پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

سیاستمدار تنها


سیاستمدار تنها

کالبدشکافی زندگی سیاسی محمدباقر قالیباف

روز بیست و سوم خردادماه امسال جایگاه بسیاری از سیاستمداران تغییر کرد. اگر روزی مدار تصمیم گیری کشور بر گرد آنان می گشت ناگهان دشمنانی در لباس دوست معرفی شدند. کسانی که محبوبیت و مشروعیت خود را تضمین شده می دانستند با توفانی از خس و خاشاک مواجه شدند. مرزهای سیاسی تغییر کرد و جناح بندی های جدیدی شکل گرفت اما شرایط برای یک نفر هیچ تغییری نکرد. محمدباقر قالیباف سال ها است سعی می کند خود را در قامت یک رئیس جمهور نشان دهد. برای این کار از منتهی الیه اصولگرایی برای اصلاح طلبان پیام دوستی می فرستاد و بر طبل اعتدال می کوبید. در اردوگاه اصلاح طلبان برای پیروزی میرحسین موسوی هورا می کشید اما شرایط که تغییر کرد به خارج شدن موسوی از مرز اعتدال خرده گرفت. استراتژی سیاسی قالیباف کمتر تغییر می کند چراکه او همچنان در انتظار است جایی را پیدا کند که« نوک حمله مورد نیاز است» و می کوشد «توان در آنجا بودن را در خود فراهم» کند.

جایگاه سیاسی محمدباقر قالیباف و هم نظرانش بسیار پیچیده شده است چرا که او و طیف سیاسی که او را همراهی می کند این روزها در اقلیت مطلق قرار گرفته اند. شهردار تهران نه در جبهه حامیان دولت قرار دارد که مصرانه دیگران را طرد می کنند و نه هم دوش سبزجامگان معترض سیاست های دولت را نقد می کند. تنهایی قالیباف وضعیت ویژه یی است که کمتر آن را تجربه کرده چراکه اغلب در جایگاه اکثریت میدان دار مدیریت نظامی سیاسی اش بوده است، حتی اگر چهار سال در شهرداری از طرف دولت در مضیقه قرار گرفته باشد باز هم برای نظام سیاسی ایران یک خودی بوده که تفاوت نظرهایش قابل تحمل است. اما وضعیت سیاسی قالیباف در سه ماهی که گذشت چنان تغییر بزرگی کرد که تنها راه برون رفت از آن مدیریت سیاستمدارانه و زیرکانه است.

اما آیا سبقه سیاست ورزی آن بسیجی نوجوانی که هنوز با خاطرات جنگ زندگی می کند چنین اجازه یی به او خواهد داد؟ چهار سال پیش از این در همین روزها قالیباف سرخوردگی غریبی حس می کرد. فرمانده موفق پلیس انتظار شکست در کارزار انتخابات را نداشت هرچند در میان رقیبانش الگوی مدیریتی او نیز حضور داشت. قالیباف نسخه یی تندروانه از اکبر هاشمی رفسنجانی است، به همان اندازه دلبسته پیشرفت اقتصادی کشور(نگاهی به طرح های بزرگ او در شهر بیندازید) و به همان اندازه در راه این پیشرفت بی پروا از نقدهایی که به او می شد. اما آنچه میان هاشمی و قالیباف فاصله های دست نیافتنی انداخته است، سیاست ورزی و زیرکی رئیس جمهور دوران سازندگی است که تجربه ده ها سال چشیدن گرم و سرد دنیای سیاست را دارد. با این حال قالیباف از دنیای مورد علاقه اش در دستگاه های نظامی استعفا نداد تا در اولین شکست سیاسی عرصه را به رقیبان واگذار کند، به ویژه آنکه پیروز انتخابات کسانی بودند که قالیباف موافقت و مرافقتی با آنها ندارد. او بارها به کنایه و اشاره از مدیرانی صحبت کرده که با «دیدگاه های متحجرانه، سطحی و افراطی انقلاب و نظام را تهدید می کنند.» اما مرد تنهای سیاست ایران برای پیشبرد اهداف و ادامه حیات سیاسی خود به چند ابزار احتیاج داشت.

اول باید مبانی ایدئولوژیک و سیاسی خود را تدوین می کرد. بر همین اساس بر عطش بی پایان خود به عملگرایی، چکیده یی از راز و رمزهای روزهای جبهه را هم افزود و مدیریت جهادی را ابداع کرد و آن را در تمام سال های مدیریتش در شهرداری تکوین کرد؛ «اگر روزی اسلحه به دست گرفتن و جنگیدن رسالت انقلابی ما بود امروز ساختن کشور وظیفه ما است. امروز عرصه جهاد از جنگ رودررو با دشمن به تلاش در جهت اثبات حقانیت و نشان دادن کارآمدی نظام اسلامی تغییر یافته است.»

دوم باید جایگاهی برای در انظار ماندن می یافت و چه جایی بهتر از شهرداری که هنوز تهرانی ها شهردار تکنوکرات خود را از یاد نبرده اند. مدیریت جهادی در این عرصه بهترین آزمایش های خود را جواب می داد. طرح های شهرداری یکی از پس دیگری اجرا می شد و گهگاه اگر اعضای شورای شهر نسبت به مطالعه نداشتن طرح ها اعتراض می کردند، قالیباف پاسخ قاطعی داشت؛ «عرصه جهاد نیازمند جهادگرانی است که از مال و جان و آبروی خود بگذرند و بی اعتنا به هیاهوی غوغاسالاران با تمام توان به تکلیف و وظیفه دینی و ملی خویش عمل کنند.» اما شهردار تهران به آنچه بیش از همه نیاز داشت ساختن طیف سیاسی همدل و همراهی بود که باید در کنار آنها قرار می گرفت تا اعتبار و شأن سیاسی بیابد. وظیفه دشواری که چهار سال با جدیت دنبال شد و وضعیت سیاسی قالیباف امروز را رقم زد، تکنوکرات تنهایی که آرمان هایش را نه در اصلاح طلبان می یابد و نه در اصولگرایانی که هرچه کرد به بازی نگرفتندش یا او نخواست در بازی آنها شرکت کند. بعد از شکست انتخابات نهم قالیباف سعی کرد در قالب اصولگرایی میانه رو و متعادل ظاهر شود که می تواند با تکیه بر خرد جمعی و توانایی های فردی، جایگزین مطمئنی برای کسانی باشد که بازی را نادیده گرفته اند و اصول آن را برهم زده اند. تلاش قالیباف برای اثرگذاری بر شورای هماهنگی اصولگرایان نتیجه یی نداد و انتخابات مجلس هشتم بدون نظر او برگزار شد.

شهردار پایتخت همراه رانده شدگان از اردوی اصولگرایان که با وجود حامیان محمود احمدی نژاد جایگاهی برای آنان قائل نبودند، ائتلافی تشکیل دادند که به نتیجه یی نرسید و در پایان قالیباف گلایه اش را به رسانه ها رساند که «لیست جداگانه یی برای انتخابات نمی دهم ولی لیست موجود جبهه اصولگرایان را هم قابل قبول نمی دانم.» هرچند بعد ها او فراکسیون حامیان خود را در مجلس تشکیل داد اما راه به جایی نبرد. قالیباف همان روزها به فراست دریافت که چیدن همه تخم مرغ هایش در سبد اصولگرایان نتایج خوبی در پی نخواهد داشت. پس مشی میانه روانه اش را گسترش داد و در اظهارنظر عجیبی خود را متعلق به جریان سیاسی خودساخته اش دانست که اصولگرایان اصلاح طلب بود. استفاده از مدیران اصلاح طلب در شهرداری منتقدان دولتی اش را برانگیخت اما قالیباف به سرمایه گذاری سیاسی اش مطمئن تر از آن بود که قطع شدن کمک های دولت به شهرداری او را از این کار منصرف کند. حضور بزرگان عالم سیاست در انتخابات او را از شرکت در انتخاباتی که باز هم برای او شکست به همراه می آورد باز داشت اما در این میان میرحسین موسوی کاندیدایی بود که سرمایه گذاری های قالیباف را به نتیجه می رساند. هدف کنار رفتن رقیب سرسخت او از عرصه قدرت بود و روی کار آمدن مردی از دوران انقلاب که جنگ ناکردگان و انقلاب درنیافتگان را به حاشیه براند. اما ناگهان کاخ آرزوهای قالیباف فروریخت و او باز هم تنها تر شد.

نه همراه اصلاح طلبان شد که به صراحت دست های پنهان در انتخابات را عامل شکست خود می دانستند و نه انگیزه و جایگاهی برای در عرصه قدرت ماندن متصور بود. باز هم امیدهای او برای در «نوک حمله» قرار گرفتن به ناامیدی انجامید. اما او از تکاپو ننشست و همچنان بر چهره میانه رو خود تاکید کرد. محمدباقر قالیباف هنوز خود را آلترناتیوی برای تمامی جریان های سیاسی ایران می داند. او همچنان وفادار به انقلاب و نظام سیاسی کشور، اصلاح جریان امور را از راه توسعه گرایی دنبال می کند. از بی توجهی به خرد جمعی دولتمردان و تشکیک در صحت انتخابات همزمان انتقاد می کند. مردم را در جایگاه سروری می نشاند اما بر آنها واجب می داند که شأن و حرمت نظام سیاسی را پاس دارند. همچنان که از سیاست های تک روانه دولت انتقاد می کند انتقاد از خودش را چندان برنمی تابد. او خود را همواره در قامت رئیس دولتی می بیند که فرصت های بروز آن از دست رفته است و چشم امید به آینده یی دارد که مملو از خوف و رجا است. بی باکانه وفاداری خود به نظام سیاسی را اثبات می کند اما دلسوزانه اندرز می دهد که راه های بهتری نیز وجود دارد. راه هایی که او تصور می کند به خوبی آنها را آموخته است.

در تصور شهردار تهران، خوش پوشی و توجه او به پارامترهای مدرن مانند پروازهای هفتگی اش با ایرباس چیزی کمتر از مدرن ترین سیاستمداران ایران ندارد، ولایت پذیری را که در جنگ به اثبات رسانده امروز همچنان به عنوان سند افتخار خود به رخ منتقدانش می کشد، توسعه طلبی و عطش پیشرفت اقتصادی و تکنولوژیک کشور را سرلوحه مدیریت خود قرار داده و عملکرد مطلوبش در شهرداری تهران را برگ برنده خود می داند. قالیباف سعی می کند سربلند از کارزاری خارج شود که یک سوی آن معترضانی قرار دارند که واکنش های هیچ کس را فراموش نمی کنند و در طرف دیگر ساختاری که باید در حفظ آن کوشید. آلترناتیو بودن در شرایط سخت و حفظ این موقعیت شاید تنها ابزاری است که شهردار تهران را به آینده امیدوار می کند.

حمیدرضا ابراهیم زاده