دوشنبه, ۳۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 May, 2024
مجله ویستا

انتظارات از رئیس جمهور آینده


انتظارات از رئیس جمهور آینده

به طور قطع ریشه یابی این فاصله ها از حوصله این مقاله خارج است و در اینجا تنها به یک مشکل ریشه ای و بیان یک انتظار اساسی از رییس جمهور آینده بسنده خواهیم کرد

هنگامی که صحبت انتظارات از رییس‌جمهور آینده کشور می‌شود، به طور طبیعی فهرستی از توصیه‌های کلیشه‌ای مانند توجه به سلامت در تمام سیاستگذاری‌ها، توجه به آرمان عدالت در سلامت، افزایش سهم بخش سلامت از تولید ناخالص ملی و هماهنگی بین بخشی برای کاهش بار عوامل تهدیدکننده سلامت به ذهن خطور می‌کند، اما واقع امر این است که روسای جمهور و وزرای بهداشت و درمان سابق نیز به اهمیت این موضوعات واقف بودند و همت خود را متوجه حل برخی از این مشکلات نموده‌اند و بی‌انصافی است اگر موفقیت‌های کوچک و بزرگ آنها را در این زمینه‌ها نادیده بگیریم، مع‌الوصف مردم ما کماکان ۱۲ سال کمتر از ژاپنی‌ها زندگی می‌کنند (گویی فاصله سطح سلامت ما با ژاپنی‌ها طلسم شده و تغییر نمی‌کند). این فاصله تنها مربوط به بخش سلامت نیست و مردم ما کماکان حدود شش سال کم‌سوادتر از آمریکایی‌ها هستند و حدود یک‌دهم سوئیسی‌ها از ثروت و رفاه اجتماعی برخوردارند و کمتر از یک‌چهلم کره‌ای‌ها اختراع می‌کنند...

به طور قطع ریشه‌یابی این فاصله‌ها از حوصله این مقاله خارج است و در اینجا تنها به یک مشکل ریشه‌ای و بیان یک انتظار اساسی از رییس‌جمهور آینده بسنده خواهیم کرد. آنچه از دیدگاه‌ بسیاری از دست‌اندرکاران و سیاستگذاران توسعه، علت اصلی مشکلات کشور تلقی می‌شود، جداماندگی نخبگان علمی از نخبگان سیاسی است. نظریه‌پردازانی که در زمینه ارتباط نخبگان با دولت‌ها و حکومت‌ها مطالعه کرده‌اند، بر اصل اجتناب‌ناپذیر بودن نقش‌آفرینی نخبگان سیاسی در تعیین دولت‌ها و حکومت‌ها تاکید نموده‌اند.

در واقع این نخبگان سیاسی هستند که با زبان خود آرمان‌های مردم را بیان می‌کنند و یا برای آنان آرمان می‌آفرینند، از حقوق آنها دفاع می‌کنند و یا آنها را متوجه حقوق خود می‌کنند، توده‌های مردم را به حرکت در می‌آورند و یا به حرکت آنان جهت می‌دهند. همین نخبگان سیاسی اغلب هنگامی که با حمایت مردم بر اریکه قدرت می‌نشینند، از مردم فاصله می‌گیرند، به نحوی که در ادبیات سیاسی، نخبه‌سالاری (ELITRSIM) اغلب با بار معنایی منفی، گونه‌ای از «اولیگارشی» (OLIGARCHY) یا حکومت جمعی قلیل در جهت منافع عده‌ای قلیل محسوب می‌شود. تاریخ معاصر کشور ما نیز به دفعات شاهد «نخبه‌گرایی رویگردان از توده‌ها» (و به دنبال آن به طور جبرانی توده‌گرایی گریزان از نخبگان) بوده است.

در تعامل نخبگان و حکومت‌ها دو موضوع مهم قابل تامل است و آسیب‌شناسی این دو مورد می‌تواند توجیه کننده تفاوت دولت‌ها و حکومت‌های موثر و باثبات با دولت‌ها و حکومت‌های بدون اثر و بی‌ثبات باشد.

۱) درجاتی از اختلاف و تنش در میان نخبگان سیاسی امری طبیعی و معمول تلقی می‌شود. در کشورهای توسعه‌یافته در عین تکثرگرایی، تنوع دیدگاه‌های سیاسی تنها در بازه کوچکی از تفاوت‌ها معنی پیدا می‌کند و به عنوان مثال در کشور آمریکا، لیبرال و دموکرات هر دو پایبند بر سنت لیبرالیسم هستند و دموکرات‌ها تنها معتقد به نقش پررنگ‌تر دولت در صیانت از «حقوق فردی». در این کشورها جابه‌جایی نخبگان سیاسی در مسند قدرت، حداکثر سبب جذر و مدهای خفیف سیاسی می‌شود. در مقابل در کشورهای توسعه‌نیافته، اختلاف دیدگاه‌های سیاسی بازه وسیعی از تفاوت‌ها را دربرمی‌گیرد و به عنوان مثال در یک کشور امکان به قدرت رسیدن احزاب و نخبگان سیاسی از نحله‌های ایدئولوژیک مختلف اعم از تکنوکرات، لیبرال، سوسیالیست، پوپولیست، محافظه‌کار و رادیکال وجود دارد. در این کشورها جابه‌جایی نخبگان سیاسی در اریکه قدرت می‌تواند سبب تموج مخرب (سونامی) سیاسی گردد. در این میان فقدان دکترین شفاف حزبی بر پیچیدگی‌ تعاملات سیاسی در این کشورها می‌افزاید.

۲) موضوع دوم، چارچوب تعامل نخبگان علمی هر کشور با نخبگان سیاسی آن کشور می‌باشد. نخبگان سیاسی هر کشور دایره کوچکی از کل نخبگان آن کشور را تشکیل می‌دهند. به عنوان مثال در یک بررسی تعداد نخبگان سیاسی در کشور آمریکا حدود ۱۰‌هزار نفر، در کشورهای فرانسه و آلمان حدود ۵‌ هزار نفر و در کشورهای دانمارک و نروژ حدود دوهزار نفر می‌باشد. این در حالی است که تعداد نخبگان علمی در کشور آمریکا حدود هشت میلیون نفر است.

یکی از ویژگی‌های برجسته در کشورهای توسعه‌یافته، توانایی آنها برای سازماندهی بخش عظیمی از نخبگان علمی کشور در قالب تشکل‌های علمی، مراکز حمایت‌کننده سیاست‌ها و گروه‌های تصمیم‌ساز می‌باشد. این گروه‌ها و تشکل‌ها در ارتباط مستقیم و غیرمستقیم با مراکز قدرت و نخبگان سیاسی قرار می‌گیرند. به عنوان مثال در کشور آمریکا بیش از هشتاد مرکز در جهت تصمیم‌‌سازی برای کنگره فعالیت می‌کنند که تنها یکی از این مراکز (شورای سیاست خارجه) بیش از سه‌هزار نخبه علمی را شامل می‌گردد و سایرین مانند بنیاد RAND و IOM هزاران نخبه و کارشناس علمی را به همراه دارند. ثبات این مراکز و تشکل‌های علمی مانند وزنه‌ای سنگین در مقابل آسیب‌های ناشی از تموج‌های سیاسی مقاومت می‌کند.

این نخبگان علمی جدای از آنکه وظیفه خطیر تنظیم مبانی نظری و شواهد ضروری را برای سیاستگذاری به عهده دارند، اثر جذر و مدهای سیاسی را به حداقل می‌رسانند. براساس دیدگاه بسیاری از نظریه‌پردازان علوم سیاسی، توانمندی کشورها در برقراری هم‌گرایی ارزشی (Value Cohesion) در نخبگان علمی و همچنین ایجاد ادغام ساختاری (Structural Integration) با بدنه سیاسی کشور مزیت اصلی آنان برای ایجاد ثبات و مشروعیت سیاسی می‌باشد. «قشر فراموش‌شده نخبگان» (Ignored Elite Class Phenomenon) عارضه‌ای است که در بسیاری از کشورهای در حال توسعه آفت سیاستگذاری و ثبات و مشروعیت سیاسی محسوب می‌شود.

انتظار نخبگان و فرهیختگان کشور از رییس‌جمهور آینده تلاش برای احیای جایگاه این قشر فراموش شده، توسعه تشکل‌های علمی و برقراری ارتباط تعریف نشده بین این تشکل‌ها و مراکز سیاستگذاری می‌باشد. حمایت از نخبگانی که از «خود» تهی شده‌اند و «خود» را وقف اهداف عالی کشور کرده‌اند را بیش از آنکه بتوان «نخبه‌سالاری» نامید، ‌باید نوعی «خدمت‌سالاری» نامید. افرادی که توان بالقوه خود را در جهت ارزش‌ها و منافع فرافردی هزینه می‌کنند.

دکتر شهرام یزدانی

دانشیار دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی