جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

مرزهای جزایر سه گانه ایران و ادعاهای بی اساس امارات عربی


مرزهای جزایر سه گانه ایران و ادعاهای بی اساس امارات عربی

عملکرد شیخ نشین کوچک امارات عربی طی عمر کوتاه خود, در برابر ایران, همواره نشان دهنده اولویت سیاست پان عربیسم, در نقشه متوهمانه سیاسی این کشور بسیار کوچک است

عملکرد شیخ ‏نشین کوچک امارات عربی طی عمر کوتاه خود، در برابر ایران، همواره نشان‏ دهنده اولویت سیاست پان‏ عربیسم، در نقشه متوهمانه سیاسی این کشور بسیار کوچک است.

اهمیت خلیج فارس از نگاه جغرافیایی، به علت ارتباط آن با اقیانوس هند، از طریق تنگه ه رمز است. جزایر سه‏گانه مزبور در جنوبی‏ترین نقطه خلیج فارس در تنگه هرمز واقع شده‏اند. تنب بزرگ با نزدیک‏ترین ساحل ایران (جزیره قشم) حدود ۲۵ کیلومتر فاصله دارد، در حالی که فاصله راس‏الخیمه تا آن حدود ۷۰ کیلومتر است. تنب کوچک در ۱۳ کیلومتری غرب جزیره تنب بزرگ قرار داشته و فاصله آن با نزدیک‏ترین ساحل ایران (بندر لنگه) ۳۷ کیلومتر است. تنب کوچک تقریبا فاقد سکنه است؛ اما سکنه تنب بزرگ در زمان بازپس‏گیری، حدود ۳۰۰ نفر بوده و جمعیت ابوموسی نیز به ۷۰۰ نفر نمی‏رسید. ابوموسی در ۹۶ کیلومتری ایران قرار دارد و علاوه بر داشتن ذخائر نفتی، دارای خاکی سرخ رنگ است. اکنون که دو سوم نفت مورد نیاز صنایع اروپای غربی، باید از تنگه هرمز بگذرد، اهمیت این جزایر بیش از پیش روشن می‏شود و کافی‏است که یک دولت بر این جزائر دست یابد و راه صدور نفت را از خلیج فارس ببندد. بنابراین این سه جزیره بیش از هر چیز، دارای اهمیت استراتژیک و نظامی هستند(جعفری ولدانی،۱۳۷۶: ۲۳).

● ادعای امارات عربی متحده در رابطه با جزایر سه گانه

عملکرد شیخ‏نشین کوچک امارات عربی متحده در عمر کوتاه خود، در برابر ایران، همواره نشان‏دهنده اولویت سیاست پان‏عربیسم، در تهدید میهن دوستی ایرانی بوده است. این امیرنشین که در جنگ عراق علیه ایران، با پشتیبانی مالی عراق به صورت غیرمستقیم در به شهادت رساندن صدها هزارتن از عزیزترین جوانان این مرزو بوم و جانباز و شیمیایی کردن ده‏ها هزار ایرانی ایثارگر دیگر، و عزادار کردن مادران و خواهران ما نقش داشته است، در دوم دسامبر ۱۹۷۱با اتحاد امارت‏های "شارجه"، "ام‏القوین"، "ابوظبی" ،"دوبی"، " فجیره" و "عجمان" شکل گرفت و پس از مدتی، امارت "رأس‏الخیمه" نیز به آن پیوست، ولی تلاش‏های حکام امارات برای پیوستن امیرنشین بحرین که به تازگی با دسیسه‏های انگلیس و به طور غیر قانونی از ایران جدا شده بود به این اتحاد، پس از مخالفت و تهدید شدید دولت وقت ایران، به نتیجه نرسید(مجتهدزاده،۱۳۷۳: ۷۳-۴۹)

دولت امارات از آغاز پیدایش، نسبت به جزایر سه‏گانه ایرانی که در ۶۸ سال اشغالگری انگلیس مورد ادعای شیخ شارجه و رأس‏الخیمه بود، ادعای مالکیت دارد؛ اما آنچه توجه بیش از پیش کارشناسان، دست‏اندرکاران و مسئولان میهن دوست ایرانی را می‏طلبد، تأکید بر پیشینه حاکمیت ملی ایران بر خلیج فارس، جزایر و سواحل آن است که می‏تواند، به‏عنوان دست‏مایه‏ای مهم، برای اثبات حقانیت حاکمیت ایران بر این جزایر باشد که متاسفانه همه دولت‏های دوست و دشمن عربی، آن را برپایه ادعاهای بی‏اساس "جزایر اماراتی" می‏نامند.

در مسئله ادعاهای امارات نسبت به تمامیت ارضی ایران در خلیج فارس، چند نکته قابل تأمل است:

۱. در زمان انعقاد تفاهم‏نامه میان ایران و شیخ نشین شارجه و بازگشت جزایر به ایران، هنوز دولتی با نام امارات متحده عربی وجود خارجی نداشت، تا بتواند ادعایی نسبت به جزایر تاریخی ایران داشته باشد. درواقع امارات متحده عربی پس از بازگشت جزایر به ایران به عنوان یک کشور موجودیت یافت.

۲. شورای همکاری خلیج فارس نیز در زمان انعقاد این تفاهم‏نامه، هنوز تشکیل نشده بود، بنابراین، از لحاظ حقوق بین‏الملل نمی‏تواند، نسبت به تمامیت ارضی ایران ادعایی مطرح کند.

۳. بنابر یک اصل حقوقی در روابط بین‏الملل، وجود قرارداد دوجانبه، حق و مسئولیتی برای کشور سوم ایجاد نمی‏کند، بنابراین دخالت هر کشور و نهاد و سازمان ثالث در مسئله جزیره ابوموسی غیرقانونی است.

۴. پس از جدایی بحرین از ایران و اعمال حاکمیت دوباره ایران بر جزایر سه‏گانه، چند کشور عربی از جمله لیبی، عراق و یمن، در دسامبر سال ۱۹۷۱ از ایران به شورای امنیت سازمان ملل شکایت کردند که شورای امنیت با بررسی پرونده، به نفع ایران آن را برای همیشه مختومه اعلام کرد. به دلیل اینکه در قوانین بین‏الملل، یک موضوع دو بار در شورای امنیت سازمان ملل قابل بررسی نیست. اعراب به‏دنبال راهکاری برای حل مشکل خود بر آمدند و بهترین حربه را توسل به دادگاه لاهه یافتند. کشورهای عربی مترصد کوچکترین سستی از سوی ایرانیان هستند، تا نیت شوم خود را یعنی بین‏المللی کردن مسئله جزایر که امری داخلی و مربوط به ایران است، عملی کنند تا این جزایر را نیز مانند بحرین، با حربه بین‏المللی کردن تمامیت سرزمینی ایران، به نفع خود، به انجام برسانند.

● اثبات مالکیت ایران بر اساس حق تاریخی و حقوق بین‏ المللی:

الف - حق تاریخی:

جزایر ابوموسی و تنب از زمان‏های بسیار قدیم در قلمرو ایران بوده‏اند و در قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی، به صورت مستقیم تحت صلاحیت و اداره ولایت لنگه بوده‏اند که خود یک بخش اداری از استان فارس بوده است. شواهد حاکمیت ایران بر این جزایر، در اسناد رسمی، اسناد تاریخی، کتابچه‏های راهنمای دریانوردان، سالنامه‏ها، شرح وقایع روزانه (گازیته‏ها)، نقشه‏های سیاسی و کارتوگرافیک، گزارش‏های اداری و یادداشت‏های رسمی وزارت خارجه انگلیس و اداره امور هندوستان در بریتانیا، در خلال قرون ۱۷ و ۱۸ و قسمت اعظم قرن ۱۹ مشاهده می‏شود. به خصوص جالب توجه است که در نقشه تهیه شده توسط دفتر امور جنگ در سال ۱۸۸۷، این جزایر به رنگ قلمرو اصلی ایران مشخص گردیده و نیز در نقشه لرد کروزن از ایران، مورخ ۱۸۹۲ و نقشه اداره مساحی هندوستان، مورخ ۱۸۹۷ و کتابچه‏های راهنمای دریانوردی در خلیج فارس چاپ ۱۸۶۴ و گزارش‏های اداری دولت انگلستان، در سال‏های ۷۶-۱۸۷۵ م، به عنوان قلمرو ایران درج شده‏اند. بنابراین جزایر تنب و ابوموسی در حاکمیت ایران است(افشارسیستانی،۱۳۷۴: ۴۶)

ب) حقوق بین المللی:

دریای سرزمینی، مطابق ماده سوم کنوانسیون حقوق دریاها در سال ۱۹۸۲، حداکثر عرض دریای سرزمینی را ۱۲ مایل دریایی (۵/۲۲ کیلومتر ) حساب کرده و سه کنوانسیون، توسط سازمان ملل در سال‏های ۱۹۵۸ و ۱۹۶۰ در ژنو و ۱۹۸۲ در جامائیکا منعقد شدند که عرض دریای سرزمینی را حداقل ۳ و حداکثر ۱۲ مایل دریایی محاسبه کرده‏اند. برای اندازه‏گیری این فاصله، از پایین ترین حد جزر، به نام خط مبدا، شروع کرده ودر طول ساحل ۱۲ مایل به طرف دریا پیش می‏روند که البته در فرورفتگی‏ها کمی متفاوت عمل می‏شود. با توجه به این قانون، تمامی آب‏های بین جزایر قشم، لارک، هرمز، هنگام و لاوان، با بدنه کشور یکی شده و از آب‏های داخلی محسوب می شوند و این موضوع در اسناد سازمان ملل ضبط گردیده است. بنابراین اگر از آخرین حد جزر از جزیره قشم، عرض دریای سرزمینی را تا ۱۲ مایل (۵/۲۲ کیلومتر) ادامه دهیم و از طرف تنب بزرگ هم به طرف قشم ۱۲ مایل ادامه دهیم، متوجه خواهیم شد که در واقع فاصله این دو جزیره کمتر از ۲۴ مایل (یعنی۲*۱۲ مایل) است، همین امر هم در مورد تنب کوچک و ابوموسی صادق است(ممتاز،۱۳۷۶: ۱۵۴) با توجه به این موضوع، دریای‏سرزمینی ایران به صورت یکپارچه تا ۱۲ مایلی جنوب جزیره ابوموسی ادامه دارد.

از سوی دیگر، فاصله شارجه تا ابوموسی ۶۴ کیلومتر، یعنی بیش از دو برابر عرض دریای سرزمینی بوده که بیش از ۲۴ مایل است در صورتی که در کنوانسیون حقوق دریاها، منطقه دریای سرزمینی و منطقه نظارت، روی هم رفته می‏توانند، ۲۴ مایل دریایی ( ۵/۴۴ کیلومتر) پهنا داشته باشد. بنابراین اگر از ابوموسی ۱۲ مایل به طرف شارجه ادامه دهیم و همچنین از طرف شارجه به‏طرف ابوموسی هم ۱۲ مایل ادامه دهیم این دو خط بر هم منطبق نمی‏شوند و قانون حاکم است. بنابراین بین این دو جزیره، آب‏های آزاد وجود دارد و کشتی‏ها حق عبور بی‏ضرر دارند. در صورتی که اگر فاصله میان جزیره ساحلی و خط مبدا دو برابر عرض دریای سرزمینی ادعایی، یا کمتر از آن باشد، آب آزاد وجود نخواهد داشت. پس بین جزیره ابوموسی و شارجه، چون بیش از ۲۴ مایل است، آب آزاد وجود ندارد، چون کمتر از ۲*۱۲ مایل است(درایس، ۱۳۷۳: ۷۰) بنابراین ادعای امارات از نظر حقوقی و تاریخی بی مورد است.

● تاثیر و تاثر مالکیت ایران بر این جزایر:

عوامل مکملی که مالکیت بر این جزایر، قدرت ملی ایران را افزایش داده یا بر عکس در صورت عدم مالکیت ایران، نقش پراهمیت این جزایر از دست می رود بدین قرارند.

۱. وسعت و جمعیت زیاد در منطقه.

۲. طول سواحل بیشتر در بخش شمالی خلیج فارس.

۳. نیروی نظامی و قدرت اقتصادی بیشتر، هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی.

۴. توپوگرافی مناسب در سواحل شمالی خلیج فارس و تنگه برای گسترش و آرایش نظامی مدافع تنگه.

۵. داشتن نیروی دریایی پیوسته و منظم.

۶. داشتن جزایر قوسی منظم، پیوسته و استراتژیک.

۷. مالکیت ۵۰ درصدی تنگه هرمز.

۸. برخورداری از عوامل و عناصر کافی برای حفظ و امنیت تنگه و خلیج فارس.

اهمیت جزایرسه گانه در سیستم دفاعی ایران

سه جزیره مورد بحث، برای دفاع از امنیت ملی ایران و حفاظت از تنگه هرمز اهمیت انکارناپذیر دارند. اشراف این ۳ جزیره به منطقه خلیج‏فارس، از دیگر دلایل اهمیت آنهاست و ایران که به لحاظ تاریخی همواره بر این جزایر حاکمیت داشته و دارد، از این منظر به جزیره‏های سه‏گانه می‏نگرد(هرمیداس باوند، ۱۳۷۷: ۲۳۱).

بی‏تردید ایران در طول تاریخ، از لحاظ نظامی قوی‏ترین کشور منطقه بوده است. همچنین ایران با داشتن ۱۳۷۵ کیلومتر خط ساحلی، از بندرعباس تا شبه جزیره فاو، به تنهایی ۵/۵۶ درصد کل سواحل خلیج‏فارس را در اختیار دارد. علاوه بر موارد فوق، بزرگ‏ترین حوزه‏های نفت و گاز منطقه، یعنی حدود ۵/۱۶ درصد ذخایر نفت و ۵/۴۵ درصد ذخایر گاز طبیعی‏منطقه متعلق به ایران است(احمدی، ۱۳۷۷: ۷۶- ۵۱).

جالب آن‏که قسمت اعظم ذخایر نفتی و گازی ایران در خلیج‏فارس واقع شده و از آن مهم‏تر اینکه تقریبا تمام نفت ایران، از طریق خلیج فارس و تنگه هرمز به خارج صادر می‏شود. ایران برخلاف بسیاری کشورهای منطقه، از خط لوله انتقال نفت به خارج برخوردار نیست و از این لحاظ به شدت به تنگه هرمز وابستگی دارد، همچنین حدود هشتاد درصد تجارت خارجی ایران از طریق خلیج‏فارس انجام می‏پذیرد که شامل هر دو بخش واردات و صادرات است. با این توضیحات درخصوص جایگاه و اهمیت خلیج‏فارس، به‏راحتی می‏توان وارد بحث اهمیت جزایر سه‏گانه ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک برای کشورمان شد.

روح الله پورطالب

کارشناس ارشد مطالعات خاورمیانه وپژوهشگر ارشد خلیج فارس

فهرست منابع

جعفری ولدانی، اصغر(۱۳۷۶). "نگاهی تاریخی به جزایر ایرانی تنب و ابوموسی".تهران :

مجتهدزاده، پیروز(۱۳۷۳). نگاهی به ادعای امارات و ..... اطلاعات سیاسی اقتصادی - شماره ۹ و ۱۰. تهران

افشار، ایرج(۱۳۷۴). جزیره ایرانی خلیج فارس.تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.

ممتاز، جمشید(۱۳۷۶). وضعیت حقوقی جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک. تهران: نشر میراث ماندگار

درایس، وبلی(۱۳۷۳). جغرافیای سیاسی خلیج فارس، ترجمه دره میرحیدر. تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.

هرمیداس باوند، داود(۱۳۷۷).مبانی تاریخی، سیاسی و حقوقی حاکمیت ایران بر جزایر تنب و ابو موسی. تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.

احمدی، حمید(۱۳۷۷). سیاست خارجی آمریکا در خلیج فارس. تهران: مجله اطلاعات سیاسی اقتصادی - شماره ۱۳۲ – ۱۳۱.

لینک به مطلب

http://www.roydadonline.com/NSite/FullStory/News/?Serv=۵&Id=۷۲۲۲

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=۱۳۹۱۰۲۱۰۰۰۰۲۵۱