شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

«ترمه» اصالت را فریاد زد


«ترمه» اصالت را فریاد زد

گویی مرکز گرایی تهران, نه فقط در عرصه های اقتصادی, اجتماعی, سیاسی و البته توسعه شهری و تخصیص امکانات, بلکه در عرصه فیلم و سریال سازی نیز نفوذ کرده است, تا جایی که صدا یا دیدن هنر هنرمندان ساکن در دیگر نقاط کشور, به حضورشان در مرکز منتهی می شود

گویی مرکز گرایی تهران، نه فقط در عرصه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و البته توسعه شهری و تخصیص امکانات، بلکه در عرصه فیلم و سریال سازی نیز نفوذ کرده است، تا جایی که صدا یا دیدن هنر هنرمندان ساکن در دیگر نقاط کشور، به حضورشان در مرکز منتهی می شود. این مقوله حتمی باعث می شود از ظرفیت های بومی و محلی دیگر مناطق کشور در این حوزه به درستی استفاده نشود.

متاسفانه مخاطبان نیز عادت کرده اند همواره شاهد پخش سریال هایی باشند که در پایتخت تهیه شده است یا دست کم لوکیشن های آن در خارج از تهران باشد، بازیگران، فرهنگ و زبانی که بر قصه حاکم است همچنان تحت همین روال تولید در مرکز باشد.

در این میان پخش سریال «ترمه» باعث شد ما به این استعدادهای شکوفا نشده بیشتر توجه داشته و آن را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار دهیم، شاید با این استراتژی بتوانیم، توجه برنامه سازان و مدیران صدا و سیما را در اهتمام بیشتر به تولیدات استانی افزون کنیم. البته قبلا نیز به شکل خیلی محدود، تولیدات استانی از شبکه های سراسری پخش شده است، اما مخاطبان محدودی داشته و نتوانسته آن طور که باید عمل کند. شاید یکی از موفق ترین آن ها در سال های اخیر «سریال باجناق ها» به زبان ترکی بود با توجه به تعداد زیاد آذری زبان های مقیم در کل کشور، طرفداران قابل توجهی داشت.

متاسفانه سریال های استانی و بومی در جذب مخاطبان عمومی و ملی با چند مشکل عمده رو به رو هستند. مهم ترین مشکل این نوع تولیدات فقدان چهره های آشنا و معروف سینما و تلویزیون است. همان طور که می دانید بازیگران یکی از مهره های اصلی و اساسی یک جریان تصویری در امر جذب مخاطب می باشند، به همین دلیل فقدانش یکی از بزرگ ترین معضل های موجود در برابر تولیدات استانی و بومی است.

بازیگران بومی به رغم نداشتن تجربیات متعدد نمی توانند انتظارات مخاطب را در امر ایفای نقش جواب گو باشند و نقش هایشان به علت بومی بودن بیشتر به چشم نمی آید.

یک بیننده خیلی راحت تر با ایرادهای چهره ای معروف کنار می آید تا کسی که نمی شناسدش و با پیش زمینه ای منفی به سراغش می رود.از این بابت می توان گفت سریال های استانی با معضل دیداری مواجه هستند.

عوامل سریال «ترمه» با بهره گیری از برخی بازیگران چهره و ترکیبی از بازیگران بومی و ملی سعی کرده اند تا حدودی این خلاء را پر کنند که موفق بوده و توانستند بیننده را مجاب به پی گیری کنند.

مسئله دوم که این نوع تولیدات را با معضل کمبود مخاطب رو به رو می کند؛ گویش و زبان محلی در آن ها می باشد، گویش و زبان محلی باعث می شود بخشی از مخاطبان به محض دیدن و شنیدن احساس نامانوسی پیدا کرده و در آن لحظه نتوانند با سریال ارتباط برقرار کنند به تعبیری حس کنند این سریال مربوط به آن ها نبوده و مضمونی کاملا بومی دارد.

این تصور با ریزش مخاطب همراه می باشد البته برخی از لهجه ها مثل لهجه اصفهانی، شیرازی، یزدی و مشهدی که برای مخاطبان فارسی زبان هم قابل فهم است، به دلیل شیرینی خاصی که در آن گویش و لهجه نهفته است می تواند در جذب مخاطبان فارسی زبان نیز تاثیر مثبت بگذارد.

بدیهی است که یکی از عناصر جذاب سریال «ترمه» وجود لهجه شیرین یزدی در آن است که علاوه بر مخاطبان محلی، مخاطبان ملی را مجذوب خود کرد.سریال «ترمه» که هفته پیش شاهد پخش آخرین قسمت آن بودیم، یکی از نمونه های خوب تولیدات بومی بود که می توان به جرات ادعا کرد از برخی تولیدات کشوری بهتر و زیباتر بود، هر چند که این سریال نیز به رسم دیگر تولیدات از مناسباتی همیشگی و حتمی پیروی کرد که متاسفانه به جزء لاینفک تولیدات ایرانی بدل شده است.

اما به طور کلی می توان گفت: «ترمه» خوب و تاثیر گذار بود.

«ترمه»، داستان خانواده یکی از ترمه بافان معروف یزدی به نام علی اکبر نفیسی بود که اعضای خانواده اش پس از فوت پدرشان بر سر ادامه دادن یا ندادن شغل و حرفه او با یکدیگر اختلاف پیدا می کنند.ترمه، دختر کوچک خانواده با اصرار بر ادامه دادن کار موروثی و شغل پدرش با مشکلاتی روبه رو می شود.

او قصد دارد با بهره گیری از تکنولوژی های مدرن، این هنر سنتی را حفظ کرده و ارتقا بخشد، بنابراین از این منظر «ترمه» مظهر نمادین تلفیق سنت و مدرنیته است که با استفاده از منش و روش مدرن به حفظ ارزش های سنتی در جامعه نظر دارد و در این راه تلاش کرد.

در واقع این سریال در عین بیان دراماتیکی قصه خود به دفاع یکی از هنرهای سنتی و دستی ایران یعنی ترمه پرداخت که در این دنیای مدرنیته و شتاب زده در حال فراموشی بوده و هست.

«بهروز خلجی»، کارگردان سریال در این باره گفته است: بازار پارچه ایران مملو از منسوجات چینی، ژاپنی و هندی است...

صنعت نساجی در کشورمان رو به زوال است و کارگاه ها یکی پس از دیگری به گاوداری و مرغ داری تبدیل می شوند.مجموع کارگاه های ترمه بافی در یزد به تعداد انگشتان دو دست نمی رسد.اما خریدار عمده ترمه درجه یک ایرانی، طراحان لباس و تولید کنندگان کشورهای اروپایی و شرق آسیا هستند تا در طراحی البسه زنانه و مردانه فقط تکه ای از ترمه را به عنوان جلوه کارهایشان استفاده کنند.

این در حالی است که ترمه به عنوان زیباترین پارچه صد در صد ایرانی که روزگاری جزو جدا نشدنی البسه مردم ایران بوده، امروزه روی خاک گور تازه گذشتگان پهن می شود.بنابراین سریال تلویزیونی «ترمه» تلاش می کند پارچه ترمه را برای پوشش مرد و زن ایرانی و نام ترمه را برای نام دختر ایرانی یادآوری کند.

البته توجه به سنت و دستاوردهای ارزشمند آن در سریال «ترمه» فقط به ترمه و سرگذشت این هنردست ایرانی ختم نمی شود.

استفاده از فضاها و بناهای سنتی به عنوان لوکیشن های اصلی و خانه های گلی با معماری قدیمی و اساسا سبک زندگی سنتی نیز به عنوان بخشی از موضوعات اصلی سریال بود که کارگردان برای معرفی فرهنگی ایرانی از آن استفاده کرده بود.

«ترمه» در دانشگاه اصفهان درس هنر می خواند، یک روز به او خبر می رسد پدرش که از ترمه بافان قدیمی یزد می باشد فوت کرده است.

ترمه به طرف یزد حرکت می کند، غافل از این که همکلاسی او «بردیا» که قصد ازدواج با ترمه را دارد مخفیانه ، او را تعقیب می کند تا نشانی او را پیدا کند و خانواده اش را به خواستگاری بفرستد.

ترمه به مراسم عزای پدر می رود تا این که شبی منیرالسادات، مادر خانواده فرزندانش را دور هم جمع می کند تا قسمت اول وصیت نامه پدر را برای آن ها بخواند.

این ماجرا به نقطه عطفی در قصه بدل می شود که تعلیق های داستان را پی می ریزد، وصیتی که محسن و سمیه فرزندان ارشد حاج علی اکبر نفیسی با آن مخالفند، اما ترمه مصمم است آن را عملی کند.

اگر چه «ترمه» نیز داستانی تکراری و کلیشه ای را مطرح کرده و از عناصر شناخته شده ای چون، دعوا بر سر ارث و میراث و جدال های خانوادگی استفاده کرده اما به خوبی توانسته از این عناصر برای هدف اصلی یعنی معرفی سنت ایرانی بهره بگیرد.

بنابراین ترمه را باید در دو لایه، یکی درام خانوادگی و دیگری مفاهیم عمیق فرهنگی دید و مورد بررسی قرار داد، لایه ظاهری سریال ترمه به اختلاف خانوادگی می پردازد که فقط برای عنوان کردن مفاهیم اساسی خلق شده است و اما لایه عمیق تر برای رسیدن به هدفش و عمل کردن وصیت پدر می پردازد که نمادی از تلاش برای زنده کردن میراث نفیس گذشته است که در گرداب حرص و طمع و زرق و برق زندگی مدرن در حال فرو رفتن است.

سریال ترمه در به تصویر کشیدن این دو لایه تنیده موفق عمل کرده است.

البته ترمه نیز از کلیشه سریال های ایرانی به دور نیست و مانند آن ها دچار مسائلی چون«ازدواج، اختلافات خانوادگی» می باشد که به نوعی به عناصر سریال های ایرانی بدل شده اند. در ترمه از این عناصر به عنوان چاشنی حسی داستان استفاده شده بود. جالب این که بنا به یک قانون و تجربه نانوشته در بستر این نوع اختلافات خانوادگی، همواره این فرزند آخر که غالبا دختر نیز هست به ارزش های خانوادگی و والدین خود وفادارتر نشان داده می شود و معمولا نیز فرزند ارشد که بیشتر اوقات مرد است، به عنوان بد من و ضد قهرمان ظاهر می شود.کافی است این سریال را با سریال «روزهای زیبا» که هم زمان از شبکه تهران پخش می شود مقایسه کنید تا دم دست ترین مصداق این سخن را بیابید.

به این مسئله مفهوم ازدواج را هم اضافه کنید که معمولا میان قهرمان قصه و اطرافیانش بر سر آن اختلاف نظر وجود دارد و بخش عمده ای از داستان را به خود اختصاص می دهد.

اختلاف عقیده بر سر ازدواج ترمه با «بردیا» یا «مصطفی» در این سریال و تلاش هر دو گروه برای اثبات و عملی کردن تصمیم و نظر خویش مصداقی از این معناست.

ضمن این که سریال ترمه با توجه به تمام مفاهیم مطرح شده و ارزش های فراموش شده در حال تزلزل در زندگی امروز توجه بیشتری به مادر و موقعیت متزلزل و شکننده او در کشمکش های خانوادگی دارد و به گونه ای مادر نمادی از هنر ترمه در این جنگ بین سنت و مدرنیته می باشد.

اتفاقا ساخت سریال هایی با این مضمون می تواند تاثیراتی فوق العاده داشته باشد و فقط به دلگرمی مخاطب ختم نشود و قطعا مهم ترین پیامد آن توجه ایرانیان به ترمه و تبلیغات تجاری آن است.

(امیدواریم این چنین باشد و با اتمام این مجموعه هدف محقق شود)

بدیهی است هیچ ابزار و وسیله ای در جهان امروز به اندازه رسانه به ویژه سینما و تلویزیون نمی تواند برای فرهنگ سازی و دفاع از آداب و سنن بومی که هویت تاریخی و اجتماعی ما را در خود نهفته است، اثرگذار باشد، به طوری که ساخت فیلم «گبه» با کارگردانی محسن مخملباف باعث رونق دوباره بازار آن و بهره گیری از این هنر گران قدر در خانه های ایرانی شد.

امیدواریم موفقیت سریال ترمه سرآغازی باشد برای ساخت آثاری این چنینی.

البته که دم دستی بودن مضامین و به دور بودن از تکنیک های تصویری در بیشتر آثار استانی بیداد کرده و آن ها را به تولیدات شکست خورده بدل کرده است و به تعبیری همه گیر شدن این معضلات موجب پیش داوری ها و قضاوت عجولانه شده است.امیدواریم عوامل تولید در استان ها سنجیده تر عمل کرده و خود را ثابت کنند.