شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

داستان شبی كه آلمان نخوابید


داستان شبی كه آلمان نخوابید

اگر آبوندانزیری دروازه بان آرژانتین مصدوم نمی شد, احتمال به میدان آمدن مسی در نیمه دوم وجود داشت مسی همراه دیگران پشت دروازه مشغول گرم كردن بود كه گلر اول تیمش مصدوم شد و آرژانتین به اجبار یكی از تعویض هایش را از دست داد

● تك نگاری خبرنگار شرق از برلین

فاصله جایی كه آرژانتینی ها شانه در شانه ایستاده بودند تا نقطه پنالتی یك دنیا بود. روبرتو آیالا از همان لحظه ای كه از جمع همبازیانش جدا شد، روحیه اش را از دست داد. انگار در رودخانه ای افتاد كه برگشتی در كار نبود. آلمانی ها به حدی سوت می زدند و سروصدا می كردند كه حتی یك طرفدار عادی آرژانتین هم از شدت این فشار خرد می شد. نمایشگر بزرگ استادیوم برلین كه او را نشان داد، چهره كسی را داشت كه در كف دریا صورتش از شدت فشار جمع شده. در این اوضاع خیلی عجیب بود كه پنالتی اول آرژانتین گل شد. ولی این مرتبه هفتاد و دو هزار نفر حاضر در ورزشگاه با همكاری ینس لمن كار را تمام كردند. آرژانتین در همان پنالتی قافیه را باخت...

پایان مسابقه آلمان- آرژانتین شبیه داربی های استقلال- پرسپولیس خودمان بود. گابریل هاینتزه و استبان كامبیاسو خشمگین ترین آرژانتینی هایی بودند كه خشمشان دامن الیور بیرهوف بیچاره را گرفت.

این دو نفر چند لگد جانانه نثار مدیر تیم ملی آلمان كردند كه با آن كت و شلوار شیك و با آن هیبت از دست آنها فرار می كرد و پشت آدم ها پناه می گرفت. شاید اگر تیم داوری و چند نفری از مسئولین مسابقه به داد بیرهوف نمی رسیدند، روشن نبود به سر او كه گاهی جملات طعنه آمیز تندی از دهانش بیرون می پرید چه می آمد. دقیقه ای بعد هاینتزه و كامبیاسو بی قرار بودند و گریه می كردند و چند متر آن طرف تر بیرهوف با تعجب به دیگران می گفت كاری نكرده و به پاهایش دست می كشید.

معلوم نیست كه تلویزیون ایران صحنه در آغوش گرفتن لمن از سوی كان پیش از ضربات پنالتی را نشان داد یا نه ولی این لحظه یكی از كلیدی ترین لحظات مسابقه بزرگ بود. آلمانی ها كه دیدند كان غرورش را كنار گذاشته و دست در گردن دشمن شماره یك خود در یكی دو سال گذشته انداخته است از خود بی خود شدند. همه آنها با دست «اسكرین» ورزشگاه را به هم نشان می دادند و بعد به شدت كان را تشویق كردند. كان بعد از این صحنه خودش هم گیج بود كه چطور حاضر به این كار شده. كمی تنها برای خودش راه رفت، در حالی كه اعضای تیم دست در دست همدیگر كنار زمین ایستاده بودند. بعد برای خودش لیوانی آب پر كرد. سپس كاورش را با بی حوصلگی درآورد و روی نیمكت انداخت. او به شك بود كه برود به بقیه ملحق شود یا نه كه كلوزه به دادش رسید. او را صدا زد و كان هم لای دیگران حل شد.

لطمه ای كه آرژانتینی ها از ریكلمه خوردند بیشتر آنها را از پا انداخت تا گل تساوی كلوزه. شماره ۱۰ آرژانتین می خواست مثل سناتورها بازی كند. قدم بزند و هروقت كه توپ را به او دادند با پاسی دقیق همه را حیرت زده كند. ریكلمه اما فقط توانست شق اول این قضیه را نشان دهد. بارها با بی تفاوتی می ایستاد تا حریف پا به توپ از كنارش رد شود تا جایی كه پكرمن در نیمه اول چند باری لب خط رفت و به او گوشزد كرد كه محكم تر و جدی تر بازی كند. خواسته ای كه هرگز اجابت نشد و آن ستاره ای كه قرار بود رهبر تمام عیار تیمش شود، جز یك ارسال خوب كرنر كه به گل تیمش انجامید، هرگز فروغی نداشت. به حدی كه در نهایت پكرمن چشم بر او بست و كامبیاسو را جایش به زمین فرستاد. ریكلمه در حالی بی رمق و بی انگیزه بازی می كرد كه در آن طرف میشائیل بالاك نفر شماره یك آلمان مثل یك سرباز زحمت می كشید. ستاره ای كه با عقد قرارداد جدیدش با چلسی بیشترین دستمزد ممكن را در جمع ستاره های لیگ برتر انگلیس خواهد گرفت و ضمناً همیشه در این سال ها هم از سوی آلمانی ها به غرور و خودخواهی متهم بوده است. به هر حال بی جهت نیست كه یك كشور تبدیل می شود به آلمان و كشور دیگری با این همه استعداد می شود آرژانتین...

از جایگاه خبرنگاران، از پشت نیمكت تیم ملی آرژانتین كه به خوزه نستور پكرمن نگاه می كردی، قامت و هیبتی را می دیدی كه دقیقاً به آن صورتی كه در ذهن داشتی می خورد. سرمربی آرژانتینی ها با پاهایی به شدت لاغر و خمیده به طرف زمین می رفت و برمی گشت. كت و شلوار هم بر تنش زار می زد.

اینها مثل صورت تكیده و گونه هایی گود رفته نشانه های محرومیت و زجری بود كه در زندگی پشت سر گذاشته بود. مثل خیلی های دیگر از تماشاگران آرژانتینی كه واقعاً هنر كرده و به تشویق تیمشان آمده بودند. همه آنها در كل مسابقه با فریاد «اوله... اوله... اوله، اوله... اوله... اولا» و «اوو... آرژانتینا» گلوی خودشان را پاره كردند اما این صداها در ورزشگاه غول پیكر برلین گم می شد و اگر هم گاهی آلمانی ها اجازه این خودنمایی را به آنها دادند در دقایقی بعد از گل آرژانتین بود. این فریاد ها كه در همهمه برلین به جایی نرسید، بازیكنان داخل زمین دیگر پشتوانه ای نداشتند. خودشان بودند و تیمی كه همه چیز به نفعش بود.

پكرمن كسی كه با كسب سه عنوان قهرمانی جام جهانی جوانان بدل به بهترین مربی تاریخ در این رده شده بود، حالا باید جواب منتقدینی را بدهد كه می گفتند او ستاره های تیمش را بیش از حد در قید و بند تاكتیكی اسیر می كند. اما ظاهراً آنچه بیشتر از هر چیز تیم پراستعداد او را در این مسابقات پائین كشید، اطمینان بیش از حد به ریكلمه بود. پكرمن می خواست از او یك زین الدین زیدان جدید بسازد. شماره ۱۰ را به او داد. ستاره های قدیمی تیم مثل ورون، زانتی و ساموئل را دعوت نكرد تا او فرصت عرض اندام بیشتری پیدا كند. حتی در خبرگزاری ها از این گفت كه ریكلمه بسیار بهتر از رونالدینیو است و اگر او هم اسمش «ریكلینیو» بود برنده توپ طلا می شد. این تعریف و تمجید ها و این میدان دادن ها اما نتیجه عكس داد و كسی كه در روزنامه های قبل از بازی، او را برترین مرد آرژانتین می دانستند و با بالاك رخ به رخ كرده بودند به حدی بد بازی كرد كه حتی در نیمه دوم تعویض شد.

چطور می شود برای چنین مسابقه بزرگی، لیونل مسی را آماده داشته باشی ولی به جای او خولیو كروز را به زمین بفرستی؟! این سئوالی بود كه دو سه نفری از آرژانتینی هایی كه بعد از مسابقه روی زمین های ایستگاه قطار برلین نشسته بودند از هم می پرسیدند. هركدامشان نان باگت خشكی در دست گرفته بودند و گاز می زدند. سروصدای آنها زمانی بیشتر می شد كه حرف از لوبوس میشل و تیم داوری به میان می آمد. لوبوس میشل كه در بازی برزیل- غنا هم قضاوت عجیبی داشت و بیش از حد به نفع برزیل سوت زد، در این بازی كاملاً اعصاب آرژانتینی ها را به هم ریخت. در نیمه دوم حتی وقتی یكی از آرژانتینی ها مصدوم روی زمین افتاد و میشل از تیم پزشكی آرژانتین خواست وارد زمین شوند، آنها امتناع كردند و با حركات دست كاملاً از خجالت او درآمدند! اعتراض آنها در حقیقت در واكنش به صحنه مشابه قبل در نیمه دوم بود كه رودریگس گوشه زمین مصدوم شد ولی داور آن را حیله آرژانتینی ها برای دفع وقت دانست و به پزشكان اجازه ورود نداد.

اگر آبوندانزیری دروازه بان آرژانتین مصدوم نمی شد، احتمال به میدان آمدن مسی در نیمه دوم وجود داشت. مسی همراه دیگران پشت دروازه مشغول گرم كردن بود كه گلر اول تیمش مصدوم شد و آرژانتین به اجبار یكی از تعویض هایش را از دست داد. احتمالاً اگر می آمد جایگزین كارلوس ته وس در جناح چپ می شد و آرنه فردریش بدترین بازیكن آلمان در این مسابقه را دیوانه می كرد. بازیكن شماره ۳ تیم ملی آلمان در كل بازی به حدی از سوی كارلوس ته وس اذیت شد كه معلوم نبود در صورت آمدن مسی تازه نفس، چه بلایی بر سر فردریش یك اخطاره و تیم ملی آلمان می آمد...

فردریش نه در این مسابقه كه در مسابقات قبلی هم كوچك ترین استعدادی از خود نشان نداده بود، به گونه ای كه در این دیدار هم مثل دیدار آلمان- كاستاریكا، اشنایدر و فرینگس (بازیكنان كناری اش) بارها با او صحبت می كردند و اشاره می كردند كه چه باید می كرد كه نكرد. در عین حال اشنایدر با آن تك ضربه های هنرمندانه و ظریف یك تنه جور سمت راست تیمش را كشید.

در این دو روزی كه مسابقات تعطیل شد، آلمان استراحت كرد. در عین حال آنها در این مدت خودشان را حسابی آماده كردند تا در بازی بزرگ كلك آرژانتینی ها را بكنند كه كندند. در حقیقت آلمان برای بردن تیم بزرگی مثل آرژانتین احتیاج به یك بسیج عمومی داشت كه البته آن را سازماندهی هم كرد. تعداد اتومبیل هایی كه پرچم آلمان را به اتومبیل خود زده بودند، دو برابر شده بود. آنهایی كه یك پرچم زده بودند، یكی دیگر هم اضافه كرده بودند. خانه ها هم پرچم ها را فراموش نكرده بودند و به همین ترتیب فروشگاه ها فروش پرچم های آلمان خود را چندین برابر دیدند. مخصوصاً در این روزها كه جوانان تعطیلات خود را می گذرانند این حمایت عمومی از تیم ملی و حس جمعی ناسیونالیستی نمود بیشتری پیدا كرده است. پسر و دخترهایی كه برخلاف آمریكا و كانادا آزادانه در خیابان مشروبات الكلی در دست می گیرند، مست می كنند و نعره می زنند و هر خارجی را می بینند فریاد «دویچلند... دویچلند» از آنها بلند می شود، معركه ای را می سازند كه در ساعات خلوت نیمه شب جداً برای هر غریبه ای ترسناك است.

قبل و بعد از همه مسابقات تماشاگرانی كه خودشان را به صدرنگ درآورده اند از كت و كول پلیس های آلمانی آویزان می شوند تا از آنها عكس یادگاری بگیرند. پلیس هایی كه برخلاف برخی كشورهای دیگر كاملاً شسته و رفته و آ راسته هستند.

آنها به حدی قوی جثه به نظر می رسند كه شاید با یك سیلی كاری كنند تا دیگر فكر بلند شدن از زمین را از سر بیرون كنی، اما همین نیروهای پلیس بهترین واكنش ها را نسبت به مردم دارند.

در شلوغ ترین لحظات كه همه كلافه به نظر می رسند، اگر چند دیوانه بخواهند از آنها آویزان شوند و عكسی بگیرند با نرم خویی این اجازه را می دهند. ضمن آنكه در بسیاری از موارد آنها هستند كه به جای مامورین قطار آلمان تماشاگران را راهنمایی می كنند و كارشان را پیش می برند. اینجا كسی پلیس می بیند فرار نمی كند...

یورگن كلینزمن حالا به مرد شماره یك آلمان بدل شده. كتاب های زندگی، خاطرات و آموزش های فوتبال او در كتابخانه ها و فروشگاه ها آسان تر از گذشته به فروش می روند.

او همان كسی است كه پیش از مسابقات پیترنویرورر سرمربی وحید هاشمیان در هانوفر او را یك مربی مبتدی و تازه كار دانسته بود. كسی كه احتیاج به تجاربی بیش از این برای مربیگری در سطح اول بین المللی دارد، اما «كلینزی» حالا گل صحبت های مردم آلمان شده. چنان كه دیروز یك شبكه رادیویی در غرب آلمان به نام «WDR» میزگردی ترتیب داد و از كارشناسان مختلف پرسید رمز موفقیت های كلینزمن در چه بوده تا كل مدیران و روسای كشور آن را اجرا كنند و كشور آلمان را مثل تیم ملی آن به سطح اول دنیا بازگردانند.

بیشتر صحبت ها نیز البته حول و حوش ثبات عقیده او و اهمیت بخشیدن به اصول كار از جمله بدنسازی بود. «كلینزی» دوست داشتنی حالا از همه جلو زده است.

«مهدی پرنده» اسم یك ایرانی ساكن شهر «اسن» است كه ۹سالی را در آنجا گذرانده. از آن ایرانی های زبر و زرنگ كه نه تنها هفت تا آلمانی را می گذارد در جیبش كه استاد راه انداختن امور ایرانی هایی است كه می خواهند بمانند و اقامت بگیرند.

نه اینكه سودی به او برسد بلكه مجانی این زحمات را می كشد و به آنها راهنمایی می كند! آقای پرنده رستورانی در این شهر دارد كه به قول خودش در مسابقه با مكزیك از شدت ناراحتی با یك ضربه دست پیشخوان سنگی آن را صدتكه كرده است.

حقیقت این موضوع را می شد از دست راست او كه می گفت به تازگی ورمش خوابیده متوجه شد. آقای مهدی پرنده در عین حال در بخشی از صحبت هایش تصریح كرد: «آلمانی ها اگر جام را ببرند، پررو می شوند. سریع روی آنها زیاد می شود، ولی خب ببرند بد نیست. برای همه مردم خوب می شود، همه پول اینجا می ماند.»

مهدی پرنده از سر دلسوزی می گفت: «حیف است كه این همه راه اینجا آمدی و نمانی! حالا خودت می دانی...»

علی فولادی



همچنین مشاهده کنید