چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

رابین هود در شهر


رابین هود در شهر

نگاهی به فیلم ندارها دومین ساخته محمدرضا عرب

«ندارها» عنوان تازه‌ترین اثر محمدرضا عرب است که این روزها راهی اکران سینما‌ها شده است. فیلمی که با دستمایه قرار دادن موضوعی اجتماعی سعی در روایت قصه آدم‌هایی از شهرمان را دارد که در طبقه فرودست جامعه زندگی و با مشکلات خاص خودشان دست و پنجه نرم می‌کنند.

در نگاه اول پرداختن به چنین مضمونی در سینمایی که چند سالی است رنگ تکرار دچار آن شده است، به خودی خود بجا و مناسب است، اما باید دید که آیا عرب در تازه‌ترین اثر سینمایی خود توانسته است مفهوم درست مشکلات طبقه فرودست جامعه را به تصویر بکشد؟

قصه فیلم ندارها از جایی شروع می‌شود که ۳ جوان جنوب‌شهری تصمیم می‌گیرند برای بهبود شرایط اقتصادی اطرافیان خود که همگی به نوعی مشکلات خاص خودشان را دارند از قشر مرفه شهرشان دزدی کنند که به زعم خودشان ثروت بادآورده آنها طبق عدالت بین مردم توزیع شود!

با روایت همین قصه در ابتدای فیلم و صحنه‌هایی که متعلق به دزدی‌های گاه ناشیانه آنهاست همین مفهوم دچار تناقض می‌شود چراکه دزدی فی‌نفسه در فرهنگ و دین ما عمل مطرودی است خواه به هر دلیل انساندوستانه‌ای که صورت گیرد.

هرچند که کارگردان در انتهای داستان عاقبت این عمل ناشایست را نشان می‌دهد، اما در طول قصه مخاطب هزار و یک سوال در ذهنش ایجاد می‌شود؛ مثل این که مشکل اساسی این سه‌جوان فقری است که خود با آن دست به گریبان هستند و حال با وجود چنین شرایطی چطور در ابتدا هیچ پولی را برای خود نگاه نداشته و ترجیح می‌دهند از پول دزدی خرج عمل بچه همسایه را جور کنند؟

یا این که چطور بعد از گذشت مدتی از روی آوردن آنها به دزدی شخصیتی که هانیه توسلی ایفاگر نقشش است برای جور کردن رخت و لباس و لوازم آرایش دست به دامن همسایه می‌شود یا در ابتدای دزدی‌های شبانه آنها چه در خانه و میان همسایه‌ها و چه در محل دزدی هیچ کس متوجه آنها نشده و پلیس نیز هیچ نقشی در تعقیب آنها غیر از سکانس‌های آخر فیلم ندارد؟

و از این دست سوال‌ها که همگی برگرفته از جزئیات فیلمنامه است که تصور می‌شود توجه چندانی از سوی فیلمنامه‌نویس به این موارد نشده است.

از طرف دیگر بازی بازیگران فیلم نیز سوال‌برانگیز است؛ این که حقیقتا چه تمهیدی وجود داشته است که محسن تنابنده نقش یک جوان لال را بازی کند و تاثیرش در روند داستان چیزی فراتر از ۲ بازیگر اصلی داستان نباشد.

هر چند که بازی خوب محسن تنابنده در همین نقش جوان لال تحسین‌برانگیز است، اما حتی اگر چنین کاستی‌ای در شخصیت این نقش اعمال نمی‌شد به کلیت داستان صدمه‌ای وارد نمی‌شد.

از طرف دیگر روابط شخصیت‌های داستان با یکدیگر نیز دچار تناقض است و نکته‌های ظریفی که به آنها کمی بی‌توجهی شده است.

مثل سیری که پژمان بازغی و هانیه توسلی در داستان طی کرده تا این که مخاطب جایی احساس می‌کند این دو به یکدیگر علاقه‌مند شده‌اند. از طرف دیگر در سکانس دیگری از فیلم شاهد دزدی این سه جوان از یک نمایشگاه ماشین هستیم که آنها ماشینی را از نمایشگاه به سرقت می‌برند و با شکستن شیشه نمایشگاه با ماشین از آن محل خارج می‌شوند و در ادامه نمی‌دانیم که چطور و چرا ماشین به درخت اصابت می‌کند، آنها متفرق می‌شوند، کوچک‌ترین آسیبی به آنها وارد نمی‌شود و بعد از آن پلیس وارد ماجرا می‌شود.

از کلیت قصه ندارها می‌توان این سوال را مطرح کرد که چرا ریتم روایت فیلم آهسته است؟

و از طرفی فیلمنامه‌نویس و کارگردان از نقطه‌های تعلیق داستان بی‌هیچ ظرافتی عبور کرده‌اند و بسیاری از نکات ظریفی که می‌توان با افزودن چند پلان به فیلم آن را برای مخاطب گره‌گشایی کرد در این فیلم از آن دریغ شده است.

شاید با فیلمنامه‌ای به مراتب محکم‌تر می‌توانستیم با شخصیت‌های داستان همذات‌پنداری کنیم و وجود آنها را در چنین اجتماعی ستایش کنیم، اما قصه این فیلم باعث می‌شود در انتها مخاطب بی‌هیچ جواب منطقی از کلیت داستان سالن سینما را ترک کند

هر چند که باید منتظر ماند و دید نظر عموم مردم به تازه‌ترین اثر کارگردانش به چه صورت خواهد بود.

بهناز شیربانی



همچنین مشاهده کنید