پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

پنجمین خورشید , در انتظار تیتراژ پایانی


پنجمین خورشید , در انتظار تیتراژ پایانی

اما سریال پنجمین خورشید

اما سریال پنجمین خورشید!

به نظر می رسد این سریال نمونه بسیار خوبی برای بازتابیدن خواست مدیران سیما از مناسبت سازی سریالی در چنین مواقعی باشد. یک سریال بی خطر با موضوع و ایده و بازی و خلاصه همه مؤلفه های خاصی که برای این بی خطرسازی لازم است.

مصالح سریال عبارتند از یک داستان حتی المقدور ساده و عادی با پیرنگی بی رنگ و خنثی که بشود در اثنای روایت و خلال درام، مقادیری خرده فرمایش اخلاقی را قاطی کار کرد و درنهایت معجونی متناسب با این شاخصه ها را در پاستوریزه ترین شکلش تحویل آنتن داد.

البته شک نداریم بخشی از این متد، نتیجه اجتناب ناپذیر بازخوردهایی است که بعضی محصولات سال های پیش برای رسانه به همراه داشته است.

فراموش نکرده ایم سریال بزنگاه را که سال گذشته از شدت ابتذال و فحاشی در قالب دیالوگ ها و خشونت و هن به مخاطب در قالب ادا و اطوارها و لودگی های بازیگران، فریاد همه را برآورده بود.

سریال پنجمین خورشید از ابتدایی ترین وجوه هنرورزانه تصویری و نیز از مقولات بی اهمیتی مثل درام خوب، روایت جذاب ایده پردازی مناسب و چیزهایی از این دست، بی بهره بود و نباید هم از منتقد با وجدان و مخاطب حرفه ای توقع داشت که از نداشته ها و ندیده ها برای یک اثر، کرامات ببافد.

کدام مصلحت مهمتر از ذائقه و تربیت ذهنی و تصویری مخاطبان رسانه فراگیر که به این سادگی دستخوش ندانم کاری و ساده پسندی و خنثی سازی این و آن می شود و گویی کسی هم به فکر نیست و کان لم یکن شیئا مذکورا!

چرا باید مخاطبان یک جامعه انقلابی در برابر رسانه «ملی» حسرت آثاری مثل «کلید اسرار» را بخورند که محصول یک جامعه و حکومت لائیک است؟! خجالت آور نیست؟ منابع غنی و گنجینه های معرفتی مان کم است یا هنرمند و فیلمساز مومن و انقلابی نداریم؟

باید کار به جایی برسد که رهبر فرزانه و دانای راز انقلاب سینه سپر کند و به میدان بیاید و معصومانه و در مظلومیتی حیرت انگیز از مدیران رسانه ملی بخواهد که به هنرمندان مومن و متعهد و انقلابی میدان بدهند و یا در سخنان اخیرش از موج سازی جومونگ اظهار تأثر و انتقاد نماید و ضمن برشمردن ضعف های محتوایی و متنی این اثر مدیران رسانه را به توجه نسبت به متن های فاخر و گنجینه های ارزشمند ملی و دینی مان فرا بخواند!

واقعیت این است که با تزریق مقادیری خرده فرمایش شبه اخلاقی و نمادسازی از ظواهر اسلامی و انقلابی آن هم در سطحی ترین شکلش، نمی توان توقع خروجی های کارآمد و تأثیرگذار فرهنگی و هنری داشت و تا همیشه هم نمی توان به این سیکل معیوب ادامه داد.

به قول یکی از دوستان تا کی قرار است انقلاب و نظام و جمهوری اسلامی، در فیلم ها و سریال های تلویزیونی در حد نشان دادن کلانتری ظهور و بروز داشته باشد؟! به نظر می رسد رسانه ملی نیازمند یک خانه تکانی اساسی و حرفه ای به ویژه در حوزه تصمیم گیری و سیاست گذاری و البته بدنه برنامه سازی است. نباید اجازه داد خواسته های واقعی و آرمان های معنوی مردم و منویات کارآمد و مدبرانه رهبر فرزانه انقلاب بیش از این معطل ندانم کاری و محافظه کاری و مصلحت سنجی های شخصی عده ای از مدیران نهادهای فرهنگی و هنری شود. نباید گذاشت این بار بیش از این بر زمین بماند. فردا دیر است!!

با این حال می توان سریال پنجمین خورشید را نیز به مدد همین تصاویری که دیدیم و با در نظر داشتن حداقل و کف توقعات ما و استعدادهای رسانه و استانداردهای تلویزیون خودمان به نقد بگذاریم.

واقعیت آن است که رسانه ملی نشان داده است که در مواقعی چند توانسته است با بهره گیری از پتانسیل بالای هنرمندان عرصه تصویر در خلق مجموعه های ماندگار آن هم در قالب ها و ساحت های گوناگون به موفقیت های قابل توجهی دست یابد. این تلاش ها و توفیق های ناشی از آن چه در حوزه آثار فاخر و چه حتی در بخش طنز که برخلاف تصور عمومی از جمله سخت ترین حوزه های تصویری است جلوه های ماندگاری را آفریده است.

اما چرا این دستاوردهای قابل تحسین در عموم کارهای سیما یا حداقل در بخش قابل توجهی از آن رخ نمی دهد؟ در همین سریال پنجمین خورشید ما شاهد نوعی سطحی سازی و ساده انگاری مفرط چه با لحاظ مضمون و روایت و داستان پردازی و چه از جهت فرم و مختصات سخت افزاری کار هستیم.

مثلا گره سازی ها و گره گشایی های داستانی خیلی دم دستی و سنبل شده اتفاق می افتند یا بازی بازیگران عموما باری به هر جهت و بدفرم است.

این رنجوری که کاملا معلوم است بخشی از آن نتیجه سرعت بالای ساخت فیلم و محدودیت زمانی است گاه خود را در نحوه دیالوگ پردازی ها و حتی کات خوردن های سریال هم نشان می دهد.

ما می توانیم بپذیریم و کاملا هم گردن نهیم که نباید توقعی را که مثلا از مجموعه ای مثل در چشم باد داریم از سریال پنجمین خورشید داشته باشیم، اما نمی توان پذیرفت که یک سریال با در نظر گرفتن همه جوانب کار و محدودیت های اجتناب پذیر و ناپذیر، در نهایت تبدیل به عاملی برای نقض غرض متولیان امر و خلاف مدعای آنان شود. این نقض غرض چیست؟

همان امری که اساس و شالوده حرکت کلی رسانه را در ابعاد و قالب های متنوعش تحت الشعاع قرار می دهد: خلل و فقدان یک جریان برنامه ریزی شده برای تربیت ذهنی و ارتقای معرفت بصری مخاطب. این نکته بسیار حیاتی و غیرقابل چشم پوشی را در ابعاد مختلفی می توان سنجید و با عیار رسانه ملی و توقع مخاطبان و بایسته های فرهنگی و هنری سیما محک زد.

از جمله ایرادهایی که در برخی نقدها به سریال پنجمین خورشید و سایر اقرانش می گرفتند این نکته بود که در آنها رنگ و بوی ماه رمضان و نشانه گذاری های این ماه و حال و هوای خاص آن مثل لحظات افطار و سحر وجود نداشت.

نگارنده معقتد است وجود این موضوع الزاماً به معنا- یا تصمین کننده- بهتر بودن یک اثر یا نزدیک تر شدنش به اهداف مورد اشاره ما ندارد.

چه بسا یک سریال پر از ظواهر دینی، ولی در باطن تهی از مغز معارف بلند ایمانی بی بهره باشد و بالعکس اثر دیگری گرچه از نمادها و مظاهر دینی و مذهبی کمتر نشانه ای داشته باشد اما در متن و بطنش دارای مفاهیم عمیق و سرشار و تأثیرگذاری باشد که جان و دل مخاطب را دریافته و روزنامه هایی از نور و حضور برای او بگشاید.

انتقادی که بر پنجمین خورشید وارد است تهی بودن آن از هر دوی این موقعیت هاست!

واقعیت آنست که با گنجاندن چند دیالوگ شبه اخلاقی و خلق غیرحرفه ای چند موقعیت باسمه ای نمی توان راهی به درون مخاطب باز کرد و در نهایت همه چیز در سطح می ماند و در همانجا نیز به پایان میرسد.

سیکل معیوب به فکر افتادن برای ساخت سریال های مناسبتی در آخرین لحظات و سپردن کار به دست کسانی که پیش از این هم قابلیت های خود را نشان داده و چندان کارنامه درخشانی نداشته اند در کنار ساخت و عرضه با عجله و بی رمق این آثار نهایتاً منجر به تبادر و تداعی تصویر و خاطره ای نه چندان دوست داشتنی از سریال های مناسبتی در ذهن مخاطبان رسانه ملی می شود.

حقیقت و واقعیت آن است که ما در انبان خاطراتمان از سریال های مناسبتی آثاری همچون شب دهم را داریم که هنوز بر تارک این قالب برنامه سازی سیما در طول این سالها می درخشد. به راستی چرا تجربه شب دهم به ندرت و رقت و اندکی ترحم برانگیزی مبتلا و عرصه از چنین تولیدات با آبرو و فاخر و ارجمندی میان تهی گشت؟

به امید آنکه در آینده نه چندان دور و با یک بازنگری و تجدید اندیشه و قوای معرفت محور شاهد سریال های مناسبتی باشیم که به راستی مناسب این روزها و شبهای پر قدر و عزیز باشند!

محمدرضا محقق