جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

آدم پس از هبوط


آدم پس از هبوط

به بهانه منتفی شدن استیضاح دومین وزیر آموزش و پرورش دولت نهم

استیضاح علیرضا علی احمدی دومین وزیر آموزش و پرورش دولت نهم منتفی شد تا مجلس هشتم یک برخورد نیمه تمام دیگر با دولت را در کارنامه چهارماهه خود تجربه یا ثبت کند. با اینکه علی لاریجانی بی درنگ و بدون توجه به برخی تلاش های بعضی اعضای هیات رئیسه، طرح استیضاح وزیر آموزش و پرورش را چهارشنبه هفته گذشته با ۸۲ امضا اعلام وصول کرد و به قاعده دیروز باید این استیضاح صورت می پذیرفت، اما ظرف سه روز شمار امضاها کاستی گرفت چندان که عملاً منتفی تلقی شود. با این اوصاف عجیب نیست که محمود احمدی نژاد نامه اعتراضی نمایندگان این مجلس به سخنان معاون خود - اسفندیار رحیم مشایی- را جدی نمی گیرد و او را با خود به این سو و آن سوی عالم می برد و در سفرهای ترکیه و چین دوشادوش رئیس جمهور اصولگرا دیده می شود.

چه همین نمایندگان در تقدیر عملکرد دولت نامه امضا می کنند. امضای طرح استیضاح، کف مخالفت را نشان می دهد و شماری دیگر از مجلسیان در روز بحث به استیضاح کنندگان می پیوندند. اما در مجلس هشتم و در پارلمان اصولگرایان گویا این قاعده وارونه است و در ۷۲ ساعت طرح استیضاح به مثابه یخ، ذوب می شود و امضای چندانی باقی نمی ماند. این گونه است که استیضاح دو وزیر دیگر- فناوری و ارتباطات و بهداشت و درمان- نیز در افکار عمومی جدی گرفته نمی شود. یکی از تفاوت های نخبگان با عوام الناس این است که آنان ابتدا می اندیشند، آن گاه دست به کاری می زنند یا کلامی را بر زبان جاری می سازند، اما شدت عام گرایی نزد برخی تا بدانجا است که ابتدا کاری را انجام می دهند و سپس اندیشه می کنند از کرده منصرف می شوند. به هر رو تا اینجا این یار نزدیک رئیس جمهور اصولگرا نیز از خطر جسته و به عنوان دهمین وزیر آموزش و پرورش در عصر جمهوری اسلامی می تواند به کار خود ادامه دهد.

علیرضا علی احمدی در زمره اعضای اصلی حلقه یاران محدود و معدود محمود احمدی نژاد است که در آغاز دولت نهم به عنوان وزیر تعاون معرفی شد. مجلس هفتم اما نه به او رای اعتماد داد و نه به علی اکبر اشعری که برای وزارت آموزش و پرورش معرفی شده بود. شگفت اینکه همین مجلس که علی احمدی را برای تصدی کوچک ترین وزارتخانه مناسبت ندانسته بود، کمتر از ۳۰ ماه بعد به او برای تصدی بزرگ وزارتخانه- آموزش و پرورش- رای اعتماد داد.

علیرضا علی احمدی پدر همسر مهرداد بذرپاش است که به عنوان رئیس گروه مشاوران جوان از شهرداری تهران به نهاد ریاست جمهوری رفت، ستاد رایحه خودش خدمت را برای انتخابات شوراها برپا کرد و پس از ناکام ماندن در این انتخابات در جایگاه مدیرعامل یک شرکت بزرگ خودروسازی ظاهر شد. در این مقطع علی احمدی رئیس دانشگاه پیام نور بود. نمایندگان مجلس هشتم در حالی امضاهای خود را پس گرفته اند که ادامه کار وزیر آموزش و پرورش را خسارت بار دانسته بودند و روشن نیست که چگونه این انصراف حاصل آمده است. البته در پیش بودن آغاز سال جدید تحصیلی و قرار داشتن در سال پایانی دولت نهم مهم ترین دلایل این انصراف ذکر شده است. مجلس هفتم نیز در نخستین سال فعالیت خود که با آخرین سال دولت دوم خاتمی مقارن شده بود قصد داشت پس از استیضاح احمد خرم وزیر راه و ترابری سراغ مرتضی حاجی وزیر آموزش و پرورش در آن دولت برود، اما حدادعادل خبر داد رهبری نظام این روند را در ماه های پایانی فعالیت دولت به زیان مدیریت اجرایی کشور دانسته اند و عملاً در ۹ ماه پایانی تیغ استیضاح مجلس هفتم از بالای سر وزیران دولت اصلاحات برداشته شد.

طرح استیضاح وزیر آموزش و پرورش به لحاظ سیاسی از این حیث قابل تامل بود که اصولگرایان بر این بخش بسیار مانور کرده و می کنند. تبلیغات رسانه های اصولگرایان خصوصاً رسانه ملی از یاد نرفته است که در دولت گذشته چگونه می کوشیدند به توقعات و انتظارات معلمان و فرهنگیان دامن بزنند. نگاهی به محورهای پنجگانه طرح استیضاح علیرضا علی احمدی از این واقعیت خبر می دهد که اصولگرایان در پنج سالی که مجلس را در دست دارند و سه سالی که دولت در کف آنها است تا چه اندازه توانسته اند در آنچه پیرامون آموزش و پرورش ادعا کرده بودند، کامیاب باشند.

● وعده های احمدی نژاد

در بهار ۱۳۸۴ محمود احمدی نژاد در گوشه و کنار ایران، خود را یک «معلم ساده» معرفی می کرد و بیش از هر قشر دیگر درصدد جذب آرای معلمان و فرهنگیان بود. او بارها این جمله را قبل و بعد از ریاست جمهوری بر زبان می آورد که از زبان یک معلم شنیده است «این ما نیستیم که در کلاس درس حاضر می شویم، بلکه این جنازه ما است که به کلاس می رود.» او هم این جمله را در گفت وگوی انتخاباتی با مجری برنامه تلویزیونی- محمود احمدی- بیان کرد و هم در روز معرفی دولت پیشنهادی و اخذ رای اعتماد از مجلس هفتم. هنگامی که مجری از او پرسید؛ مشکل اصلی آموزش و پرورش کافی نبودن بودجه آن است،شما چگونه می توانید کسری بودجه را جبران و تامین کنید؟ «محمود احمدی نژاد» خطاب به «محمود احمدی» گفت؛ اولاً شعار ما این است که «ما می توانیم.» ثانیاً با حذف هزینه های غیرضرور. وی به صورت مشخص از دکوراسیون هایی خبر داد که تا ۴۰ میلیون تومان هزینه دربردارد و طبعاً چنانچه هزینه این دکوراسیون ها حذف شوند، پول آنها به کار بهبود وضع معلمان و فرهنگیان خواهد آمد. فارغ از اینکه با ۴۰ میلیون تومان چگونه می توان کسری بودجه ۵ هزار میلیارد تومانی را جبران و تامین کرد.بعدتر مشخص شد که دغدغه اصلی اصولگرایان این است که مدیران اصلاح طلب آموزش و پرورش فوج فوج کنار گذاشته شوند.

آقای احمدی نژاد در حالی موضوع بودجه را نسبت به دیگر مشکلات آموزش و پرورش در رتبه های بعدی اهمیت قرار می داد که هنوز نفت ۱۰۰ دلاری رویا می نمود و بهای نفت به ۶۰ دلار نیز نرسیده بود. اکنون و در حالی که بودجه سال جاری این بخش سر به رقم بی سابقه ۶۷۰۰ هزار میلیارد تومان می زند نزدیک به همین رقم هم کسری بودجه دارد. دوربین صدا و سیما در سال های وزارت حسین مظفر و مرتضی حاجی هر جا که آنها را می دید سراغ بحث استخدام خصوصاً استخدام نیروهای حق التدریس را می گرفت و اکنون علیرضا علی احمدی وزیر آموزش و پرورش دولت اصولگرا و رفیق گرمابه و گلستان آقای احمدی نژاد می گوید؛«استخدام نیرو به چهار رکن اصلی- نیاز واقعی، مجوز قانونی، ردیف پرسنلی و پول- نیاز دارد. حال به فرض که سه عامل نخست هم جور باشد وقتی چهارمی نیست، چه باید کرد؟»

اما چرا از کمبود پول می نالند؟ مگر دکوراسیون های ۴۰ میلیون تومانی حذف نشده اند؟ مگر مدیران اصولگرا ساده زیست و کم مصرف نیستند. مگر آنها نمی توانند؟ با این اوصاف چگونه است که باز صحبت از کسری بودجه است که به روایتی پنج هزار میلیارد تومان است و در گزارش تارنمای آقای احمد توکلی تا هفت هزار میلیارد تومان هم اعلام شده است.آیا هنوز پول ها صرف دکوراسیون های ۴۰ میلیون تومانی می شود؟ آیا همچنان جنازه ها بر سر کلاس درس حاضر می شوند؟

● محورهای پنج گانه

با اینکه استیضاح منتفی شد اما پنج محور آن که مورد قبول نسبی وزیر نیز قرار گرفته اند، کارنامه دولت نهم را در این بخش پیش چشم می گذارند. با این توضیح مکرر که در سه سال اخیر درآمد دولت از نفت چند برابر شده و گفته می شود بودجه جاری وزارت آموزش و پرورش نیز تا سه برابر افزایش یافته است. محورهای پنج گانه مخالفت ۸۲ نماینده مجلس هشتم با علیرضا علی احمدی و به بیان دیگر تصویر آموزش و پرورش در دولت نهم این گونه ترسیم می شود.

۱) وزیر آموزش و پرورشی نیست و در شناخت مشکلات و درک حساسیت ها مشکل دارد. بارزترین نمونه طرح غیرکارشناسی «ساماندهی و مدیریت نیروی انسانی» است که به بحران غیرقابل کنترل می انجامد.

۲) بی توجهی به مشکلات مالی ادارات و فرهنگیان سراسر کشور خصوصاً نپرداختن سرانه دانش آموزی از مهرماه ۸۶ تاکنون و بدهی مدارس که در مواردی به درگیری منجر شده است. مثل کتک کاری و درگیری نمایندگان مینی بوس های طرف قرارداد با روسای مناطق آموزش و پرورش، همچنین پرداخت نشدن هزینه های ماموریت ها، اضافه تدریس، هزینه فوت و ازدواج، سفر، آموزش ضمن خدمت، مرخصی مناطق محروم و لغو پاداش روستایی

۳) بی توجهی به قوانین موجود خصوصاً برنامه چهارم و ۱۱ بند از ۱۴ بند ماده ۵۲ قانون برنامه چهارم توسعه خصوصاً بند «و»

۴) بی توجهی محض به استخدام معلمان حق التدریس و آموزشیاران نهضت سوادآموزی

۵) ناتوانی در اداره امور این بخش به گونه یی که ۹۰ درصد از فرهنگیان ناراضی اند و متقابلاً شخص وزیر نیز بدبینی خاصی به این وزارتخانه دارد.در این متن بیش از همه این هشدار جلب توجه می کند؛ «در مهرماه امسال ناامنی مطلق در بخش آموزش و پرورش دور از انتظار نیست.» با این وصف باز این سوال پدید می آید که طی ۷۲ ساعت چگونه آقای علی احمدی توانسته نمایندگان امضاکننده را نسبت به حل و رفع مواد پنج گانه بالا مجاب کند؟ آیا او در این مدت آموزش و پرورشی شده است؟ آیا از پیگیری طرح «ساماندهی و مدیریت انسانی» منصرف شده است؟ آیا به منبع جدید مالی دست یافته که می تواند سرانه دانش آموزی مدارس را بپردازد یا از این پس قصد دارد برنامه چهارم را نصب العین قرار دهد؟بند «و» که اجرای آن خواسته شده مهم ترین وظیفه وزارت آموزش و پرورش را این گونه برمی شمرد؛«افزایش انگیزه شغلی معلمان به تامین جایگاه و منزلت حرفه یی مناسب و اصلاح نظام پرداخت متناسب با میزان بهره وری و کیفیت خدمات آنها». یا اینکه قرار است معلمان حق التدریس و آموزشیاران نهضت سوادآموزی استخدام شوند و دست آخر اینکه در این مدت آقای علی احمدی رضایت آن ۹۰ درصد معترض را به دست آورده است؟روشن است که در طول یک هفته گذشته و در فاصله اعلام وصول طرح استیضاح تا انصراف هیچ یک از این اتفاقات نیفتاده است. اگر به خاطر سال آخر دولت بوده باشد، قاعدتاً باید استیضاح های بعدی- وزیران ارتباطات و بهداشت- نیز منتفی شود. اگر به سبب در پیش بودن سال جدید تحصیلی باشد نیز می توان یادآوری کرد که سال گذشته هم از آذر تا بهمن ماه وزارتخانه وزیر نداشت و با سرپرست اداره می شد و دولت نهم در اداره وزارتخانه ها با سرپرست و در غیاب وزیر یدی طولا دارد. می توان حدس زد که پس از گزارش و انتقاد تارنمای «الف» که به آقای احمد توکلی رئیس مرکز پژوهش های مجلس منسوب است توجه آنها به مواردی معطوف شده که پیشتر متهم شده بودند توجه کافی نداشته اند؛ «شرایط محیطی، محدودیت شدید فرصت و امکانات در اختیار وزیر و تناسب آن برای اجرای موارد مطروحه».

● پای ثابت استیضاح

وزیران آموزش و پرورش در هر دولت پای ثابت سوال و تذکر و استیضاح نمایندگان مجلس شورای اسلامی بوده اند. این امر را می توان ناشی از چند مولفه دانست. نخست اینکه به آموزش و پرورش به عنوان دستگاه تبلیغات و تعلیمات ایدئولوژیک نیز نگریسته می شود و از این رو همواره این انتظار وجود دارد که بتواند نسل متناسب با آنچه ایدئولوژی رسمی می پسندد تربیت کند و چون همیشه میان آرمان و واقعیت فاصله بسیار است این انتظارات برآورده و محقق نمی شود و نارضایتی به بار می آورد. دوم اینکه آموزش و پرورش تشکیلاتی پردامنه و عریض و طویل است و مثل وزارت کشور دایره انتصاب ها و برکناری ها در آن گسترده است.

از این رو نمایندگان هر استان نسبت به عزل و نصب های حوزه انتخابیه در بخش آموزش و پرورش حساس هستند و چون غالباً خودشان به این حوزه تعلق دارند با مدیران و وزیران اصطکاک پیدا می کنند. سومین و شاید مهم ترین عامل این است که بودجه آموزش و پرورش تکافوی این گستره گسترده را نمی کند و امکان درآمدزایی ندارد. صراحت قانون اساسی دست آموزش و پرورش را بسته و مدارس غیرانتفاعی یا کمک های مردمی یا اخذ شهریه با لطایف الحیل نیز مشکل اصلی را رفع نکرده است. یک میلیون و یکصد هزار نفر پرسنل، ۱۴ میلیون دانش آموز، ۱۵۰ هزار آموزشگاه، جمعیتی از کارکنان غیرحرفه یی، یکصد هزار نیروی مازاد و ۵۳ هزار معلم حق التدریس به اضافه اینکه ۹۷ درصد بودجه جاری صرف حقوق و مزایا می شود تابلویی جمع و جور از واقعیت آموزش و پرورش در دوران کنونی است.اصولگرایان مدعی بودند مشکل اصلی پول نیست ولی اکنون کمبود و کسری بودجه را مشکل اصلی می دانند.آنان انتصاب مرتضی حاجی را «سیاسی» می دانستند ولی حال علی احمدی از هر وزیر دیگر سیاسی تر و به رئیس دولت شبیه تر است. مشکلات اخلاقی و رفتاری در جامعه را ناشی از کم کاری در آموزش و پرورش می دانستند ولی حال برای ارشاد مردم به پلیس روی آورده اند و از آموزش و پرورش انتظار ندارند. مجموعه این تناقض ها از این واقعیت حکایت می کند که مشکل اصلی آنان با وزارت آموزش و پرورش خصوصاً در دولت دوم اصلاحات این بود که تفکر اصلاح طلبی رواج نیابد و شعار مدرسه محوری جامه عمل نپوشد که می توانست پایه یی برای جامعه مدنی باشد. نماینده همیشه منتقد آن روزها که این سال ها عضو هیات رئیسه مجلس است برای آنکه اصولگرایان را دموکرات معرفی کند خواستار انتخاب مستقیم وزیر آموزش و پرورش از سوی فرهنگیان و جامعه معلمان شد. تجربه سه سال گذشته و نحوه مواجهه با مطالبات صنفی و مدنی معلمان و نوع برخورد وزیر با تشکل ها نشان می دهد آن شعار و ادعا تا چه میزان رنگی از حقیقت و انگی از صداقت داشته است. رقابت های سیاسی برای رسیدن به وزارت آموزش و پرورش را نیز می توان از عوامل دیگر برشمرد ولی در مورد خاص فعلی ظاهراً ضعف مدیریت و شخم زدن های غیرکارشناسی چنان است که جای توجیه باقی نگذاشته است.

● اعتبار فرهنگی

هرچند تعبیر عدم رضایت ۹۰ درصد از فرهنگیان مبتنی بر آمار نیست اما واقعیت این است که متولی آموزش و پرورش نزد اهالی تعلیم و تعلم چهره یی محبوب به حساب نمی آید. از دیگر سو او به رغم عنوان دانشگاهی چهره ممتاز علمی نیز نیست. وزیر کنونی نه به لحاظ علمی شاخص است و نه در زمره رجال سیاسی شناخته می شود. درست است که هم خودش و هم دامادش از دوستان نزدیک رئیس جمهور اصولگرا هستند اما شخصاً یک چهره برجسته سیاسی یا فرهنگی به حساب نمی آید و این ویژگی که در دولت نهم یک امتیاز تلقی می شود او را از اسلاف خود متمایز می سازد.۸ وزیر پیشین یا در میان معلمان شهره بودند یا در ردیف اول سیاست جای می گرفتند.وزیران آموزش و پرورش از ابتدای جمهوری اسلامی تاکنون از این قرارند؛ «دکتر غلامحسین شکوهی، محمدعلی رجایی، دکتر محمدجواد باهنر، علی اکبر پرورش، سیدکاظم اکرمی، محمدعلی نجفی، حسین مظفر، مرتضی حاجی، محمود فرشیدی و علیرضا علی احمدی.» از این جمع دو تن تا نخست وزیری و ریاست جمهوری ارتقا یافتند (باهنر و رجایی). تا قبل از دولت نهم بقیه چهره های شاخص، سیاسی هم به حساب می آمده اند یا اینکه دست کم از سوی یک تشکل موثر مثل انجمن اسلامی معلمان حمایت می شده اند. در دولت نهم این قاعده نقض شده است. اولین وزیر آموزش و پرورش دولت نهم اکنون کجاست؟ کارشناس فرهنگی یا سیاسی است یا به مدارس غیرانتفاعی خود بازگشته است؟ با اینکه بودجه نقش مهمی دارد اما شخصیت وزیر در نحوه اداره آموزش و پرورش تاثیر بسزایی داشته است.

به گونه یی که از دوران وزارت محمدعلی نجفی به گونه یی متفاوت یاد می شود. مرتضی حاجی در دولت دوم خاتمی می توانست این راه را ادامه دهد اما حذف معاونت های تربیتی فشار روی او را زیاد کرد. رسانه ملی نیز مرتباً به توقعات دامن می زد و عملاً او را به جای کنش و ابتکار به واکنش و موضع دفاعی کشاند. وزیران آموزش و پرورش هر یک می کوشند که طرحی را به اجرا گذارند و از این روست که هر دورانی یک شاخص برای معرفی دارد. مدارس نمونه مردمی در سال ۷۴، مدرسه محوری در سال ۷۹، مدارس هیات امنایی در سال ۸۲، نظام جدید متوسطه و در دوران وزیر فعلی بخشنامه ساماندهی و مدیریت نیروی انسانی. البته این واقعیت را نباید از نظر دور داشت که دوران وزارت آقای علی احمدی برای ارزیابی بسیار کوتاه است. وی ۲۴ بهمن سال گذشته به عنوان وزیر آموزش و پرورش معرفی شد و ۶ روز بعد در ۳۰ بهمن ماه رای اعتماد گرفت و با این وصف عمر وزارت او به هفت ماه هم نمی رسد و با احتساب دوران سرپرستی که از ۱۱ آذرماه ۸۶ آغاز شد، به ۱۰ ماه می رسد. وزیر آموزش و پرورش در دولت نهم حکایت جالبی پیدا کرد. ابتدا علی اکبر اشعری به مجلس هفتم معرفی شد اما معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد در دوران مصطفی میرسلیم و قبل از دوم خرداد و مدیر روزنامه همشهری در دوران شهرداری آقای احمدی نژاد رای اعتماد نگرفت. به جای او فرشیدی معرفی شد که ۲۰ سالی بود از کار دولتی فاصله گرفته و به مدارس خود مشغول بود. شاید بارزترین کار او کشف معلم دوره دبستان آقای محمود احمدی نژاد باشد که در روز معلم و در حضور رئیس جمهور اصولگرا معرفی شد. کار به کشف هم ختم نشد. توصیه شد خانم معلم دستکش سیاه بپوشد تا رئیس جمهور اصولگرا برای بوسه زدن به نشان پاسداشت زحمات و خدمات و قدرشناسی مشکلی نداشته باشد. جالب اینکه مجلس هفتم که به او رای اعتماد داده بود کمتر از دو سال بعد او را استیضاح کرد اما با دفاع رئیس جمهور وزیر باقی ماند تا چند ماه بعد خود آقای احمدی نژاد او را کنار بگذارد و کار را به یک عضو تیم اصلی خود بسپارد.

● اقدام بنیادین

بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق که در نامه یی به رئیس مجلس شورای اسلامی خواسته بود طرح استیضاح علیرضا علی احمدی از دستور خارج شود، این پرسش را به میان آورده است که «با بیش از پنج هزار میلیارد تومان بدهی چه اقدام بنیادینی می توان انجام داد؟» مراد از بدهی همان کسری بودجه است که در پاره یی گزارش ها تا هفت هزار میلیارد تومان هم اعلام شده است. پاسخ این پرسش را محمود احمدی نژاد در برنامه تلویزیونی پیش گفته داده بود. به اعتقاد او با صرفه جویی و بودجه یی که صرف دکوراسیون دفاتر مدیران می شد، این کار شدنی است. بنابراین آنان می توانند این پرسش را با رئیس جمهور اصولگرا در میان گذارند که آیا واقعاً شده است و با حذف فوج فوج مدیران اصلاح طلب در آموزش و پرورش، تخصیص اعتبارات بیشتر، بها ندادن به تشکل های صنفی و مدنی، احیای معاونت های پرورشی، بازتولید شعارهای دهه ۶۰، سپردن وزارتخانه به یک مدیر غیرآموزش و پرورشی اما نزدیک به رئیس جمهور و پمپاژ مکرر پول به مدد درآمدهای سرشار نفتی آیا اقدام بنیادین صورت پذیرفته است؟تصور کنید اتفاقی که در دوران وزارت محمود فرشیدی افتاد - طرح سوالات موهن در آزمون ضمن خدمت فرهنگیان استان تهران - چند سال قبل تر رخ می داد. تصور کنید دولتی دیگر مصوبه استخدام حق التدریسی ها را هنوز به اجرا نگذاشته بود، دوربین های صداوسیما چند بار در شبانه روز به این موضوع می پرداختند؟

● آموزش و پرورش در عصر دیجیتال

فارغ از اینکه کدام دولت بر سر کار است - اصلاح طلب یا اصولگرا - و وزیر آموزش و پرورش کیست - محمدعلی نجفی یا علیرضا علی احمدی - واقعیت عیان و عریان این است که این ساختار با عصر رایانه و دیجیتال نمی خواند و از آن عقب مانده است. این ساختار می خواهد نسلی را بپروراند که با انواع ارتباطات دیجیتالی سروکار دارد. نزد این نسل دیگر معلم، مرد یا زنی نیست که همه چیز را می داند.

همه چیزدان موتورهای جست وجویی هستند که همه گونه اطلاعات را پیش چشم شما قرار می دهند. اما معلم می تواند رابطه عاطفی برقرار کند و راهنمای نسل باشد. این نیز با دستور و بخشنامه حاصل نمی آید و در جامعه یی زمینه نضج می یابد که پول پرست و مادی نشده باشد. زخمی که بر این سال ها بر آموزش و پرورش ما نشسته است عمیق تر از آن است که با تغییر یک وزیر درمان شود. منتها سیاست های حاکم می تواند در نحوه التیام آن موثر باشد و دست کم نمک نپاشد.

حکایت اهل فکر و ذوق و نسبت آنان با ساختار تعلیم و تربیت تازه نیست اما دست کم پیش ترک آن ساختار مدیران و نظریه پردازان خود را داشت و اکنون تناسبی میان این دو نیست و همین رنج مضاعفی را به جامعه یک میلیون نفری معلمان و فرهنگیان تحمیل می کند. جامعه یی که به درستی به شریف ترین قشر شهرت یافته اند و در باران آلودگی ها جامه پیراسته نگه داشته اند؛ مردمانی به غایت شریف و نجیب که گاه یک تن از میان آنان این بخت را نمی یابد که مدیریت جامعه خود را بر عهده گیرد.اما حکایت مدرسه در آستانه یک سال تازه تحصیلی. سهراب سپهری - شاعر و نقاش معاصر - می گوید؛ «من شاگرد خوبی بودم اما از مدرسه بیزار. مدرسه خراشی بود به رخسار خیالات رنگی خردسالی من. مدرسه، خواب های مرا قیچی کرده بود. نماز مرا شکسته بود. عروسک مرا رنجانده بود. روز ورودم یادم نخواهد رفت. مرا از میان بازی «گرگم به هوا» ربودند و به کابوس مدرسه سپردند. خودم را تنها دیدم و غریب. غم دورماندگی از اصل با من بود. آدم پس از هبوط بودم. از آن پس و هر بار دلهره بود که به جای من راهی مدرسه می شد.» فاجعه اینجاست که برای آنها که مدام با این ساختار سروکار دارند آن «خراش» که سهراب سپهری از آن سخن می گوید مدام عمیق تر و عمیق تر می شود...

مهرداد خدیر



همچنین مشاهده کنید