سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
نخستین انحطاط در جهان اسلام
●نظر ذبیحالله صفا و ادوارد براون در مورد ریشههای نخستن انحطاط
۱۴-۱- مطالعات تاریخی نشان میدهد كه جهان اسلام در دو دوره متوالی مواجه با افت شدید ظرفیت سازی تمدنی گردید و به انحطاط كشانده شد. نخستین انحطاط را در قرن ششم هجری (۱۲ میلادی) شاهد هستیم و دومین انحطاط را (كه به آغاز عصر تاریكی معرفت است) از ابتدای قرن ۱۸ میلادی شاهد میباشیم.
ذبیح الله صفا میگوید:
«در مدتی بیش از یك قرن كه حكومت و سیاست و سیادت در دست عرب بود، نه تنها توجه و اقبالی اساسی به علم صورت نگرفت بلكه عرب اشتغال به علم را مهنه موالی و شغل بندگان میدانست و از آن كار ننگ داشت و به همین سبب تا آن روز كه جز نژاد عرب حكومت نمیكرد اثری از روشنی علم در عالم اسلامی مشهود نبود و پس از آنكه با غلبه عنصر ایرانی و برانداختن حكومت اموی و تشكیل دولت عباسی نفوذ ملل غیرعرب در دستگاه خلفا شروع شد توجه به علوم نیز آغاز گشت. ابن خلدون میگوید كه از امور غریب یكی این است كه حاملان علم در اسلام غالباً از عجم بودند خواه در علوم شرعی و خواه در علم عقلی» (۱)
و ادوارد براون میگوید:
«اگر از علومی كه عموماً به اسم عرب معروف است اعم از حدیث، تفسیر، الهیات، فلسفه، طب، لغت، تاریخ و حتی صرف و نحو زبان عربی آنچه را كه ایرانیان در این قسمت نوشتهاند جدا كنیم، بهترین قسمت آن علوم از بین میرود.» (۲)
●نخستین انحطاط مسلمین از منظر سیستمی
۱۴-۲- از قرن ۶ هجری (دوازدهم میلادی)، نوعی زوال علمی در جهان اسلامی آن روز پدیدار گشت. مشخصه این افول كاهش تعداد دانشمندان و اندیشمندان، كاهش تعداد كتب و رسالههای جدید حاوی نوآوری و نیز ابداع و یكسانشدن اندیشهها است. به موجب نظریه تركیبی ارگانیسمی - سیستمی: بر مبنای این نظریه، هر تمدن بعد از پیدایش شروع به رشد میكند و اگر به صورت یك «سیستم بسته» درآید راكد شده و سپس رو به زوال و انحطاط میگذارد به عقیده مهدی فرشاد، تمدن اسلامی چنین سرنوشتی داشته است:
«سیستم حكمت طبیعی برای ادامه حیات و احیاناً رشد خود نیاز به منابع جدید اطلاعات، نظریهها و روشهای موثرتر و مناسبتر از سیستم فكری قبلی داشت و این خواستهها در آن عصر به علت تأثیرات منفی عوامل محیطی موجود نبودند. علم و حكمت از سده ششم هجری (دوازدهم میلادی) به بعد به یك سیستم بسته تبدیل شده بود، سیستمی كه از محیط بیرونش جز مایههای زهرآگین به درونش راه نمییافت.
این سیستم بسته پس از آنكه قوایش به پایان رسید و قدرت ادامه حیات و مقابله با عوامل مخالف را از دست داد همانند بسیاری از سیستمهای دیگر رو به پیری رفت و حركت آن به سكون و ركود مبدل گردید و به این ترتیب موجودیت حكمت طبیعی از جامعه شرقی آن روز رخت بر بست و از میان رفت و تنها ساقههایی از آن به صورت تك متفكرانی چون طوسی، سهروردی و ملاصدرا را به جای ماندند.»
●نظر صادق زیبا كلام
۱۴-۳- صادق زیبا كلام به عنوان مهمترین خصوصیت عصر طلایی میگوید:
«رونق علمی كه در قرن اولیه حكومت عباسی به وجود آمد یك جریان طبیعی و خود جوش نبود، بلكه پدیدهای بود كه از بیرون وارد مركز امپراطوری اسلام در بغداد شده بود. آنچه كه بدنه علوم اسلامی را تشكیل میداد برگرفته از تمدنهای دیگر بود... نهضت علمی در زمان مأمون و دیگر خلفای علمگرای در حقیقت یك نهضت طبیعی خود جوش نبود بلكه یك نهضت ترجمه بود. دارالحكمه نیز یك دانشگاه نبود بلكه بیشتر یك دارالترجمه بزرگ بود... آنچه كه به نام عصر طلایی اسلام در زمان بنیعباس درخشید پدیدهای نبود كه به تدریج و مرحله به مرحله و در طی چندین قرن افت و خیز در بغداد شكل گرفته بوده باشد و بنابراین به آسانی و در نتیجه رفتن یك خلیفه و آمدن یكی دیگر از بین نرود، بلكه وصلهای بود كه همزمان با پیشرفت فتوحات مسلمین در سرزمینهایی كه علوم در آنها وجود داشت دفعتاً وارد مركز امپراطوری بنیعباس در بغداد شده بود درختی نبود كه به صورتنهایی كاشته شده و به تدریج ریشه دوانیده و رشد كرده باشد بلكه درختی بود كه با ریشه از جای دیگر كنده شده و به بغداد آورده شده و در آنجا كاشته شده بود، ممكن بود در شرایط مناسبی قرار بگیرد (كه در عمل هم در مقطعی اینگونه شد و این درخت ریشه گرفت و میوه زیادی هم به بار آورد) اما این احتمال هم وجود داشت كه شرایط جدید چندان مناسب برای رشدش نباشد و نهایتاً خشك شود. امری كه پس از گذشتن عصر طلایی پیش آمد.» (۳)
●فجایع دینداران متعصب و متصلب
۱۴-۴- بستهشدن باب اجتهاد در میان فرق سنی كه به علت اعتقاد به بسندهبودن فقه موجود و جلوگیری از التفاط در دین روی داد، موجب تعطیلشدن تحقیق و نوآوری در مسائل دینی از زمان متوكل عباسی (نیمه دوم قرن سوم هجری قمری) شده و به علاوه این شیوه برخورد با آراء و نظریات جدید به حوزههای دیگر تفكر مانند فلسفه، حكمت و علوم طبیعی تعمیم داده شد زیرا به قول رنان در كتاب تاریخ علم كمبریج «مسلمانان هرگز حساب علم و مذهب را از یكدیگر جدا نكردند». روش نقادی تضعیف گردید و یك نوع فضای پذیرش منفعلانه به وجود آمد.
در نیمه دوم قرن اول هجری قمری فرقهای به نام معتزله ظهور كرد كه پیروان آن به علت اعتقاد به اختیار در برابر جبر و خلق قرآن، برای عقل جایگاه بلندی در نظر گرفتند. اینان بر خلاف متعصبین سنت و حدیث (كه نص حدیث و سنت را تنها تكیهگاه خود قرار داده بودند و بعضی از آنها حتی اثبات عقلی را حرام میدانستند)، «در تعارض حدیث با عقل را مقدم داشتند» (۴) و اجازه دادند كه تا عمق ایمان مذهبی نفوذ نماید. اولین خلفای عباسی از جریان معتزله حمایت كردند اما با شروع خلافت متوكل متعصبین حدیث و سنت قدرت یافتند و با ظهور فرقه اشعری و تحریم بدعت (جهت جلوگیری از تحریف دین) توسط آنان، تقلید بر تفكر مستولی شد. ذبیحا... صفا در این مورد میگوید:
«زیانهایی كه جلوگیری از بحث و نظر و اعتقاد و به تسلیم و تقلید بر اندیشه مسلمین كه تازه در حال تكوین و ترقی بود وارد آورد بیشمار و از همه آنها سختتر آن است كه با ظهور این دسته در میان مسلمین، مخالفت با علم و علما و عناد با تأمل و تدبر در امور علمی و تحقیق در حقایق و انتقاد آراء علمای سلف، آغاز شد زیرا طبیعت محدثین متوجه به وقوف در برابر نصوص و احترام آنها و محدودكردن دایره عقل و احترام روایت به حد اعلی و منحصر ساختن بحثها در حدود الفاظ است. این امور سبب عمده ضعف تفكر و تفضیل نقل بر عقل و تقلید بدون اجتهاد و تمسك به نصوص بدون تعمق در مقاصد آن و بغض و كراهت نسبت به فلسفه و اجزاء آن و درآوردن متفكرین در شمار ملحدین و زنادقه گردید . اینها نتایجی بود كه بعد از اختناق بر عقلهای، مسلمین چیره گردید و آنچه در كتب بود بر آنچه در عقل محترم است برتری یافت و به همین سبب عالمی كه از نصوص دینیه و لغویه مطلب بسیار در حفظ داشت بر عالمی كه قلیل الحفظ و كثیر التفكر بود رجحان یافت و عالم مقلد از عالم مجتهد برتر شمرده شد و اكرام محدث و فقیه بر بزرگ داشت فیلسوف و متفكر فزونی یافت و در نتیجه فلسفه و سایر علوم عقلی روز به روز از رونق و رواج افتاد تا جایی كه نظایر محمدبنزكریا، ابونصر، ابوریحان و ابوعلی حكم سیمرغ و كیمیا یافتند.» (۵)
●وقتی ابوریحان هم تكفیر میشود!
۱۴-۵- مخالفت متعصبین در مقابل تفكر علمی در قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی) بسیار نیرومند شده بود به طوری كه به قول عبدالسلام در كتاب آرمانها و واقعیتها، ابوریحان بیرونی به خاطر استفاده از تقویم شمسی بیزانسی برای ابزاری كه به منظور تعیین اوقات نماز اختراع كرده بود از سوی بعضی از علمای دینی هم عصر خود به بدعت و فساد عقیده متهم شد. او در رد كسی كه از به كار بردن این وسیله ابا داشت در رساله افراد المقال فیامرالظلال مینویسد:
«پس جهل او وی را بر آن داشت كه چیزی را كه مبتنی بر ماههای رومی است نپذیرد و اجازه دخول آن به مسجد را ندهد زیرا آنان مسلمان نیستند. پس به وی گفتم: مردم روم نیز غذا میخورند و در بازارها راه میروند. پس در این دو امر نیز از آنها تبعیت مكن.» (۶)
●گذشتهگرایی سادهلوحانه
۱۴-۶- قائلان به این تفكر، به شرح كارهای گذشته و تفسیر آنها، تلخیص این شرحها، تعدیل مختصرها و حاشیهنویسی بر اینها پرداختند، بدون اینكه مطلب تازهای آورده شود، تحقیق و جستاری صورت پذیرد (تنها فایده این كارها حفظ سنتهای فرهنگی و ادبی بود). به علاوه تكیه بر ترجمه كتب و رسالههای یونانی، هندی و... و پرورش روحیه تقلید و پیروی كوركورانه به همراه مقهور شهرت بیگانگان (خصوصاً یونانیان) شدن موجب گردید روحیه نقادی، كنكاش و خلاقیت از جامعه اسلامی رخت بربندد. هموت ریتر میپرسد: «وظیفه یك دانشمند مسلمان چیست؟» و پاسخ آن: «عبارت است از نقل آنچه استادش به او آموخته به نسل آینده به كاملترین صورت از درستی و امانتداری» (۷)
آیین مدرسی (اسكولاستیك) و تفكیك علوم به علوم اوایل (یا عقلیه) و علوم شرعیه و ارج غیر ضروری بر الهیات در برابر طبیعیات.
۱۴-۷- مهدی فرشاد این عامل را به صورت زیر توضیح میدهد:
«در آیین مدرسی علم دنیا میباید كه در خدمت الهیات درآید و شناخت پدیدارهای جهان میباید كه معطوف به شناخت منبع الهی باشد. علوم عقلی در این آیین مكمل باورهای منقول دینی است و تعقل و اندیشه علمی در مسیر كلی اعتقادات مذهبی جریان پیدا میكند. در آیین مدرسی آنطور كه در ازنای تاریخ تمدن بشر پدید آمدهاند تفكر آزاد و پرسشهای بنیادی در باب مسائل دینی و به سوال گذاشتن اصولی كه مبانی دین را تشكیل میدهند مطرود است در همین جاست كه تفلسف به عنوان گرایش مستقل و غیروابسته به اعتقادی خاص مطرود واقع میگردد و در نظر یك معتقد به آیین مدرسی گمراهكننده شمرده میشود. در جهان اسلام خاصه از سدههای یازدهم میلادی (پنجم هجری) به بعد آیین مدرسی رونق بیشتری یافت و این رونق به تدریج به اشراف كامل الهیات بر طبیعیات انجامید.»
پانوشتها
۱- صفا، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی (جلد اول)، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ پنجم، تهران، ۱۳۷۴، ص ۳۴.
۲- براون، ادوارد، تاریخ ادبی ایران (جلد اول)، ترجمه علی اصغر حكمت، ص ۳۰۳.
۳- زیبا كلام، صادق، ما چگونه ما شدیم ، انتشارات روزنه، چاپ سوم، ۱۳۷۶، ص ۲۲۳-۲۲۵.
۴- مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی ، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۵۸، ص ۱۶۳.
۵- صفا، پیشین، ص ۱۳۵-۱۳۶.
۶- به نقل از گلشنی، مهدی، از علم سكولار تا علم دینی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۷، ص ۱۰۰
۷- سزگین، فواد، گفتارهایی پیرامون تاریخ علوم عربی و اسلامی، ترجمه اعطایی.
۸- مروج الذهب، جلد ۴، ص ۲۴۶، به نقل از ذبیحا... صفا، ص ۱۳۴.
۹- صفا، پیشین، ص ۱۳۶-۱۳۷.
۱۰- حائری، عبدالهادی، نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران با دو رویه تمدن بورژووازی غرب ، انتشارات امیركبیر،تهران،۱۳۷۲،ص۱۳۱
۱۱- غزالی، المنقذ من الضلال، ص ۹، به نقل از ذبیحا... صفا، ص ۱۴۸.
۱۲- صفا، پیشین، ص ۱۳۹.
۱۳- رسائل اخوان الصفا، ج ۴، ص ۹۵، به نقل از ذبیحا... صفا، ص ۱۴۶-۱۴۷.
۱۴- ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه ابن خلدون ، ترجمه محمدپروین گنابادی، ص ۱۰۰۵ و ۱۰۹۲.
۱۵- حقیقت، عبدالرفیع، تاریخ علوم و فلسفه ایرانی از جاماسب حكیم تا حكیم سبزواری، انتشارات كومش، چاپ اول، ۱۳۷۲، ص ۲۴۵-۲۴۶.
منبع:كانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حكمت http://www.iptra.ir
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست