جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

از «نیمه مارس» بر حذر باش


از «نیمه مارس» بر حذر باش

این فیلم, دیدگاه های شخصی را در دل جاه طلبی های سیاسی به چالش می کشد

«نیمه مارس» موضوعی را مطرح می‌کند که قبل از این هم تماشاگران درباره‌اش شنیده‌اند و آن هم گرداندن کارزار تبلیغاتی سیاسی توسط آدم‌های باهوشی است که تحت تاثیر اتفاقات سیاسی قرار گرفته و به یک دگردیسی روحی و معنوی می‌رسند، اما آنچه این درام پرتنش سیاسی را از فیلم‌های مشابه مجزا می‌کند، نوع نمایش تجربیاتی است که شخصیت اصلی قصه در طول فیلم کسب می‌کند و دگردیسی او را با پرسش‌های تازه‌ای مطرح می‌کند. به این ترتیب، تغییراتی که در شخصیت اصلی فیلم رخ می‌دهد نه حرکتی به جلو که یک عقب‌گرد است.

به عبارت دیگر تحول کاراکتر مرکزی داستان که بعد منفی وی را برجسته‌تر می‌کند، نوعی تحول به گذشته محسوب می‌شود.

یکی از پرسش‌های مهمی که نیمه مارس مطرح می کند این است که آیا یک نامزد انتخاباتی می‌تواند در رقابت‌ها پیروز شود و هنوز به ارزش‌هایی که از آنها صحبت می‌کند، وفادار بماند یا خیر.

با آن که فیلم با جورج کلونی که یک دموکرات شناخته شده است شروع می شود، ولی می‌توان او را به نامزدهای انتخاباتی همه احزاب تعمیم داد. اگرچه شروع فیلم با جورج کلونی در مقام یک نامزد انتخاباتی است، ولی خیلی زود معلوم می‌شود استفن مه‌یرز، معاون کارگزار تبلیغاتی او (رایان گاسلینگ) شخصیت‌محوری قصه است و فیلم می‌خواهد موقعیت او را در کل مبارزات انتخاباتی به نمایش گذاشته و به چالش بکشد.

گاسلینگ جوانی وفادار است که به دیدگاه‌های خود اعتقاد دارد، ولی در طول ماجرا و بازی‌های سیاسی احزاب در جریان مبارزات انتخاباتی، متوجه می‌شود واقعیت فقط آن چیزی نیست که جلوی چشمان او اتفاق می‌افتد و برای ادامه حیات کاری مجبور است به یکسری دروغ تکیه کند. زمانی که شخصیت مه‌یرز در بین رقابت‌های بین کارگزارهای تبلیغاتی له و خرد می‌شود، او یاد می‌گیرد که مثل بقیه فقط به خودش بیندیشد و برای مبارزه و مقابله با دشمنان پیدا و نهان خود، از همان روش‌هایی بهره بگیرد که آنها بهره می‌گیرند. مه‌یرز در طول فیلم با ۵ نفر سر و کار دارد که هرکدام یکی از اجزای مهم کارزار تبلیغاتی هستند: فرماندار موریس (کلونی)‌ که نامزد احراز پست ریاست جمهوری است، رئیس خود پل زرا (فیلیپ سیمور هافمن)‌، تام دافی رئیس کارزار تبلیغاتی جناح رقیب (پل گاماتی)‌، یک خبرنگار لجوج که فقط به دنبال کسب اخبار دست اول است و یک جوان تازه‌کار که برای کارزار تبلیغاتی کار می‌کند.

جورج کلونی در چهارمین ساخته سینمایی خود در مقام کارگردان موفق می‌شود با خلق فضایی واقع‌گرا، گوشه‌ای از واقعیت‌های پشت پرده کارزار‌های تبلیغاتی ریاست جمهوری را نشان داده و حتی فاش کند. شخصیت‌های قصه همگی خاکستری هستند و نمی‌توان آنها را شبیه فیلم‌های کلیشه‌ای سیاسی سینما، به ۲ قطب مثبت یا منفی تقسیم کرد. هریک از آنها برای کارهایی که انجام می‌دهند دلایلی دارند و خودشان را در پشت آن دلایل مخفی می‌کنند. ارائه واقع‌گرایانه این کاراکترها و رها کردنشان در یک شرایط سخت و پیچیده، نوعی بی‌رحمی آشکار خلق می‌کند که اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسند.

این بی‌رحمی واقع‌گرایانه به صورت ناخودآگاه باعث ترس و وحشت می‌شود و از آنجا که همه چیز طبیعی و واقعی به نظر می‌رسد، این ترس و وحشت در بیننده تشدید می‌شود. روابط بین آدم‌ها در قصه فیلم بشدت متزلزل است و در چنین فضای متزلزلی صحبت از محبت، وفا و همراهی کمی عجیب به نظر می‌رسد.

فیلمنامه «نیمه مارس» در مسیری قدم برمی‌دارد که دیدگاه‌های شخصی را در دل جاه‌طلبی‌های سیاسی به چالش می‌کشد و نشان می‌دهد زندگی در دنیای سیاست چقدر سخت است و کسانی که در چنین دنیایی زندگی می‌کنند با چه مشکلات پیچیده و دنباله‌داری روبه‌رو هستند. این فیلمنامه در عین حال بیانگر علاقه جورج کلونی به قصه‌هایی است که در آنها آدم‌ها تحت فشارهای مختلف درونی و بیرونی هستند و برای گریز از آن، متوسل به روش‌هایی می‌شوند که شاید کمی عجیب و غریب و غیرعادی به نظر بیاید. اکشنی که در قصه فیلم‌های او وجود دارد، بشدت آرام و بی‌صداست و در لایه زیرین ماجرا جریان دارد و به آن صورت که باید و شاید، به چشم نمی‌آید. در نیمه مارس، جورج کلونی روی زندگی حرفه‌ای مردم متمرکز می‌شود. او تمام تلاش خود را به کار می‌گیرد تا بتواند تاثیری عمیق و بزرگ بر محیط اطراف خود بگذارد، اما همین روحیه است که باعث شکست وی شده و وادارش می‌کند مسیری متفاوت را به صورت ناخواسته طی کند. در همین رابطه، نمای آخر فیلم که تصویری طولانی و نزدیک از مه‌یرز است، نمایی هیجان‌انگیز، حساب شده و بشدت تلخ و پرسش‌برانگیز است.

«نیمه مارس» با هزینه تولید ۵/۱۲ میلیون دلاری خود در آمریکای شمالی ۴۱ میلیون دلار فروش کرد که برای یک فیلم مستقل و غیرمتعارف رقم بالایی به شمار می‌رود. به این ترتیب، فیلم در کنار تحسین عموم منتقدان سینمایی لقب یک کار پرفروش را هم در جدول گیشه نمایش سینماها گرفت. کلونی قبل از رایان گاسلینگ، نقش استفن مه‌یرز را به لئوناردو دی‌کاپریو پیشنهاد کرد، اما به دلایلی نامعلوم، دی‌کاپریو (که این روزها ترجیح می‌دهد با فیلم‌های غیرمتعارف و فیلمسازان مستقل کار کند)‌ این دعوت را رد کرد.

با وجود این، وی همچنان به عنوان مدیر تولید و یکی از سرمایه‌گذاران نیمه مارس، به همکاری با این پروژه ادامه داد. برادپیت دوست قدیمی کلونی هم قرار بود نقش پل زرا را بازی کند که به دلیل همزمانی با تولید فیلم دیگرش، شانس همکاری با کلونی را از دست داد. تحلیلگران سینمایی می‌گویند اگر پیت و دی‌کاپریو در این فیلم بازی می‌کردند، فروش آن از مرز ۲۰۰ میلیون دلار می‌گذشت. نمایش صحنه‌ای «فاراگوت نورث» که «نیمه مارس» بر اساس آن ساخته شده، سال ۲۰۰۸ در برادوی به روی صحنه رفت و بخشی از تهیه‌کنندگان نسخه سینمایی می‌خواستند فیلم هم به همین نام ساخته شود، زیرا تماشاگران آمریکایی با این نام کاملا آشنا بودند، اما در پایان بحث، آنها تسلیم نظریه جورج کلونی شدند.

نیمه مارس در تاریخ سیاسی جهان نام مشهوری است. در این روز جولیوس سزار در مجلس سنای روم باستان ترور شد. در نمایش «جولیوس سزار» ویلیام شکسپیر، یکی از ضاربین سزار قبل از وارد کردن ضربات چاقو خطاب به وی می‌گوید: «از نیمه مارس برحذر باش». وضعیت کاراکتر استفن مه‌یرز در قصه فیلم، بشدت تراژیک است و شبیه یکی از شخصیت‌های نمایش‌های شکسپیری به نظر می‌رسد.

مهبد آستانی