایان زمستان در دامنهٔ‌جنوبی (پالیزان ) بسر می بردند و بار دیگر با فرا رسیدن ماههای گرم به اینسوی اترک و به دامنهٔ شمالی (هونکی) باز می گشتند که با محل زمستانی دو سه کیلومتر بیشتر فاصله ندارد. این کوچ کوتاه فاصله را که چندان ضرورتی هم نداشت، بیشتر به علت عادت آباء و اجدادی خود انجام می دادند. یعنی بجای آن کوچهای ییلاقی و قشلاقی که زندگی دامداری گذشته شان آنها را به آن عادت داده بودند. البته در انتخاب این دو محل برای کوچ زمستانی و تابستانی یک علت طبیعی را هم در نظر داشتند که ناشی از تابش آفتاب به این دو دامنه بود. زیرا دامنهٔ جنوبی پالیزان، که روی به خورشید دارد، بیشتراز دامنهٔ شمالی هونکی آفتاب می بیند و درزمستانها کمتر سرد می شود و به همین علت اطراق زمستانه در آنجا بهتر مناسب است. در حالیکه دامنهٔ شمالی هونکی به علت آن که کمتر آفتاب می بیند بیشتر سرد می شود و چنین دامنه‌ئی البته بکار تابستان می‌آید.

قوشه تپه‌ایها دامنه‌های آفتابگیر را ( گونی – gumey ) و دامنه‌هائی را که کمتر آفتاب می بیند (آرقچ – arqac ) می نامند و معتقدند که آباء و اجداد بسیار قدیمی‌شان هم در محلهای گوناگونی که هر ساله می زیستند گونی و آرقچ را در نظر داشتند و زمستانها را که آفتاب مطلوبتر است در دامنه‌های گونی و تابستانها را در دامنه‌های آرقچ می گذارندند.

دانستیم که قوشه تپه ایها سی و چند سال پیش با بدل کردن آلاچیق به خانه از آن کوچ کوتاه فاصله هم دل کندند و در همین محل فعلی قوشه تپه یکسره در خانه‌هاشان ماندگار شدند. شکل خانه‌ها خیلی ساده است؛ هر خانه با یک اتاق خشت و گلی و بعضی خانه‌ها با دو اتاق و یک ایوان و همه یک آشکوبه، غیر از خانهٔ یگانه حاجی دهکده، که دو آشکوبه است و بزرگترین خانهٔ قوشه تپه و چشمگیرتر از همه. پراکندگی خانه‌های ده عینا مانند پراکندگی (ای ) های یک (ابه – obe ) ترکمنی است. هر خانه‌ئی بی آنکه حدود حیاطش با درودیوار مشخص شده باشد در سوئی بنا شده است و بی هیچ ارتباط هندسی با خانه‌های دیگر. در کنار بعضی خانه‌ها برای احشامشان آغل و برای انبار کردن کاه هم ( کومه – kume ) ساخته اند. سه چهار خانواری هم هنوز آلاچیقهای قدیمی‌شان را در کنار خانه‌هاشان حفظ کرده اند و البته سه چهار خانواری که کم و بیش در بند دامداری هستند. بعضی خانوارها هم جلو خانه‌شان (تلار – telar ) هائی از چوب و نی ساخته اند و شبهای گرم تابستان را به تقلید از مازندرانیها و استرآبادیها روی تلار می خوابند که بادگیر است و از اتاق و ایوان خنکتر واز پشه محفوظ. فایدهٔ دیگر تلار این است که گوساله یا بز و گوسفندی که برای پرواری در خانه نگهداری می شوند در روزهای گرم و آفتابی به زیر تلار پناه می برند و در سایه‌اش می مانند. جلو چند تا از خانه‌ها هم تنور نان پزی ساخته‌اند که در هر تنوری زنان یا دختران چهار پنج خانوادهٔ قوشه تپه‌ئی نان می پزند و معمولا غروبها.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.