دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
تحلیل اقتصادی منابع طبیعی
منابع طبیعی سیاره زمین محدود هستند، به این معنی که اگر به طور پیوسته از آنها استفاده کنیم نهایتا به پایان خواهند رسید. این مشاهده بنیادین را نمیتوان انکار کرد. اما شیوهای دیگر برای نگاه به این مساله وجود دارد که با ارزیابی رفاه افراد ارتباط بیشتری دارد.
منابع طبیعی پایانپذیر و غیرقابل بازتولید، در صورتی که بر حسب نقش بالقوهشان در رفاه آتی اندازهگیری شوند، میتوانند عملا هر ساله افزایش یابند و شاید هیچگاه به مرز اتمام نزدیک نشود. اما این امر چگونه امکانپذیر است؟ پاسخ این پرسش در این نکته نهفته است که همان پیشرفتهای تکنولوژیکی که به رشد فوقالعاده استانداردهای زندگی از زمان انقلاب صنعتی تا به حال منجر شدهاند، به طور پیوسته مقدار موثر منابع طبیعی را گسترش میدهند.
نوآوری به رشد بهرهوری منابع طبیعی (مثلا به کاهش مصرف بنزین اتومبیلها) منجر شده است. این پدیده همچنین میزان بازیافت منابع را بالا برده و از هدرروی در استخراج و فرآوری آنها میکاهد. نوآوری علاوه بر اینها بر تولید بالقوه منابع طبیعی (مثل ذخایر زغالسنگی که هنوز در زیرزمین قرار دارد) تاثیر میگذارد. در صورتی که یک موفقیت علمی در یک سال خاص تولید بالقوه مقادیر استفاده نشده از یک منبع طبیعی را به میزانی بیشتر از کاهش تولید در آن سال (که به خاطر مصرف منابع اتفاق افتاده است) افزایش دهد آنگاه می توان گفت که مقدار آن منبع بر حسب رفاه اقتصادی در پایان آن سال بیشتر از ابتدای سال خواهد بود. آشکار است که مقدار فیزیکی باقیمانده از منبع مورد اشاره مرتبا کاهش خواهد یافت، اما هرگز لزوما به طور کامل تمام نخواهد شد و مقدار موثر آن میتواند در آینده نامشخص افزایش پیدا کند. درست است که اتمام یک منبع خاص غیرممکن نیست، اما غیر قابل اجتناب هم نیست.
از زمان انقلاب صنعتی به این سو تقاضای جهانی برای انرژی و مواد خام با سرعت خارقالعادهای رشد یافته است. یک ناظر معتبر چنین برآورد کرده که بشر طی قرن گذشته در مقایسه با مجموع تمام قرنهای قبل از آن، آلومینیوم، مس، آهن، فولاد، سنگ فسفات، الماس، سولفور، زغالسنگ، نفت، گاز طبیعی و حتی شن و ماسه بیشتری مصرف کرده است و در ادامه مینویسد: «سرعت مصرف بشر از این منابع همچنان رو به افزایش است، به گونهای که امروزه دنیا تقریبا تمامی مواد معدنی را با نرخهای بیسابقهای تولید و مصرف میکند» (تیلتون، ۲۰۰۱، ص I-۱).
اما آیا دنیای صنعتی سیریناپذیر واقعا در حال اتمام سریع منابع طبیعی ما است؟
در جدول ۱ برآوردهایی درباره منابع شناخته شده پنج ماده معدنی غیرسوختی مهم (قلع، مس، سنگآهن، سرب و روی) در دنیا ارائه شده است. مشخص است که حتی اگرچه در فاصله سالهای ۱۹۵۰ و ۲۰۰۰ در مقایسه با ذخایر قطعی سال ۱۹۵۰ مقدار بسیار بیشتری استخراج شد، ذخایر قطعی این مواد در سال ۲۰۰۰ بیشتر از سال ۱۹۵۰ بود. این افزایش در مقادیر قطعی به شیوه گردآوری دادههای مربوط به منابع طبیعی بازمیگردد. برنامه بررسیهای زمینشناختی آمریکا (USGS) هر ساله مقدار ذخایر، یعنی مقدار منابعی که میتوان در زمان بررسی به شیوهای اقتصادی استخراج کرده یا تولید نمود را برآورد میکند. این مقادیر میتوانند با افزایش قیمت و افزایش پیشبینی شده تقاضا بالا روند. به عنوان مثال با کاهش ذخایر کشف شده یک ماده معدنی، قیمت آن افزایش یافته و موجب افزایش جستوجو برای کشف ذخایر جدید میگردد که این امر غالبا باعث می شود ذخایر جدیدی با سرعتی بیشتر از سرعت اتمام منابعی که قبلا قطعی شده بود، اضافه گردد.
آشکار است که دادههای مربوط به ذخایر نشان نمیدهند که آیا یک منبع رو به پایان است یا خیر. خوشبختانه شاخص دیگری از میزان کمیابی منابع وجود دارد که بیشتر میتوان بر آن اتکا نمود. این شاخص قیمت منابع است. اگر تقاضا برای یک منبع در حال کاهش نباشد و انحرافاتی مثل دخالت دولت یا کارتلهای بینالمللی قیمت آن را دستخوش اعوجاج نساخته باشند، آنگاه قیمت آن منبع با کاهش مقدار باقیمانده آن افزایش پیدا میکند. از این رو هرگونه افزایش قیمتی را میتوان این گونه تفسیر کرد که منبع مزبور در حال کمیابتر شدن است. از سوی دیگر اگر قیمت یک منبع عملا به طور پیوسته و بدون دخالت نظارتی کاهش پیدا کند، بسیار بعید است که مقدار موثر آن رو به کاهش باشد.
اچجیبارنت و چندلر مورس (۱۹۶۳) به این نتیجه رسیدند که هزینه (قیمت) حقیقی استخراج نمونهای متشکل از سیزده ماده معدنی به استثنای دو مورد از آنها (سرب و روی) بین سالهای ۱۸۷۰ تا ۱۹۵۶ کاهش یافته است. ویلیام بامول و دیگران (۱۹۸۹) قیمت پانزده ماده معدنی را برای دوره ۱۹۸۶-۱۹۰۰ محاسبه کردند و به این نتیجه رسیدند که تا زمان بروز «بحران انرژی» در دهه ۱۹۷۰ یک روند جزئی صعودی در قیمت واقعی (تورمزدایی شده) زغالسنگ و گاز طبیعی وجود داشت و قیمت نفتخام عملا افزایش پیدا نکرده بود. قیمت نفت در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ تحت تاثیر سازمان کشورهای صادرکننده نفت (OPEC) به یکباره افزایش یافت. همانطور که شکل ۱ نشان میدهد، از آن زمان به بعد قیمت واقعی نفت به سطوح تاریخی و پیشین خود بازگشت تا اینکه در سال ۲۰۰۳ دوباره به میزان قابل ملاحظهای زیاد شد. اگرچه معلوم نیست که این قیمتها در بلندمدت دوباره ظاهر شوند، تکنیکهای جدید تولید انرژی مثل شکافت هستهای همراه با افزایش استفاده از منابع تجدید پذیر انرژی از قبیل برق بادی، برق خورشیدی و سلولهای سوختی هیدروژنی میتوانند حداقل فشار رو به بالا بر قیمت انرژی را جبران نمایند.
پیشینه قیمتی مواد معدنی غیرسوختی حتی از این هم تعجبآورتر است، چرا که تقریبا قیمت واقعی تمام آنها روند عموما کاهشی (و در عین حال همراه با نوسان) را از خود به نمایش میگذارد. مثلا قیمت روی که در سال ۱۹۰۰ معادل ۲۰۲۱ دلار (بر حسب ارزش دلار در سال ۲۰۰۰) به ازای هر تن بود، در سال ۲۰۰۰ به ۱۲۲۶ دلار کاهش یافت (و در این میان افت و خیزهای زیادی داشته است). قیمت سرب طی این قرن کاهش یافت و از ۲۰۸۳ دلار به ازای هر تن در ۱۹۰۰ به ۹۶۱ دلار در سال ۲۰۰۰ رسید. قیمت واقعی سنگآهن که در بخش عمدهای از قرن بیستم افزایش پیدا کرد، هماکنون به سطوح پیش از جنگ جهانی دوم بازگشته است. قیمت واقعی مس نوسانات بسیار زیادی داشته اما روند صعودی نداشته است. علاوه بر آن قیمت واقعی کنونی تعدادی از مواد معدنی مثل آلومینیوم بسیار کمتر از صدسال قبل است (برنامه بررسیهای زمینشناختی آمریکا). شاخص قیمت ترکیب تولیدات معدنی USGS نیز که تصویری کلی از قیمت مواد معدنی را به دست میدهد، طی قرن بیستم کاهش یافت و از ۱۸۵ مورد در ۱۹۰۵ به ۱۰۰ مورد در ۲۰۰۰ رسید (USGS، مولفههای اقتصادی عرضه مواد معدنی، ۲۰۰۲، ص ۶۳). این موارد را به سختی میتوان نشانهای از اتمام قریبالوقوع منابع دانست.
ذخایر موثر یک منبع طبیعی میتواند حداقل به سه شیوه افزایش یابد:
۱) یک نوآوری تکنولوژیکی که حجم سنگآهن به هدررفته در حین معدنکاری یا ذوبآهن را کاهش دهد، مقدار موثر این منبع را بالا می برد. به همین نحو یک تکنیک جدید میتواند استخراج نفت از چاههایی که قبلا رها شده بودند را اقتصادی کند. این کاهش مقدار هدرروی مستقیما به معنای افزایش عرضه موثر و واقعی نفت خواهد بود. مثلا در ۱۹۶۰ و با تکنیکهای حفاری مرسوم در آن زمان، تنها ۴۰درصد از نفت سایتی در بورجر تگزاس را میتوانستیم با هزینهای که چندان قابل پذیرش نبود، استخراج کنیم، اما بهبود تکنولوژی این رقم را در سال ۲۰۰۰ به ۸۰درصد رسانده بود. برای سادگی فرض کنید که مقدار نفت حوزه بودجر ۱۰ میلیون بشکه بوده است. همچنین فرض کنید که در فاصله سالهای ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۰، ۵ درصد از نفتی که در ابتدا در این حوزه موجود بوده است (۵۰۰ هزار بشکه) به اتمام رسیده باشد. از این رو در سال ۲۰۰۰ مقدار موثر نفت در این بخش از باریکه تگزاس از سطح اولیه خود یعنی ۴ میلیون بشکه (۴۰ درصد از ۱۰ میلیون) به ۶/۷ میلیون بشکه (یعنی ۸۰ درصد از ۵/۹ میلیون) افزایش یافت که به معنی افزایش خالصی معادل ۹۰ درصد در عرضه موثر آن است. آنچه در این قبیل موارد روی میدهد، افزایش در مقدار فیزیکی نفت نیست، بلکه افزایش در بهرهوری ذخیره باقیمانده است.
۲) قابلیت جانشینی (جزئی) همه منابع به جای یکدیگر در اقتصاد، اساس روش دوم برای افزایش مقدار موثر منابع طبیعی است. بحران انرژی دهه ۱۹۷۰ نمونههای بسیار قابل توجهی از قابلیت جایگزینی منابع را فراهم آورد. صاحبخانهها عایقسازی منازلشان را جهت کاهش هزینههای سوخت خود افزایش دادند و از این طریق فایبرگلاس را جایگزین گرمایش با استفاده از نفت کردند. روزنامهها حتی گزارش دادند که استفاده از نیروی گاو دوباره رواج یافت و این نیرو جایگزین بنزین شد. نوآوری تکنولوژیکی میتواند هزینه استخراج یا فرآوری یک منبع را کاهش دهد. مثلا ممکن است در نتیجه پیشرفت تکنولوژی، ساخت یک دکل جدید نفتی به ساعات کار کمتری نیاز داشته باشد و برق و فولاد کمتری در حین ساخت آن مصرف شود. این کاهش استفاده از منابع میتواند به کاهش مصرف نفت منجر گردد، زیرا این منابع به این شیوه آزاد شده و میتوان از آنها در بخشی دیگر از اقتصاد استفاده کرد و همین منابع در بسیاری از موارد جایگزین نفت خواهند گردید. ثانیا تکنولوژی میتواند مقدار منابع موردنیاز در یک کاربرد مشخص را پایین آورد. به عنوان مثال نوآوری در صنعت خودروسازی میزان مصرف بنزین مورد استفاده جهت حملونقل در هر مایل را تقریبا به نصف کاهش داده است. دانشمندان این پیشرفت را به صورت کاهش در «شدت انرژی» یا کاهش منبع خام انرژی موردنیاز در تولید هر واحد محصول اندازهگیری میکنند. موسسه ورلد واچ در گزارش خود آورده است که انرژی موردنیاز به ازای هر واحد تولید ناخالص داخلی آمریکا در سال ۲۰۰۰ به کمتر از یکپنجم مقدار آن در دویست سال پیش از این تاریخ رسیده بود (موسسه ورلد واچ، ۲۰۰۱، ص ۹۱).
۳) سومین شیوهای که میتوانیم مقدار موثر یک منبع طبیعی را با استفاده از آن افزایش دهیم، تغییرات تکنولوژیکی است که بازیافت را تسهیل میکنند. به عنوان نمونه فرض کنید یک تکنیک جدید بازیافت امکان استفاده مجدد از مس را اقتصادی کند. لذا میتوان گفت که این تکنیک ذخایر موثر مس را دو برابر کرده است(منابعی که در فرآیند بازیافت مورد استفاده قرار می گیرد را در نظر نمی گیریم). با این حال باید به این نکته اشاره کرد که انجام بازیافت بدون توجه به ملاحظات اقتصادی میتواند عملا به جای حفظ منابع به اتلاف منابع بینجامد. مثلا برخی از محققین به این نتیجه رسیدهاند که گاهی اوقات احتراق آشغالهای شهری جهت تولید برق، انرژی بیشتری از آنچه تولید میکند را به مصرف میرساند.هر سه این روشها میتوانند مقدار موثر منابع پایان پذیر را افزایش داده و در آینده سهم ذخایر منابع را احتمالا بیش از آنچه برای جبران مصرف آنها طی همین دوره کافی باشد، بالا ببرند.
برخی بر این باورند که افزایش شدید بهرهوری و بهبود استانداردهای زندگی که از زمان انقلاب صنعتی به بعد روی داده است را میتوان به تمایل انسان به کاهش میراث طبیعی خود و به بهای متضرر شدن نسلهای آتی نسبت داد. اما همانطور که در این جا مشاهده کردیم، افزایش بهرهوری (عامل جهش بزرگ در رشد اقتصادی) میتواند عملا ذخیره منابع طبیعی مورد نیاز انسان را افزایش دهد و حتی ممکن است این امر همیشگی باشد. شواهد مربوط به روند موجود در قیمت منابع طبیعی حاکی از آن است که نوآوری تکنولوژیکی در حقیقت حجم موثر منابع محدود را به طور پیوسته افزایش داده است. اما آیا حدی برای این فرآیند متصور است؟ هیچ کس پاسخ این سوال را نمیداند. یک ناظر این شرایط را اینگونه توصیف کرده است:
«افراد بدبین تا به حال در پیشبینیهای خود دچار اشتباه بودهاند، اما یک نکته در این میان آشکار است: اینکه نتیجه بگیریم که هیچگونه دلیلی برای نگرانی وجود ندارد، همان اشتباهی است که افراد خوشبین غالبا انجام میدهند (و آن اشتباه نتیجهگیری و تخمین براساس روندهای گذشته است). آینده چیزی است که ذاتا نامطمئن است...این که افرادی که آشوب و جنجال درست میکنند، مرتبا فریاد سر دادهاند کهای گرگ! مواظب باشید! و هیچ گرگی در میان نبوده است لزوما به این معنی نیست که بیشه امن است». (نیومایر، ۲۰۰۰، ص ۳۰۹)
در این اواخر شواهد انباشت شده باعث شده است که مرکز اصلی توجهات تا حدودی تغییر یابد. ناظران تمرکز اصلی خود را به دورنمای اتمام کلی منابع معطوف نمیکنند. بلکه توجه آنها به عواقب فرآیند استخراج (مواردی نظیر زوال مناطق دست نخورده در جاهایی مثل آلاسکا و آمازون) و اثرات مصرف منابع بر کل محیطزیست معطوف شده است و در این میان استفاده از سوختهای فسیلی و ارتباط آنها با گرمایش کره زمین بیشترین اهمیت را دارد. اینها مسائلی هستند که نمیتوان از آنها غفلت کرد. با این همه برای اتخاذ عکسالعملهای عقلانی باید هزینههای بالقوه مقابله با این شرایط یا انفعال در برابر آنها را ارزیابی نمود.
نویسندگان: سوآن بیتی بلکمن و ویلیام بامول
مترجمان: محمدصادقالحسینی، محسن رنجبر
درباره نویسندهها
سوآن بیتی بلکمن، متخصص ارشد تحقیقات در دپارتمان اقتصاد دانشگاه پرینستون است. ویلیام جیبامول، اقتصاددان ارشد و استاد ممتاز دانشگاه پرنیستون و استاد کارآفرینی و مدیر آکادمیک مرکز مطالعات کارآفرینی برکلی در دانشکده تجارت دانشگاه نیویورک است.
منابعی برای مطالعه بیشتر
Barnett, H. J., and Chandler Morse. Scarcity and Growth: The Economics of Natural Resource Availability. Baltimore: Johns Hopkins University Press for Resources for the Future, ۱۹۶۳.
Baumol, William J., Sue Anne Batey Blackman, and Edward N. Wolff. Productivity and American Leadership: The Long View. Cambridge: MIT Press, ۱۹۸۹. Earlier estimates in this entry are taken from Baumol, William J., and Wallace E. Oates, with Sue Anne Batey Blackman. Economics, Environmental Policy and the Quality of Life. Englewood Cliffs, N.J.: Prentice Hall, ۱۹۷۹.
Kelly, Thomas, Grecia Matos, et al. “Historical Statistics for Mineral and Material Commodities in the United States.” USGS Data Series ۱۴۰, ۲۰۰۶. Online at: http://minerals.usgs.gov/ds/۲۰۰۵/۱۴۰/.
Krautkraemer, Jeffrey A. “Nonrenewable Resource Scarcity.” Journal of Economic Literature ۳۶ (December ۱۹۹۸): ۲۰۶۵–۲۱۰۷.
National Commission on Supplies and Shortages. Government and the Nation’s Resources. Washington, D.C.: U.S. Government Printing Office, ۱۹۷۶. P. ۱۶.
Neumayer, E. “Scarce or Abundant? The Economics of Natural Resource Availability.” Journal of Economic Surveys ۱۴, no. ۳ (۲۰۰۰): ۳۰۷–۳۳۵.
Resources for the Future. Online at: http://www.rff.org.
Simon, Julian L., and Herman Kahn. The Resourceful Earth. Oxford: Basil Blackwell, ۱۹۸۴.
Tilton, John E. “Depletion and the Long-Run Availability of Mineral Commodities.” In Mining, Minerals and Sustainable Development. Vol. ۱۴, March ۲۰۰۱, International Institute for Environment and Development. Available online at: http://www.iied.org.
Tilton, John E. On Borrowed Time? Assessing the Threat of Mineral Depletion. Washington, D.C.: Resources for the Future Press, ۲۰۰۳.
U.S. Geological Survey. Economic Drivers of Mineral Supply. Washington, D.C.: U.S. Geological Survey, ۲۰۰۲. Available online at: http://pubs.usgs.gov/of/۲۰۰۲of۰۲-۳۳۵/of۰۲-۳۳۵.pdf.
U.S. Geological Survey. Mineral Commodity Summaries. Published annually. Washington, D.C.: U.S. Geological Survey. Available online at: http://minerals.usgs.gov.
Worldwatch Institute. State of the World ۲۰۰۱ [and following years]. Online at: http://www.worldwatch.org.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست