سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
«تیتر» قله روزنامه نگاری است
«تیتر»دروازه است، ورودی است، هدایتگر است و تاثیرگذار. تیتر همه آن چیزی است که مخاطب را در نگاه اول به روزنامهای، مقالهای، یادداشتی، گزارشی یا گفتوگویی حساس میکند و همین حساسیت هم هست که دروازه ورود به محتوا میشود. با این همه اهمیت، اما «تیتر» در جایگاه خودش نیست؛ کمترین نیاز به یادگیری اصول فرمهای روزنامهنگاری، در بین روزنامهنگاران و دبیران متعلق به «تیتر» است؛ همه خود را تیترزن میدانند بیآنکه بدانند تیترزدن به اصول و پایههایی نیاز دارد و همه از روز نخست آن اصول را نمیدانند. باید بخوانند، بیاموزند و تجربه کنند تا تیترزن شوند. باید بخوانند تا تفاوتهای تیتر را بدانند، انواعش را بشناسند و از اصولش آگاه شوند. اینها البته ضرورت امروز و دیروز نیست، از آغاز روزنامهنگاری در ایران و انتشار مطبوعات بهزبان فارسی، به تیتر آنطور که باید و شاید توجه نشده و امور با فرمول «باری به هر جهت» سپری شده است؛ فرمولی که امروز هم باشدتوضعف در روزنامهنگاری ما کاربرد دارد. مجید رضاییان اما بهعنوان یک روزنامهنگار پیشکسوت و مدرس روزنامهنگاری، از چندی پیش با درک اهمیت تیتر در مطبوعات و در فقدان منابع پژوهشی و تحقیقاتی، عزم خود را جزم کرد تا کتابی کاربردی و در عین حال تئوریک را در زمینه تیترنویسی، برای روزنامهنگاران و اصحاب رسانه تدارک ببیند، کتابی که اخیرا منتشر و راهی بازار کتاب شده است. به بهانه انتشار این کتاب و برای بحث درباره اهمیت و جایگاه تیتر در مطبوعات، گفتوگویی با وی کردهایم که در ادامه میخوانید...
جناب آقای رضاییان! در حوزههای مختلف روزنامهنگاری و در عناصر تشکیلدهنده آن، تاکنون کتابها و مقالههای زیادی نوشته شده است و تلاش شده تا دانش روزنامهنگاری در این حوزهها روزبهروز بالاتر رود؛ این امر اما درباره تیتر رخ نداده است؛ بهنظر شما چرا تا امروز بهصورت آکادمیک یا تجربی یا بهصورت پژوهشی، کاری جدی درمورد «تیتر» انجام نشده است؟ چرا در ایران در حوزه «تیتر» کمکاری شده است؟
من مقدمهای را برای رسیدن به این بحث مطرح میکنم. گفته میشود که روزنامهنگاری ۱۰ فرم است، شش فرم پایه، سه فرم مکمل، یک فرم کلی یا جنرال؛ ۶+۳+۱=۱۰؛ «۱» میشود تیتر. نکته اینجاست که ما به فرمهای پایه یعنی خبر و گزارش خبری، مصاحبه، گزارش، یادداشت و سرمقاله، مقاله، نقد و... توجه کردهایم و حتی کتاب هم درباره این حوزهها داریم، اما درباره «تیتر» کاری انجام نشده است؛ دلیلش هم به باور من تصوری بوده که ما درباره تیتر داشتهایم؛ اینکه تیتر هم بالاخره جزیی از خبر و گزارش است و وقتی آنها آموزش داده میشوند، خود به خود تیتر هم آموزش داده میشود. بهنظرم این، یکنوع کمدقتی یا غفلت از یک امر تخصصی در روزنامهنگاری بوده است. دلیل دیگر هم این است که ما باید قبول کنیم کارهای پژوهشی که در ایران انجام شده است، در سه سطح خلاصه میشود، یکی کارهای عمقی است، مثل کتاب «آیین نگارش» عماد افشار که امروز هم برایمان قابل استفاده است. سطح دیگر کارهایی است که کاربردی بوده اما در دهههای بعد هم بههمان صورتاولیه -بدون ویرایش و بازنگری مجدد- چاپ شده است. سطح سوم هم کارهایی است که اگر بخواهیم حرفهای نگاه کنیم انتشارشان را باید با اغماض بپذیریم و نمیتوان گفت که با انتشار آنها اتفاقی در روزنامهنگاری افتاده است. من میخواهم کمی بیشتر به دسته اول و دوم بپردازم، نگاه ما در حوزه پژوهش در ژورنالیسم باید دو وجه داشته باشد؛ وجه اول این است که نویسنده باید بهصورت دقیق روی مبانی بحث وارد شود و وجه دومش هم مربوط به جنبههای عینی و تجربی بحث است یعنی مثال و کاربرد؛ ژورنالیسم نظریههای خود را در عرصه تئوری از میدان عمل میگیرد. معتقدم که کتابهای سطح دومی که در ایران منتشر شده این نقص را دارد، یعنی بحثهای عمقی و ساختاری آن کامل نیست، اما کتابهایی که در دسته اول قرار میگیرد، کتابهایی است که از هردو منظر به ژورنالیسم نگاه شده است. بنابراین وقتی این نگاه خیلی غالب نیست، میبینیم کتابی درباره مصاحبه نداریم که مصاحبه را از نگاه زبانشناسی بررسی کرده باشد، بعد از نگاه ارتباطی، بعد از نگاه ادبیات و سپس ژورنالیسم.
چرا روزنامهنگاران، سردبیران و مدیران مطبوعاتی همواره خود را بالذاته «تیترزن» میدانستند و احساسنیازی برای مطالعه در این زمینه نمیکردند؟
بهنظر من این موضوع دلایل متعددی دارد؛ من اول این را بگویم که به نظرمن، اساسا هر رسانهای با سردبیرش میدرخشد و نقش سردبیر از تمامی نقشها در یک روزنامه کلیدیتر و مهمتر است. اما در پاسخ من هم از این موضوع ابراز تاسف میکنم که چرا سردبیران ما باید چنین تصوری داشته باشند؟ اینکه فکر کنند نگاه نخبهگرایانه کافی است، اینکه تنها با تکیه بر عنصر خلاقیت و بدون درنظرگرفتن مبانی، میتوان روزنامهنگاری کرد؛ اینها تصورات غلطی است که در گذشته بیشتر و امروز به شکلی ضعیفتر وجود دارد؛ در کشورهای پیشرفته بسیاری از دانشگاهها و رسانهها باهم قرارداد دارند، یعنی دانشجوها به رسانه میآیند و کار عملی انجام میدهند و در بحثهای تئوری و آموزشی هم دانشگاه به رسانه کمک میکند. ما این ارتباط دوسویه را نداشتیم، اگر این ارتباط وجود داشت، ما گنجینههای بزرگ روزنامهنگاری را بهراحتی و با انبوه تجربههایشان از دست نمیدادیم.
من دنبال دلیلی میگردم که قربانیشدن «تیتر» در بین شاخههای روزنامهنگاری و سهلالوصولگرفتهشدنش مشخص شود؟ چرا «تیتر» این همه مورد بیتوجهی قرار گرفته است در حالی که روزنامهنگاران و سردبیران همواره درباره اصول مختلف گزارش و یادداشت و مقاله و... خود را مقید به مطالعه و توجه میدانستند؟
ما به شش فرم روزنامهنگاری نگاه پایهای داشتهایم، اما به آن فرم جنرال این نگاه را نداشتهایم، زیرا تصور کردهایم «تیتر» جزیی از شاخههای روزنامهنگاری است؛ این نگاه وجود داشته است.
الان وجود ندارد؟
الان این نگاه مقداری شکسته شده است.
یعنی الان سردبیر یک روزنامه برای «تیترزدن» احساسنیاز به مطالعه را در خودش حس میکند؟ اینکه اصول علمی و تجربی تیترزنی را بداند و و از نگاههای مختلف بر تیترزدن احاطه داشته باشد؟
حتما؛ دیگر این موضوع به نظر من جاافتاده و فضای سابق شکسته شده است. البته این توجه، توجه اولیه است و خیلی کامل نیست؛ مثلا تقسیمبندیهای «تیتر» در بین سردبیران ما بهطور کامل شناختهشده نیست. من خوشحالم که توجه کلی شروع شده است، هرچند که سردبیران و دبیران روزنامهها و رسانهها، به جزییات زیاد ورود پیدا نکردهاند.
اما امروز در روزنامهنگاری ما، همهچیز در «شم» خلاصه میشود، مثلا میگویند فلان سردبیر شم «تیترزنی» خوبی دارد؛ همهچیز تجربی است. شما چقدر به این شم اعتقاد دارید و آن را برای تیترزنی کافی میدانید؟
من مهارت روزنامهنگاری را همه روزنامهنگاری نمیدانم، اینکه روزنامهنگاری دانش و حرفهای تجربی و عملی است را قبول دارم، اما همه روزنامهنگاری را پرکتیکال نمیدانم؛ این تصور باید شکسته شود. در واقع من با انتشار کتاب «تیترنویسی» و همینطور تدارک کلاسهای آموزشی «تیترنویسی» خواستهام همین را بگویم. اگر دانش نباشد، شم و مهارت درست بهکار گرفته نمیشود. اگر ما با انوع و مدلهای «تیتر» آشنا باشیم، خود را در نوشتههای مختلف به یکنوع مدل محدود نمیکنیم. اما در این زمینه متون پژوهشی کافی برای «تیترنویسی» موجود نیست و این هم مشکلی است که ما سعی کردهایم در آن ورود پیدا کرده و آن را از زوایای گوناگون بررسی کنیم.
بسیاری از سردبیران و دبیران مطبوعات، «روزنامهنگاری» را در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی بهصورت آکادمیک نخواندهاند و تنها بهصورت تجربی آن را آموختهاند و بالاخره همانطور که شما هم اشاره کردید، روزنامهنگاری را نمیتوان تنها درتجربه خلاصه کرد. حال سوال این است که این افراد که اتفاقا اکثریت را هم تشکیل میدهند و بههردلیل قافله روزنامهنگاری ایران دست آنهاست، آیا این قافله -با این وضعیت- را میتوانند به سرمنزل مقصود برسانند؟
سوال شما دو قسمت دارد؛ قسمت اول این است که سردبیران کنونی ما کمتر به مباحث علمی (درحوزههای مختلف مثل تیترنویسی) توجه میکنند؛ دوم اینکه با همه این احوال روزنامهنگاری دارد به جلو میرود، آیا با این روند به نتیجه مطلوبی میرسد یا خیر. من به بخش اول سوال شما دو جواب میدهم، سردبیرانی که امروز در رسانهها داریم دو دستهاند؛ یکگروه که حتما به درد این کار نمیخورند و اشتباهی وارد روزنامهنگاری شدهاند و ما از این دسته توقعی نداریم که چیزی بخوانند یا نخوانند؛ از موضع خیرخواهی هم میگویم که این افراد زودتر جا را برای آنها که اهل روزنامهنگاری هستند باز کنند که این موضوع به صلاح روزنامهنگاری ملی کشور است؛ روی سخن من با آن دستهای است که باید در روزنامهنگاری باشند و شایستگیاش را دارند؛ یا دارای تحصیلات مرتبطند یا مثل «غلامحسین ساعدی» که پزشکی خوانده است و میشود یکی از بهترین نویسندههایمان، تحصیلات مرتبط هم ندارند. ما از این دسته انتظار داریم، که انتظار بهحقی هم هست؛ اینها باید به این نکته توجه کنند که سردبیری با «تیترزنی» خلاصه میشود، زیرا روزنامهنگاری یک قله دارد، که آنهم «تیترنویسی» است.
فکر میکنید غیر از اینترنت و پایگاههای خبری، «تیتر»های یک و صفحهاول مطبوعات ما هم اتاقخبریای است؟
قطعا همینطور است؛ بخش زیادی از تیترهای مطبوعاتی ما اتاقخبریای است؛ در حالی که دیگر رسانه خبریبودن به خودی خود ارزشی ندارد. از زمانی که خبری صرفبودن ارزش و اعتبار خود را از دست داده است، هرکس که کار حرفهای میخواهد ارایه کند، میگوید که رسانه من خبری - تحلیلی است. «اتفاق افتاد» کمتر «تیتر» میشود، برای اینکه عنصر «What» ارزش خود را از دست داده است و بهجای آن الان عنصرهای «How» و «Why» یعنی چگونگی و چرایی بهشدت مطرح است. دیگر کسی نیست که «نداند»، همه دنبال آن هستند که ببینند «چگونه رخ داد؟» و «چرا رخ داد؟».
اگر موافق باشید کمی هم با نگاهی به کتاب جدیدتان «تیترنویسی»، به تیترزنی و اهمیت و انواع تیترها بپردازیم. نظرتان درباره نقلقولهایی که «تیتر» میشوند، چیست؟
آقای«قاضیزاده» عنوان «خبر کلامی» را بر آن گذاشتهاند، من هم معتقدم که خیلی از اینها «شبهخبر» است، خبر نیست. ما سهچیز داریم: اعلام کرد، عنوان کرد، مطرح کرد؛ ما وقتی میگوییم که «اعلام کرد» یعنی طرف باید صاحب حوزه خبر باشد، وقتی میگوییم «عنوان کرد» که مرتبط با حوزه خبر باشد؛ وقتی هم میگوییم «مطرح کرد»، خبر مربوط بهکارشناس آن حوزه میشود. حالا وقتی ما میخواهیم «تیتر» بزنیم و نقلقول کنیم باید سهچیز رعایت شود: اول اینکه معلوم باشد که دارد خبری را میگوید؛ دوم اینکه بعد از اعلام خبر حتما باید آنچه که مربوط به خبر نیست، در تنظیم حذف شود؛ سوم هم «Follow up Information» حتما رعایت شود؛ قانون است، نمیشود که از فردی حرف گرفت و اطلاعات تکمیلی به آن اضافه نکرد. اگر این سهمورد رعایت شود، «تیتر»های نقلقولی به «تیتر»های خبری تبدیل میشود.
مجموعهای از «تیتر»هایی که شما میگویید و در کتابتان هم به آنها اشاره کردهاید، در صفحهاول روزنامهها مشاهده میشود؛ میخواهم بدانم از نظر شما درستترین «تیتر»ی که در صفحهاول باید زد کدام نوع از تیتر است؟
حتما خبری، با گرایش تحلیلی؛ با «تیتر» باید حرف هم زده شود. برای ما کارکرد «سیانان» بالاتر از «پنتاگون» است؛ سالی که برای سرنگونی صدام آمدند، «خبرنگار همراه» مطرح شد که با سربازان حرکت میکرد و گزارش میگرفت. آنجا مشخص شد که در خیلی از اتفاقهایی که در دنیا میافتد، رسانهها مهمتر از ارگانهای نظامیاند. ما اگر به این موضوع نگاه خوشبینانه از نظر خودمان داشته باشیم، مطمئن باشید که روزنامهنگاری میتواند این کار را بکند. من نکتهای را هم در رابطه با چگونگی آینده این وضعیت اضافه کنم؛ ما ۷۵میلیوننفر جمعیت داریم، چیزی نزدیکبه ۱۷میلیونخانوار؛ این ۱۷میلیونخانوار را بخشبردو میکنیم، میشود ۸/۵ میلیون؛ روزی که تیراژ جمع مطبوعات ما به ۸/۵ میلیون برسد، روزی است که ما میتوانیم بگوییم سردبیرانمان متوجه تمام دغدغههایی که در رابطه با «تیتر» گفتهایم شدهاند، متوجه همه ظرافتهای خبرنویسی، ویراستاری و گزارشنویسی شدهاند.
یعنی کار سردبیران باعث میشود که تیراژ به ۸/۵ میلیون برسد؟
یکی از موارد این است؛ اقتصاد رسانه و نهادینهشدن احزاب هم از موارد دیگر است؛ یک پایه هم این است که تعریف ما از روزنامهنگاری مبتنی بر یک دیدگاه نباشد؛ ما رسانههای همسو داریم و رسانههایی با گفتمان انتقادی؛ رسانه با مالکیت دولتی داریم و با مالکیت خصوصی. من در کتابم تفاوت «تیتر»های رسانههای با مالکیت دولتی را با «تیتر»های رسانههای با مالکیت خصوصی آوردهام.
در میان تعاریف گوناگونی که برای تیتر مطرح شده است، شما بهترین تعریف برای «تیتر» را کدام تعریف میدانید؟
آنچه دیده شود، خوانده شود، فهمیده شود، «عبارت» است؛ آنچه دیده شود، خوانده نشود، فهمیده شود، «تیتر» است. این تفاوت «تیتر» با متن نشان میدهد که «تیتر» قله روزنامهنگاری است.
«تیتر» غلط هم داریم؟
«تیتر» غلط زمانی است که به تناسب فرمش تیتری نامرتبط را برای آن انتخاب کنیم؛ مثلا زمانی که از اول تا آخر «خبری» بنویسیم و درنهایت برایش «تیتر» تمثیلی انتخاب کنیم، خب طبیعی است که این یک انتخاب غلط است. «خوزه لئون» در دانشگاه مادرید تحقیق جالبی انجام داده است که من در کتابم آوردهام؛ او به یکعده متنی را میدهد، «تیتر»ش را برمیدارد و میگوید که بخوانید؛ به یکعده دیگر نه متن را میدهد و نه «تیتر»، تنها لید را در اختیارشان میگذارد؛ به عده دیگر تنها «تیتر» را میدهد، بدون لید و متن؛ به گروه آخر هم «تیتر» و متن و لید را کامل میدهد؛ پرسشنامهای هم در اختیارشان قرار میدهد که برداشتشان را آزمون کند؛ «خوزه لئون» در این آزمایش به این نتیجه میرسد که کسانی که بهتنهایی «تیتر» را خوانده بودند، دیدگاه متفاوتی با سه گروه دیگر داشتهاند؛ این نشان میدهد که «تیتر» بهتنهایی میتواند جهت دهد. ما «تیتر» دقیق و غیردقیق داریم و «تیتر» رسا و نارسا.
«تیتر» باید فعل داشته باشد؟
«تیتر» خوب وقتی که به توصیف میرسد، در مواردی فعل مضارع آن را زیبا میکند؛ وقتی هم که خبر میخواهد گفته شود، فعل استحکام به «تیتر» میدهد. وقتی که از ساختار خبری فاصله میگیریم، میتوانیم به تناسب انتخاب کنیم که برای تیتر فعل بگذاریم یا نگذاریم.
یعنی اگر خبری باشد، بهتر است که فعل داشته باشد؟
بهتر است، اما الزام نیست.
«تیتر» خوب «تیتر»ی است که کوتاه باشد؟
«تیتر» خوب «تیتر»ی است که کوتاه باشد، اما رسا هم باشد؛ در مواردی بخشی از کوتاهی «تیتر» با عکس جبران میشود؛ آنقدر «تیتر» کوتاه میشود که بقیهاش را عکس برساند. من ۲۸شب «تیتر» یککلمهای و دوکلمهای برای حادثه «۱۱سپتامبر» زدم؛ «تیتر»هایی مثل «شمارش معکوس»، «همین هفته»، «انفجار» و بقیه پیام را عکس منتقل میکرد.
بدون «روتیتر» و «زیرتیتر»؟
بعضیهایش را بله.
یعنی اگر عکس نباشد، «روتیتر» و «زیرتیتر» میتواند «تیتر» یککلمهای را کامل کند؟
میتواند؛ درصورتی که مردم بلافاصله با آن یککلمه به موضوع برسند؛ چون «تیتر» بدون «روتیتر» و «زیرتیتر» باید بتواند ایفای نقش کند و معنایش را برساند.
یعنی اگر جلو «روتیتر» و «زیرتیتر» را بگیریم، باید معنا دهد؟
باید بتواند؛ اول اینکه باید معنا دهد، اگر کامل هم معنا را نرساند، ما احساس کنیم که مخاطب تصویری در ذهن خود دارد، که بدون «روتیتر» و «زیرتیتر» مقصود ما رسانده میشود؛ اگر در این موضوع تردید کردیم، باید «تیتر» از کوتاهیاش جدا شود.
در واقع درست این است که بدون «روتیتر» و «زیرتیتر» معنایش را برساند؟
بله، درست این است؛ اما گاهی اوقات بهدلیل آنکه ممکن است موضوع در ذهن مردم نقش نبستهباشد، یا باید از عکس استفاده کنیم، یا از آوردن فکت موردنظر در «روتیتر» و «زیرتیتر» منصرف شویم و در خود «تیتر» بیاوریم.
این روزها که مردم شب قبل از چاپ روزنامهها، از خبرها اطلاع دارند، این موضوع یعنی تیتر کوتاه و یک کلمهای درک میشود؛ اما برای یک متن فیچری چه باید کرد؟
در گزارش یا فیچر روزنامهنگار میخواهد که خواننده را بهدنبال خود بکشد و قصد ندارد که همهچیز را لو دهد؛ قرار است طوری «تیتر» زده شود، که مخاطب حساس شود و به لید بیاید و به خواندن متن رغبت پیدا کند.
«تیتر» فیچری در صفحهاول جایی دارد؟
«تیتر» فیچری که در صفحه اول با «زیرتیتر» موضوعش بیان شود، جا دارد.
آیا خوب است که «تیتر»ی همه موضوع را برساند؟
اگر خبری با رویکرد «What» باشد، بله؛ موضوع آنقدر برای مردم جذاب است که بروند و مطلب را تا آخر بخوانند.
به نظر میرسد در انتخاب تیتر برای یادداشت و مقاله حساسیت زیادی وجود ندارد درحالی که خود این موضوع هم بسیار مهم است؛ اهمیت «تیتر» در یادداشت و مقاله تا چه اندازه است؟
قطعا؛ یادداشت رویدادمحور است، «تیتر» در آن گاهیاوقات از متن و گاهی هم از پایانبندی انتخاب میشود. «تیتر» در یادداشت و مقاله تابع این دو عنصر است: اول اینکه اگر سوژه را تحلیلی کار کردهایم، «تیتر» ما هم تحلیلی است؛ دوم اینکه این «تیتر» تحلیلی حتما باید یک حرف تازه داشته باشد. «تیتر» یادداشت و مقاله، برای پس از واقعه است.
به نظر شما بهترین شیوه آموزش «تیترنویسی» به روزنامهنگاران چیست؟
معتقدم که باید روزنامهنگاران را فرمی تقسیمبندی کنیم، یعنی خبری، گزارشی و مصاحبهای؛ و یکبار هم سرویسی و موضوعی این کار را انجام دهیم؛ بعد کلاسهای تخصصی برگزار کنیم. قدم دیگر هم این است که نشستهای کاربردی در رسانهها داشته باشیم.
پژمان موسوی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست