شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

از همیشه تا هنوز


از همیشه تا هنوز

سال ۸۶ با همه خوبی ها و بدی ها رفت, با جشنواره های رنگ و وارنگ و با وعده های همیشگی, سال ۸۶ رفت و هنرمندان عزیزی را نیز با خود برد, همیشه استاد, اکبر رادی و رسم زمانه است گریزی از آن نیست, تقدیر چنان است

سال ۸۶ با همه خوبی ها و بدی ها رفت، با جشنواره های رنگ و وارنگ و با وعده های همیشگی، سال ۸۶ رفت و هنرمندان عزیزی را نیز با خود برد، همیشه استاد، اکبر رادی و ... رسم زمانه است گریزی از آن نیست، تقدیر چنان است.

در سال ۸۶ آرزوهای زیادی بر باد رفت وقتی با خود می اندیشم نام جشنواره های تئاتری زیادی به ذهنم می آید؛ فجر، کانون ها، بانوان مهر، عاشورائیان، مهرآئین و ده ها جشنواره های نمایشی موضوعی همچون ایدز، معلولین جانبازان و ...

نفس برگزاری جشنواره اگر مبنای کار کارشناسی باشد صحیح است، اما بعضا مشاهده می شود این امر باری به هر جهت صورت می گیرد و هدف برخی از برگزارکنندگان ارائه آماری است و گرفتن عکس یادگاری با هنرمندان و بالطبع ویترین کردن آن جشنواره، جشنواره ای که حرمت هنرمندان را که مهمترین عنصر یک نمایش می باشند بعضا نادیده می گیرد، جشنواره ای که کمک هزینه های آن حتی کفاف کرایه اتومبیل گروه اجرایی در ایام جشنواره را نیز نمی دهد، چه برسد به آنکه همان هزینه اندک نیز تا چند ماه بعد پرداخت نمی شود تا جائی که تعدادی از جشنواره های فوق تا لحظه نگارش این سطور مشمول این امر می باشند.

تئاتر در این کشور حرفه ای نخواهد شد مگر آنکه مسئولا‌ن حرفه ای شوند، برخی به ضرورت تئاتر واقف نیستند، بدیهی است که حمایت لا‌زم را نیز نمی کنند.

خدا را شاکرم که حرفه ام تئاتر نیست و البته تمامی هنرمندان نیز به جوانان توصیه می کنند که به تئاتر به عنوان شغل دوم بنگرند، واقعا دلیلش چیست؟ به راستی آنان که شغل و حرفه ای جز هنر نمایش ندارند چگونه گذران زندگی می کنند.

باید فکری شود، هر سال خیل عظیم فارغ التحصیلا‌ن نمایش به این جمع اضافه می شوند اما دریغ از ساخت یک سالن نمایشی، چه اتفاقی می افتد که جوانان علا‌قه مند به تئاتر قبله آمال شان اجرا در یکی از فرهنگسراها با امکانات محدود است وقدم زدن روی صحنه تئاتر شهر برایشان رویاست، رویائی که بخاطر رسیدن به آن گاه به بیراهه می رود.

به هر حال بنده به عنوان کارگردان و مسئول گروه نمایشی صدای باران (هنرمندان نابینا) و جوانان علا‌قه مندی که در فرهنگسرای سالمند به پشتوانه ریاست محترم آن فرهنگسرا (سرکار خانم شاهرخی) عاشقانه تلا‌ش می کنند کماکان به صورت غیرحرفه ای به کار خود ادامه می دهیم، قبله آمالی نداریم، زیرا از هر جا که رانده شویم، در مدرسه، پارک وخیابان و زمین خدا چند متری هست برای تخلیه و عقده گشایی که بحمدالله بنده از اعضای کانون نمایشگران خیابانی ام که بحق در دوره جدید خود اقدامات ارزنده ای را انجام نموده اند.

پس دل خوش نمی کنیم به وعده های واهی وعده اجرای عموم در قبال انجام دادن کاری، وعده اعزام به خارج، وعده ساخت سالن و هزاران وعده دیگر و مناعت طبع مان نیز مانع از آن است که برای مبالغی جزئی که جشنواره ها در اختیار قرار می دهند (وعده می دهند در آغاز) و البته نمی دهند (درپایان) دست به افشاگری بزنیم و کار را به مطبوعات بکشانیم. زیرا تئاتر را برای دلمان و با اهداف متعالی خودمان کار می کنیم و به این اعتقاد داریم، پس سعی می کنیم نام نیک از خود بر جای گذاریم که حرمت یک هنرمند واجب تر از هر اقدامی است.

امیدوارم در سال ۸۷ به هنرمندان بلیط رایگان جهت ایستاده دیدن نمایشی ۳ ساعته ندهند (که امسال دادند)، وعده مسکن ارزان قیمت، بیمه های همگانی، خدمات رفاهی ندهند. پیشکسوتان را در زمان حیاتشان ارج نهند تا مجبورنباشند پس از وفاتشان بزرگداشت های گوناگون برگزار کنند تا به جای هنرمند روح خود را تطهیر نمایند.

به هر حال سال ۸۷ را با آرزوی سلا‌متی و تندرستی و عمری با عزت و پربرکت برای تمامی اهالی هنر آرزو می نمایم. با این حال هنوز هم نمی دانم سال آینده نوبت کیست؟ شما می دانید؟

شاهد پیوند