چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا

سکولاریسم, تلاش در جهت نفی فطرت انسان


سکولاریسم, تلاش در جهت نفی فطرت انسان

سکولاریسم, برخلاف سکولاریزاسیون که یک پروسه و حادثه خارجی است, یک مسلک و طرز فکر و نگرش جهان بینی است که بشر را بی نیاز از ارزش های الهی و اخلاقی و معنویت و فضایل دینی و آموزه های وحیانی می داند

نویسنده پس از بررسی معنای لغوی و اصطلاحی « سکولاریسم»، به بررسی زمینه‏های تاریخی ظهور اندیشه‏های سکولار در غرب می‏پردازد. در بخش دیگر مقاله، شاخص‏های اساسی سکولاریسم، پیامدها و نتایج آن در جوامع سکولار و ارتباط سکولاریسم با اندیشه دینی مورد بحث قرار گرفته است.

● مقدمه

▪ سکولاریسم از منظر لغت‏شناسی و اصطلاح‏شناسی: مترجمان برای واژه « سکولاریسم» معادل‏های متعددی از قبیل « دنیویت و این جهانی»، « لادینی»، « عرفی شدن»، « جدا شدن دین از دنیا»، « غیر دینی شدن»، « اعتقاد به اصالت امور دنیوی»، « گیتی گرایی» یا « دنیاگرایی»، « دنیا مداری»، « جدایی دین از سیاست» و... ذکر کرده‏اند که برخی از آنها ناظر به بُعد شناختی و بعضی دیگر ناظر به بُعد اجتماعی و سیاسی است. برای مثال گفته شده است: « سکولاریسم، برخلاف سکولاریزاسیون که یک پروسه و حادثه خارجی است، یک مسلک و طرز فکر و نگرش جهان‏بینی است که بشر را بی‏نیاز از ارزش‏های الهی و اخلاقی و معنویت و فضایل دینی و آموزه‏های وحیانی می‏داند. سکولاریزه شدن دین یک پدیده و جریان است که در متن جامعه و واقعیت خارجی رخ می‏دهد؛ اما سکولاریسم یک اندیشه و ایدئولوژی است و از جنس فکر و معنویت است و این دو را نباید با هم درآمیخت.» در یک جمع‏بندی اجمالی، ترجمه دقیق « سکولاریسم» در برخی دیدگاه‏ها عبارت است از: گیتی‏گرایی، این جهانی بودن، دنیامداری، دنیا گرایی و طرفداری از اصول دنیوی و عرفی.

سکولاریسم از منظر معرفت‏شناختی و تاریخی: واژه « سکولاریسم» در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم در قرارداد « وستفالی» به کار رفت. در آن ایام، مقصود از این واژه توضیح این نکته بود که نهادها و سرزمین‏هایی که زیر سیطره کلیسا قرار داشت، از نظارت و حاکمیت کلیسا خارج شود و زیر سلطه اقتدار سیاسی غیر روحانی و نهادهای عرفی دولتی و غیر کلیسایی برود.

سکولاریسم در غرب به دو صورت ظاهر شد:

۱) به صورت الهی که جنبه‏های فردی و شخصی مذهب را پذیرفته، دین را دربُعد اخلاقی و معنوی و اُخروی خلاصه می‏کرد و آن را تنها متعلق به جنبه درونی و روحی می‏دانست و در نتیجه بین دین و جامعه و حکومت دیوار می‏کشید.

۲) به صورت الحادی که دین را از متن نیازهای درونی و شخصی، در کنار امور اجتماعی و سیاسی، حذف می‏کرد.

در مجموع می‏توان شاخص‏های سکولاریسم را به شرح ذیل خلاصه کرد:

الف) حذف دین از متن حیات اجتماعی و سیاسی بشریت یا دنیایی دیدن و این جهانی شمردن زندگی بشری؛

ب) نگرش مادی و ماتریالیستی به اخلاق؛

ج) بی‏نیازی از هدایت‏های وحیانی و اکتفا به هدایت عقل بشری؛

د) تجددگرایی و نوگرایی افراطی یا مدرنیسم؛

ه) تکیه افراطی بر علوم تجربی یا تحصل‏گرایی پوزیتیویستی؛

و) تکیه بر عقلانیت ابزاری و فنی؛

ز) اباحی‏گری و تساهل و تسامح در عرصه فکر و فعل و اعتقاد و اخلاق.

● پیامدها و نتایج سکولاریسم:

غرب در فلسفه‏های نظری و سیاسی خویش دچار یک تناقض شد و نتوانست بین دموکراسی و نقض آشکار حقوق بشر در کشورهای مختلف، بین آزادی‏خواهی و جنگ‏های ویران‏گر سلطه‏جویانه، التیام و آشتی برقرار کند و نیز نتوانست با حکومت‏های بشری و غیردینی، نیازهای اساسی آدمیان را برآورده کند. اگرچه غرب با تسری و توسعه اندیشه سکولاریستی به پیش می‏رفت و فلسفه‏ها و مکاتب مختلفی را پشتوانه تئوریک این نظریه قرار می‏داد، اما با بحران‏های فرهنگی یا بحران هویت در عالم فکر و اندیشه و اخلاق و تربیت روبه‏رو شد. از این رو، امروزه غرب در حال تحولی دوباره و تولدی جدید است و متفکران غربی به جای مدرنیسم، از پُست مدرنیسم سخن می‏گویند و گرایش به سنّت پیدا کرده‏اند. بزرگانی چون شووان، رنه گنون، تیتوس بورکهارت، هانری کربن و ... از فقدان اخلاق و بحران معنویت رنج می‏کشند. به قول اقبال لاهوری، غرب نیاز شدید به تفسیری روحانی و معنوی از جهان، قانون الهی و روحانی و اخلاق الهی و روحانی دارد و ندای بازگشت به ایمان و معنویت راستین، بیان‏گر پناهندگی غربیان به مذهب و دیانت است و روزگار جدید غرب، روزگار وصل به اصل خویشتن و آشتی با فطرت است.

بنابراین، در یک دوباره‏نگری می‏توان پیامدهای منفی سکولاریسم، نظیر بحران عقیدتی، اخلاقی و حکومتی را زمینه حدوث جریان پُست مدرنیسم دانست که رجعت به ارزش‏های انسانی و نوعی اخلاق و معنویت است.

● سکولاریسم و روشنفکران ایرانی:

ریشه‏های تاریخی و فلسفی سکولاریزاسیون و سکولاریسم در ایران را می‏توان به‏اختصار به شرح زیر فهرست کرد که عبارتند از:

الف) جهل به مبانی دینی و جامعیت اندیشه ناب اسلامی و عدم فهم بُعد اجتماعی و حکومتی دین؛

ب) جهل به مبانی سکولاریسم و عقلانیت ابزاری؛

ج) تفسیر ماتریالیستی و دیالکتیکی از دین و تفسیر انقلابی و سیاسی و اجتماعی از دین که به التقاط منتهی شده است؛

د) وابستگی‏های سیاسی به غرب و داشتن قصد و غرض سیاسی؛

ه) بشری دانستن، تقدس‏زدایی، عصریت، تغییر و تحول معرفت دینی.

● اندیشه دینی و سکولاریسم‏

داستان اندیشه دینی و سکولاریسم، داستان نسبت‏شناسی دین و فرهنگ و تمدن غربی است. درباره نسبت‏شناسی اندیشه دینی با سکولاریسم دو طرز تفکر وجود دارد:

الف) تباین و تفکیک بین اندیشه دینی با سکولاریسم به صورت مبنایی و اصیل؛

ب) ترابط بین این دو؛ به این معنا که سکولارپذیری اندیشه دینی به عنوان بهترین راه‏حل در ایجاد وحدت بین دین و توسعه و دین و فن‏آوری جدید است.

گروه دوم در واقع به دین‏شناسی جامع نرسیده‏اند و در معرفت دینی آنها نقص جدّی وجود دارد؛ زیرا دین ناب اسلامی پاسخ‏گوی همه نیازهای بشری است؛ به شرط آن‏که اولاً دین را به‏درستی و به طور فراگیر فهم کنند و گوهر آن را بشناسند؛ ثانیاً فهم دینی ناب را بر پایه‏های کتاب و سنت قرار دهند و ثالثاً، با زبان زمان به القا و ابلاغ دین و معارف دینی بپردازند و مسأله‏شناسی و موضوع‏سنجی کنند.

اندیشه دینی با سکولاریسم در تضاد اصولی است اگر موارد ذیل در تحقیق ما نقش شاخص داشته باشند:

۱) دین‏شناسی با روش قرآن و عترت؛

۲) فهم نوین و هماهنگ با اقتضائات زمان و مکان، یا فهم پویا از دین، البته با روش جامع‏نگرانه دینی؛

۳) غرب‏شناسی همه‏جانبه و برخورد گزینشی با فرهنگ و تمدن غربی و اعتقاد به توان‏مندی دین در تمدن‏سازی؛

۴) اعتقاد و ارائه صحیح تئوری ولایت مطلقه فقه و فقیه با حکومت دینی؛

۵) زمان‏شناسی و اجتهاد دینی و گریز از غرب‏گرایی و غرب‏زدگی؛

۶) تکیه بر خلاقیت و ابتکار و توانِ عناصر خودی در اکتشافات و اختراعات؛

۷) فهم عمیق امامت و ولایت و رهبری در اسلام؛

۸) تلاش عالمان در ارائه حکومت و سیاست، اقتصاد، جامعه‏شناسی اسلامی و... به دنیای کنونی.

متن محمدجواد رودگر