چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
چرا دیپلماسی قاجاری شکست خورد
پس از معاهده صلح «آمین» میان فرانسه و انگلستان، دیگر برای انگلیسیها اتحاد با ایران فاقد اهمیت شده بود. در چنین شرایطی از انزوای سیاسی و بینالمللی ایران، روسیه موفق به الحاق قطعی گرجستان به خاک خود شد
با آغاز جنگ جهانی اول، دیپلماسی اعلام بیطرفی ایران در جنگ، موثر واقع نشد و ایران به اشغال قوای متفقین یعنی روس و انگلیس درآمد. ایران در آغاز و مقارن با جنگ جهانی اول در شرایطی سیاست اعلام بیطرفی را انتخاب کرده بود که به سبب ضعف شدید نظامی ایران، این سیاست و مواضع از سوی متفقین که ایران برای آنان نقش مهمی در برابر آلمان را ایفا میکرد به هیچ گرفته شد. انقلاب بلشویکی اکتبر ۱۹۱۷ نیز عامل مهمی در تغییر رویکردهای سیاست خارجی ایران از یکسو و سیاست خارجی قدرتهای بزرگ غربی از سوی دیگر بود
فرشاد نوروزپور/ تاریخ معاصر ایران را میتوان به دو نیمه تقسیم کرد؛ معاصر اولیه که از ابتدای قرن پانزدهم میلادی آغاز میشود و شامل حکومتهای صفویه، افشاریه، زندیه و قاجاریه بر سرزمین ایران است و دوره معاصر ثانویه هم از اوایل قرن بیستم که با رویکار آمدن حکومت پهلوی مصادف شد و تا همین امروز را دربر میگیرد. آنچه با مطالعه متون تاریخی فهمیده میشود محدود و بیسرانجام بودن روابط خارجی ایران با دیگر سرزمینها در دوره اولیه است. اما روابط با کشورهای خارجی به شکلی که عملا به امور حکومت و اداره کشور پیوند بخورد تقریبا از اوایل حکومت قاجار پدیدار شد. آنچه مدنظر داریم بررسی جنبههای مختلف همین روابط در دوران پر فراز و نشیب سلطنت شاهان قاجار و تحول مهم آن دوره یعنی جنبش مشروطه است. به همین بهانه به سراغ لطفالله آجدانی، مورخ و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران رفتیم تا به عوامل داخلی و خارجی موثر در اتخاذ سیاستهای خارجی پادشاهان قاجار، نحوه تعامل قدرتهای بینالمللی با ایران و روند تشکیل نهاد ویژه امور خارجه در ایران نگاهی داشته باشیم. نگاهی با پیوند سیاست، دیپلماسی و تاریخ که حاصل آن را در این گفتوگو میخوانید.
روابط خارجی ایران در آغاز سلسله قاجاریه و قدرتگیری آغامحمدخان در چه وضعیتی بود؟
شرایط سیاسی و مناسبات خارجی ایران در آغاز سلسله قاجار و زمان سلطنت آغامحمد خان تحت تاثیر شرایط و تحولات ناآرام سیاسی اروپا در آن روزگار، متفاوت از مقاطع پیشین و پسین از آرامش نسبی برخوردار بود. مقارن سلطنت آغامحمدخان در ایران، حوادث مهمی در اروپا شکل گرفت که تا حدود زیادی مانع توجه اروپاییان به ایران شده بود. انقلاب کبیر ۱۷۸۹ فرانسه و استقرار رژیم جمهوری در آن کشور و نشر و بسط افکار انقلابی ضد استبدادی و آزادیخواهانه در بسیاری از کشورهای اروپایی که موجب هراس رژیمهای سیاسی استبدادی شده بود، اروپا را در کام جنگها و اختلافات شدید داخلی کشاند. جنگهای دولتهای ائتلافی اتریش، پروس، اسپانیا، روسیه و انگلستان با دولت فرانسه، نمونهیی از بحرانهای داخلی اروپا در آن روزگار بود که موجب شد تا دولتهای اروپایی مقارن سلطنت آغامحمدخان قاجار فرصت و البته دلیلی هم برای توجه به ایران نداشته باشند. دولت عثمانی نیز که از دشمنان دیرینه ایران به شمار میرفت، در آن ایام به علت شکستهای سخت و پی در پی خود در برابر روسیه، آنقدر ضعیف شده بود که هوس و رمق حمله به ایران را نداشت. در چنین شرایطی، فرصت مناسبی برای آغامحمدخان قاجار پدید آمد تا با رویکرد سیاست نظامی و پایان بخشیدن به حکومت محلی گرجستان، تمامیت ارضی ایران را تامین کند.
با این حساب ارتباط مثبت و مفیدی وجود نداشت و فعالیت برونمرزی ایران محدود به جنگ با سرزمینهای اطراف بود؟
بهطور کلی، جدای از پارهیی مناسبات تجاری میان ایران و کشورهای خارجی، روابط خارجی ایران در اواخر قرن هجدهم و قرن نوزدهم میلادی تحت تاثیر کشمکشهای نظامی میان ایران و همسایگان و کشورهای خارجی اروپایی قرار داشت و حکومت ایران در بسیاری از مقاطع نه توان و نه مجالی برای ایجاد و استفاده از ظرفیتهای دیپلماسی به معنای امروز داشت. روسیه بهویژه پس از تحکیم سلطنت کاترین دوم، درصدد اجرای وصیتنامه پتر کبیر در دستیابی به آبهای آزاد، رویکرد نظامی بر ضد ایران را پیش گرفت که دو دوره جنگهای ایران و روس انعکاس آن بود. روابط ایران و عثمانی نیز از دیربازبهطور عمده متکی بر زبان جنگ بود. سیاست قدرتهای اروپایی مانند فرانسه و انگلستان در برابر ایران نیز تابعی از توسعهطلبی و رقابت جوییهای استعماری آنان بهویژه مساله هندوستان و سپس در منافع مشترک روس و انگلیس و فرانسه در جنگ جهانی اول بود. از اینرو فرصت و مجال چندانی برای ایران در ایجاد و استفاده از زبان دیپلماسی فعال و کارآمد وجود نداشت. قرارداشتن ایران در جایگاه ضعیف نظامی نیز عامل مهمی بود که اندک فرصتهای موجود و ممکن برای مذاکرات و رفتارهای دیپلماتیک را کمرنگ میکرد.
برسیم به فتحعلیشاه، چرا در دوره سلطنت او ایران بهشدت در عرصه خارجی ضعیف شد؟
ظهور فتحعلی شاه قاجار در ایران، جدای از ناآرامیهای همیشگی و معمول داخلی مرحله گذار و انتقال قدرت از یک پادشاه به پادشاه دیگر که معروف به حوادث شاه میری است، مقارن با تحولات جدید سیاسی در اروپا بود. این تحولات سرآغاز فصل جدیدی از سیاست توسعهطلبی سیاسی، نظامی و اقتصادی قدرتهای اروپایی در ایران شد. ظهور و قدرتگیری ناپلئون بناپارت در فرانسه موجب نگرانی و هراس فراوان انگلیسیها شد. نگرانی انگلیسیها بهویژه در زمینه خطر نفوذ سلطهطلبانه فرانسه از طریق خاک ایران به هند که مستعمره حیاتی انگلستان بود، به عامل و انگیزه مهم و اصلی انگلیس برای تلاش در جهت نزدیکی با فتحعلی شاه و اتحاد با ایران علیه فرانسه تبدیل شد. ماموریت هیات اعزامی انگلیس به سرپرستی «سر جان ملکم» به عنوان سفیر فوقالعاده به دربار ایران، انعکاسی از همین سیاست انگلستان بود. فتحعلی شاه نیز با اعطای امتیازات بازرگانی به انگلیسیها درصدد انعقاد قراردادی با آنها با هدف جلب حمایت انگلستان در برابر تجاوزهای روسیه به ایالات قفقاز برآمد.
این رویکرد چه نتیجهیی داشت؟
عملا به چند جهت این رویکرد سیاست خارجی شاه قاجار ثمر نداد. از یکسو با قتل پل اول تزار روسیه، نقشه حمله به هندوستان منتفی شد و از سوی دیگر و بهویژه پس از معاهده صلح «آمین» میان فرانسه و انگلستان، دیگر برای انگلیسیها اتحاد با ایران فاقد اهمیت شده بود. در چنین شرایطی از انزوای سیاسی و بینالمللی ایران، روسیه موفق به الحاق قطعی گرجستان به خاک خود شد.
ولی چندی بعد به دنبال برهم خوردن معاهده صلحآمین دور جدیدی از مخاصمات میان انگلیس و فرانسه آغاز شد که به شکلگیری ائتلافی از دولتهای اروپایی از جمله روسیه بر ضد فرانسه انجامید. همین رخداد عاملی شد تا فرانسه ناگزیر به سیاست نزدیکی به ایران روی آورد. ایران نیز که تحت فشار روسیه بود و از دوستی پیشین خود با انگلستان نیز طرفی نبست، ناگزیر از پیشنهاد دوستی فرانسه استقبال کرد. انعقاد قرارداد «فینکن اشتاین» و ورود هیاتها و مستشاران فرانسوی به سرپرستی ژنرال گاردان به ایران، انعکاسی از همین رویکرد دیپلماتیک ناشی از ناگزیری فرانسه و ایران در برابر دشمنان مشترک بود.
این رابطه هم برای ایران فایدهیی نداشت؟
متاسفانه خیر، زیرا فرانسویان در جنگ ایران و روسیه کمک موثری به ایران نکردند. بهویژه پس از انعقاد معاهده «تیلسیت» میان فرانسه و روسیه، ایران بار دیگر خود را تنها دید و ناگزیر دست کمک به سوی انگلستان دراز کرد. حضور هیات انگلیسی به سرپرستی «سر هارفورد جونز» و انعقاد عهدنامه «مجمل» نتیجه این اتحاد بود. اتحادی که نتوانست به دیپلماسی ایران در بهرهگیری از حمایت انگلستان در برابر روسیه کمکی کند. به دنبال ادامه جنگهای ایران و روسیه و شکست ایران که منجر به عهدنامه گلستان شد، هیات انگلیسی به سرپرستی «سر گور اوزلی» عهد نامه «مفصل» را با ایران به امضا رساند که برنده واقعی آن انگلیسیها بودند. با شکستهای بعدی ایران از روسیه که منجر به انعقاد عهدنامه ترکمانچای و تحمیل کاپیتولاسیون به ایران شد، ناکارآمدی حرکت دیپلماسی انفعالی ایران در اتکا به فرانسه و انگلیس به خوبی عیان شد.
درباره عهدنامه ترکمانچای زیادصحبت شده اما به نظر شما ترکمانچای چه عواقب و آثاری از بعد سیاست خارجی برای ایران داشت؟
توجه کنید که عهدنامه ترکمانچای را نباید فقط به منزله یک عهدنامه سیاسی و اقتصادی ناشی از شکست ایران در جنگ با روسیه تلقی کرد. در واقع این عهدنامه برآیند شکست اقدامات دیپلماسی انفعالی ایران و ناکارآمدی رویکردهای حکومت ایران در اتکا به مذاکرات سیاسی با فرانسه و انگلستان و عهدنامههای سیاسی پیشین با آن کشورها و توهم بهرهبرداری از آن در راه جلب حمایتهای قدرتهای اروپایی در برابر روسیه بود. این عهدنامه نهتنها منجر به واگذاری ایالات نخجوان، ایروان، تالش، قراباغ و شورهگل به روسیه و از بین رفتن وحدت تمامیت ارضی ایران شد بلکه به سبب تحمیل رژیم کاپیتولاسیون به ایران به موجب فصل نهم آن قرارداد، بخشی از استقلال سیاسی و حقوقی حاکمیت و ملت ایران خدشهدار شد. از تبعات زیانبار و خفت بار این عهدنامه، زمینهسازی تدریجی دیگر قدرتهای اروپایی برای مطالبه و گرفتن امتیاز مشابه کاپیتولاسیون روسیه در ایران بود. نارضایتی بخشهایی از جامعه که چهره خود را در رفتارهایی چون واقعه قتل «گریبایدوف» روسی و پیامدهای چالش برانگیز آن نشان داد، انعکاسی از گستردگی ابعاد زیانبار این عهدنامه برای ایران بود. این روند از ناکامیهای ایران در سیاست خارجی، به ویژه در عصر سلطنت ناصرالدین شاه و اقدام حکومت ایران به اعطای امتیازات فراوان به قدرتهای اروپایی بهویژه روس و انگلیس، تشدید شد که تا سالها بر دیپلماسی ایران سایه انداخت.
در کنار این مصایب و مشکلات، ایده نهادی که مسوول روابط خارجی باشد هم در دوره فتحعلیشاه کلید خورد. این روند چگونه بود؟
جدای از دیرینگی تاریخی اعزام سفرای ایران به کشورهای خارجی برای انجام مذاکرات سیاسی و ساماندهی روابط خارجی ایران، از آغاز قرن نوزدهم میلادی با توجه به کثرت امور سیاست و روابط خارجی و ضرورت ساماندهی روابط خارجی با توجه به مشکلات برای پاسخ به نیازهای جدید، نخستین شکل مقدماتی و ابتدایی از وزارت خارجه که در قالب دفتری در دربار به وجود آمد را فتحعلی شاه قاجار در سال ۱۸۰۹ میلادی بنیان نهاد. به دستور او «میرزا رضا قلیخان منشی الممالک نوایی» عهدهدار وظایف ابتدایی وزیر امور خارجه شد. در سال ۱۸۲۱میلادی مطابق با ۱۲۳۷ قمری، فتحعلی شاه با هدف ساماندهی امور دیپلماتیک و سفرا، دستور تاسیس وزارت امور خارجه را در ایران صادر کرد. «میرزا عبدالوهاب نشاط اصفهانی» نیز از سوی فتحعلی شاه به عنوان نخستین وزیر امورخارجه ایران منصوب شد. اما تا سالها وزارت خارجه ایران محدود بود به یک وزیر و یک نایب و چند منشی حضور و اینکه نام خاصی هم نداشت، گاهی دفترخانه غربا، گاهی دفتر امور خارج یا امور دول خارجی نامیده میشد. ابوالحسنخان شیرازی معروف به ایلچی، میرزا مسعودخان انصاری گرمرودی و میرزا سعید خان موتمن الملک، از جمله یازده وزیرامور خارجه ایران از آغاز شکلگیری این وزارتخانه تا زمان برقراری مشروطیت در ایران بودند. تا قبل از مشروطیت در ایران، وزارت امور خارجه به صورت شعبهیی از دفتر صدارت عظمی فعالیت میکرد اما شخص وزیر امور خارجه تابع و مجری دستورات مستقیم پادشاه بود.
در مقطعی دیگر باحضور میرزا تقی خان امیرکبیر در مسند صدارت عظمی از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۱ و با تلاش او، وزارت امور خارجه بهطور نسبی دارای تشکیلات و قواعد منظمی شد و صدور تذکرهها یا همان گذرنامهها به نظم درآمد و ساماندهی شد و برای انتظام اسناد مکاتبات و اسناد مکاتبات اداری وزارت خارجه، کتابخانه و مرکز اسناد آرشیوی تاسیس شد. در سال ۱۸۵۸ یا ۱۲۷۴ قمری، دولت ایران وزارت امور خارجه را رسما مستقل اعلام کرد و در سال۱۲۹۹، نخستین نظامنامه وزارت امور خارجه مشتمل بر ۲۵ فصل به تصویب و توشیح ناصرالدینشاه رسید.
بعد از تاسیس نهادی برای امور خارجه، پای هیاتهای دیپلماتیک کشورهای خارجی هم به ایران باز شد؟
بله، برای نمونه سفارت آلمان که درسال ۱۲۳۸ دایر شده بود. سفارت اتریش در۱۲۵۲، سفارت ایتالیا هم در ۱۲۶۴ و سفارت بلژیک در ۱۲۶۹ و اتازونی یا همان ینگه دنیا که به ایالات متحده امریکا میگفتند هم در ۱۸۸۳ میلادی برابر با ۱۲۶۱خورشیدی تاسیس شد. غیر از سفارتخانهها که در تهران تاسیس شده بود، بعضی از کشورها در شهرهای ایران کنسولگری داشتند که برحسب اهمیت آن شهر به اتباع خود خدمات میدادند. کنسولگریهای دولت انگلیس در مشهد، تبریز، رشت، شیراز، کرمانشاه، اصفهان، همدان و استرآباد. دولت روسیه در همین شهرها به اضافه قوچان و بجنورد. فرانسه هم در تبریز و بوشهر و دولت عثمانی هم در چند شهر کنسولگری دایر کرده بودند.
مهمترین رخداد عصر قاجاریه بروز جنبش مشروطهخواهی و استقرار نظام سلطنت مشروطه بود. این تغییر آیا تحولی در سیاست خارجی ایران هم پدید آورد؟ آیا در گرایش ایران به دولتهای خارجی تغییری ایجاد کرد؟
شکلگیری جنبش مشروطهطلبی که در پیوند تنگاتنگی با اندیشه تجدد و ترقی در ایران قرار داشت، جدای از متاثر بودن از زمینهها و عوامل داخلی معطوف به ضرورت اصلاحات و نوگرایی، تا حدود زیادی نیز تحت تاثیر اندیشهها و تحولات جدید سیاسی، اجتماعی و اقتصادی غرب قرار داشت. مفاهیم متاثر از اندیشههای لیبرالیستی، دموکراسی و سوسیال دموکراسی غربی در ایران عصر مشروطه و نیز تاثیرپذیری از جنبشها و نهضتهای انقلابی و ضد استبدادی در برخی کشورهای غربی، عامل مهمی در رشد تدریجی اما مستمر بیداری ضد استبدادی در ایران موثر شد. در چنین شرایطی حکومت استبدادی قاجار بنا به سرشت و ساختار استبدادی خود از رویکرد نزدیکی به دولت استبدادی روسیه تزاری برخوردار بود و در مقابل حمایت روسیه تزاری از حکومت قاجار، دولت استعماری اما از نظر سیاسی دارای نظام سلطنتی مشروطه انگلستان که داعیه دموکراسی خواهی نیز داشت به حمایت از اندیشهها و تکاپوهای تجددطلبانه معطوف به آزادیخواهی و دموکراسیطلبی در ایران برخاست و به حمایت از جنبش مشروطهطلبی ایران پرداخت. البته که این سیاست خارجی دولت انگلستان در ایران، بیش و پیش از اینکه ریشه در حمایت از منافع ملی ایرانیان در برابر حکومت استبدادی قاجار داشته باشد، ناشی از منفعتطلبی خود در رقابت جویی سیاسی، نظامی و اقتصادی آنان با روسیه بود. به همین علت است ترس از قدرت روز افزون امپراتوری آلمان و نفوذ آن کشور در بالکان و عثمانی که باعث شد رقبای آلمان یعنی انگلستان، روسیه و فرانسه اختلافات دیرینه خود را به کناری گذاشتند و علیه آلمان جبهه مشترک اتفاق مثلث را تشکیل دادند. روس و انگلیس در راستای سیاست ضد آلمانی خود طی قرارداد ۱۹۰۷ تصمیم به تقسیم ایران به حوزههای نفوذ خود گرفتند. یکی از نتایج چنین سیاستی در پی قرارداد ۱۹۰۷ آن بود که انگلیسیها که پیشتر به سبب حمایت خود از مشروطیت اعتباری در میان گروههایی از ایرانیان کسب کرده بودند، به سرعت اعتبار خود را تا حدود زیادی از دست دادند و مانند روسهای تزاری در افکار عمومی ایران منفور شدند.
جامعه ایرانی اعم از عوام و نخبگان در جریان مشروطه به کدام کشور تمایل داشتند؟درباریها چطور؟
ترکیب مواضع سیاسی جامعه ایرانی عصر مشروطه در قبال کشورهای خارجی، چه در میان عوام، چه نخبگان و دولتیها یا درباریها متفاوت، متضاد و متنوع بود که بهطور عمده به اقلیت حامی حکومت و جریانهای سنتی مرتبط با حکومت استبدادی و اکثریتی مخالف حکومت استبدادی تقسیم شده بودند. با توجه به موضعگیری روسیه در حمایت از حکومت استبدادی قاجار بخشی از گروههای اجتماعی و سیاسی جامعه به دولت روسیه تمایل داشتند. عین الدوله صدر اعظم، میرزا علی اصغرخان امینالسلطان اتابک و مشیرالسلطنه صدر اعظم، نمونههایی از رجال و درباریان متمایل به روسیه بودند. اکثریت عوام و نخبگان و برخی درباریان نیز به سبب حمایت انگلیس از جنبش مشروطه خواهی در بسیاری از مقاطع آن جنبش، بیشتر متمایل به انگلستان بودند. البته بگویم که این تمایل به انگلستان الزاما وابستگی آنان به انگلیس را اثبات نمیکرد هرچند گروهی از رجال و درباریان نیز تمایل آنان به دولت انگلستان بیش و پیش از هر عامل دیگری ریشه در وابستگی و سرسپردگی به انگلیس داشت. اما «ابوالقاسم ناصرالملک» (نخستین ایرانی تحصیلکرده در آکسفورد) بهترین نمونه از علاقهمندان به سیاستهای انگلیس در عصر مشروطیت ایران بود. برخی از نخبگان و رجال و درباریان نیز دارای تمایلات میانهرو بودند. نظامالسلطنه مافی و احتشامالسلطنه از این جملهاند. پس از توافقهای نهان و عیان انگلیسیها با روسیه بهویژه پس از قراردادهای تقسیم ایران به حوزههای نفوذ روس و انگلیس و قرارداد ۱۹۱۹، انگلیسیها تا حدود زیادی اعتبار و جایگاه سیاسی و اجتماعی خود را در نزد اکثریت جامعه ایرانی از دست دادند. پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه و سقوط حکومت تزاری در آن کشور و تشکیل دولت کمونیستی، اتحاد جماهیر شوروی برخی قراردادهای ظالمانه با ایران که توسط روسیه تزاری منعقد شده بود را لغو کرد و به سبب پارهیی تفکرات مارکسیستی و سوسیالیستی در میان گروههایی از نخبگان و فعالان و تشکلهای سیاسی مشروطه خواه در ایران، تمایلات معطوف به دولت روسیه پس از سقوط حکومت تزارها، در ایران افزایش نسبی یافت. گروههای مختلفی از رهبران مذهبی و سنتگرایان مذهبی در ایران عصر مشروطه نیز که نسبت به غرب و تجدد غربی با نگاه بدبینانه و ستیزهجویانه مینگریستند، خصوصا با انگلستان که نمادی از دموکراسی غربی به شمار میرفت رویگردان بودند. در بستر تحولات ناشی از رقابتهای دولتهای اروپایی در جنگ جهانی اول و بعد از آن، آلمان نیز از جمله دولتهای اروپایی بود که طرفدارانی در میان برخی نخبگان و عوام جامعه ایرانی و رجال دولتی در ایران پیدا کرد. بهتدریج و با پررنگ شدن نقش ایالات متحده امریکا در صحنه سیاست بینالمللی و از جمله ایران، تمایلاتی در میان گروههایی از جامعه ایرانی با درجات متفاوتی در رویکرد نزدیکی به امریکاییها پدید آمد.
پس در واقع حکومت ایران به دنبال قدرت سومی رفت. این استراتژی چه پیامدی داشت؟
در واقع حکومت مشروطه که وارث نابسامانیهای فراوان داخلی بود، با تصویب مجلس، در سال ۱۹۱۰به جذب مستشارانی از کشورهای بیطرف خارجی، مثلا در قالب هیات سوئدی به سرپرستی «یال مارسون» و هیات امریکایی به سرپرستی «مورگان شوستر» برخاست. به ویژه استخدام و حضور کارشناسان مالی امریکایی خشم روسیه را برانگیخت که منجر به اولتیماتوم به دولت ایران و سرانجام انحلال مجلس شد. انگلیسیها نیز به درخواست دولت ایران برای حمایت انگلستان از ایران در برابر اولتیماتوم روسها به سبب معذوریت سیاسی در برابر اتحاد روسیه و آلمان اعتنایی نکردند.
نتیجه جنگ جهانی اول در روابط خارجی حکومت چه بود؟
با آغاز جنگ جهانی اول، دیپلماسی اعلام بیطرفی ایران در جنگ، موثر واقع نشد و ایران به اشغال قوای متفقین یعنی روس و انگلیس درآمد. ایران در آغاز و مقارن با جنگ جهانی اول در شرایطی سیاست اعلام بیطرفی را انتخاب کرده بود که به سبب ضعف شدید نظامی ایران، این سیاست و مواضع از سوی متفقین که ایران برای آنان نقش مهمی در برابر آلمان را ایفا میکرد به هیچ گرفته شد. انقلاب بلشویکی اکتبر ۱۹۱۷ نیز عامل مهمی در تغییر رویکردهای سیاست خارجی ایران از یکسو و سیاست خارجی قدرتهای بزرگ غربی از سوی دیگر بود. انقلاب ۱۹۱۷راه را برای نفوذ هرچه گستردهتر انگلیسیها در ایران هموار کرد. همچنین به موجب قرارداد ۱۹۱۹ (وثوقالدوله) که با تحت الحمایگی ایران از سوی انگلیسیها استقلال ایران به خطر افتاد و البته با مخالفتهای داخلی در مجلس شورا عملا لغو شد، اما نشانگر تلاش روزافزون سیاست خارجی انگلستان برای بسط نفوذ خود در ایران بود.
من میخواهم نقطه پایان گفتوگویمان را همینجا در پایان سلطنت قاجار و روی کار آمدن پهلوی بگذارم. پس سوال پایانی اینکه وضعیت ایران از لحاظ روابط بینالمللی در خانه آخر قاجار و در جریان انتقال قدرت چطور بود؟
انگلیسیها که دریافتند نیازمند اتخاذ سیاست خارجی جدیدی در راستای اهداف سلطهطلبانه خود در مناطق هدف از جمله ایران هستند، درصدد بر آمدند تا با تظاهر به تصمیم برای عدم مداخله سیاسی در ایران، به ترک خاک ایران اقدام کنند. سناریوی سیاست خارجی جدید انگستان، برای تشکیل یک دولت دست نشانده قدرتمند و استبدادی در ایران که قادر به تامین اهداف انگلیسیها باشد، تنظیم شد. به ویژه آنکه علاوه بر هدف منافع اقتصادی در ایران، انگلیسیها از اتخاذ چنین رویکردی که خود را در کودتای ۱۲۹۹ خورشیدی نشان داد، هدف ایجاد کمربند دفاعی در برابر اتحاد جماهیر شوروی کمونیستی را تعقیب میکردند. چندی به طول نکشید که با انقراض سلطنت احمدشاه و پایان عمر حکومت قاجار و بعد از تحولاتی با تاسیس سلسله پهلوی در ایران، تحولات نوینی در عرصه سیاست خارجی ایران و نیز سیاست خارجی قدرتهای بزرگ غربی در برابر ایران پدید آمد، که در مقایسه با عصر قاجاریه، تا حدود زیادی از سرشت، اشکال، اهداف و پیامدهای متفاوتی برخوردار بود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست