یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
روح زنان جامعه در آینه آرایشگاه
«ورود آقایان...» مانند غالب نوشتههای عباسی از یک فضا و یک پرسوناژ ثابت در کل کار بهره میبرد، بدون آنکه موقعیت مکانی نمایش تغییر کند و حتی بازیگر اصلی آن از داستان خارج شود.در واقع این اوست که ماجرای نمایش و آدمهای مرتبط با آن را پیش میبرد.دست بر قضا در این نمایش دلیل محکمی هم برای این فرضیه گنجانده شده آن اینکه «سُرور»(نگار عابدی) نویسندهای است که از سر ناچاری یک آرایشگاه زنانه را در محلهای دورافتاده و (به نظر) جنوب شهر و بافت سنتی آن میگرداند تا امورات خودش و مادر بیمار و معلولش بگذرد. به استناد علاقهمندی سرور به نویسندگی،میتوان دو باور ذهنی را برای آدمهایی که در آرایشگاه او تردد میکنند یا با او در ارتباطند،در نظر گرفت.نخست آنکه این آدمها در حقیقت شخصیتهای قصههای اویند و همه ساخته و پرداخته تخیل سرور و اصلا شاید شغل واقعی سرور هم نویسندگی و حتی خود آرایشگاه نیز تجسمی از رویا باشد،و نظریه دوم آنکه آنچه سرور لابهلای مشاهده مخاطب از جریان روزمره محل کار خود
در دفترچهاش مینویسد و به بانگ بلند میخوانَد، به نوعی روزنوشتهای فردی و شخصی اوست از تمام آنچه هر روز در آرایشگاه میبیند یا از زبان مشتریانش میشنود.او همة دیدهها وشنیدهها را در قالب داستانهایی کوتاه در دفترچه کوچکش مینویسد و به شدت امید دارد روزی آنها را به شکل کتاب چاپ کند.حال تمام داستانهای این آرایشگر نویسنده،پیش از آن که خودش آنها را منتشر کند،مجال بروز بر صحنه تئاتر یافتهاند.هشت اپیزود،هشت شخصیت و هشت سرنوشت متفاوت.همه درباره مسائل و مصائب زنان.حتی وقتی در یکی از اپیزودها،شخصیت شهرام کرمی(نوید محمدزاده) وارد آرایشگاه میشود،در واقع تماشاگر مشغول دیدن برشی از زندگی شخصی سرور و مسئله خود اوست.چه اشکالی دارد یکی از آنها،یکی از آدمهای قصه،خودش باشد؟مگر او دغدغههایی ندارد؟ مگر او از این همه تنهایی و سرخوردگی و پرستاری شبانهروز از مادرش خسته نشده؟آیا او نیاز به همصحبت و تکیهگاه ندارد؟پس چرا با آن مزاحم تلفنی قرار نگذارد؟ولو آنکه توزرد از آب دربیاید و همه امید سرور را ناامید کند!
«ورود آقایان...» در واقع شمایلی مستند از وضعیت زنان امروز در جامعه است.از خود سرور گرفته تا حتی آن زن شهرستانی که از سر اجبار به آن آرایشگاه کوچک و محقرانه پناه آورده. شاید بتوان فضای آرایشگاه را هم به نوعی ماکت کوچکتری از جامعه تعبیر کرد که آدمها با تمام دغدغهها و خستگیها و خوشی و ناخوشیها و بیزاریها به آنجا میآیند تا برای فقط چند دقیقه هم که شده آخرین تصویر حقیقی خود را در آینه آرایشگاه ببینند و بعد خود را بسپارند دست زن آرایشگر(نویسنده) تا آنها را بزک و دوزک کند که یادشان برود کی هستند و از کجا آمدهاند. (چه با لوازم آرایش و چه با کلمهها و جملهها در لابهلای سطور قصهها).تا زنها و پیشامدهایشان را پشت نقاب دروغینی پنهان کند.زنهایی که آنجا جمع میشوند،حسرتهای بزرگی دارند،از نیستیهای واقعیشان در زندگی میگریزند.
مثل آن عروسی که میخواهد وصال زودهنگامش را با پوشیدن لباس عروس مخفی کند ولی خواهرشوهر سر میرسد و مانع میشود؛خواهرشوهری که خودش پیردختر حسرت به دلماندهای است و باکرگیاش را تا ۴۰سالگی ـ به طعنه و حسادتـ افتخاری برای خود برمیشمارد یا دختری که قصد دارد به زور مادرش را که تا به حال پایش به آرایشگاه باز نشده و دستی به صورت نبرده،مجاب کند تا بنشیند زیر دست زن صورتگر. همینطور مادر آن دختر عقبماندة ذهنی که حتی با وجود معلولیت جسمانی و چهره به همریختهاش،ناچار است به سنتها تن بدهد و نباید دست به ابروها بزند یا پشت ناخنها لاک بمالد یا دختری که به بهانه استقلال و کسب خوشبختی،قصد کار در یک شرکت خصوصی در شمال شهر را دارد و با وجود هشدارهای سرور مبنی بر رعایت احتیاط،کار خودش را میکند و تا سرش به سنگ نخورَد، باور نمیکند آن شرکت پرستاری تقلبی است و قصد اغفال او را داشتهاند. اما از میان همه آنها، یکی از زنها بیشتر از سایرین نمود عینی دارد و شخصیت و روایتش به دل مینشیند و از جانب مخاطب همراهی میطلبد.
یعنی زن که با وجود تواناییاش در زایمان و بچهداری،سالهاست در حسرت مادرشدن میسوزد و همچنان منتظر است کسی او را مادر صدا بزند؛زنی که با ازدواج موقت،گره از مشکل خانوادههای بیفرزند یا زنان نابارور میگشاید و جای آنها میزاید ولی خود هنوز فرزندی ندارد!خودش هم جایی میگوید:«میخوام یکی مادر صدام کنه.مردم اینقدر واسه بقیه زاییدم.»! «ورود آقایان...» با سر و شکل اجرایی فعلی،گرچه نمایش بدی نیست،ضعف عمدهاش زمان طولانی و بیربطبودن آدمها به هم و حضورشان در آرایشگاه و کاراکتر سرور است.در اصل تماشاگر فقط شاهد برشهایی کوچک از معدود زنان جامعه است که با زندگیشان مسئله دارند و این طرح وضعیت بیتاثیر و خاصیت میتواند تا ابد اتفاق بیفتد و هزاران زن دیگر به این فهرست افزوده شود.از اینرو نمایش فیضمرندی،شباهتهایی با فیلم «دعوت»(ابراهیم حاتمیکیا) پیدا میکند که آنجا نیز چند موقعیت از زنان درگیر با سقط جنین به تصویر کشیده شدهاند.اما اگر همین نمایش در زمانی به مراتب کوتاهتر میتوانست داستان منسجمتری از همین زنان ارائه دهد، به یقین موفقتر میبود.
احمدرضا حجارزاده
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
امیرعبداللهیان حسین امیرعبداللهیان ترکیه دولت سیستان و بلوچستان جنگ انتخابات مجلس شورای اسلامی حجاب دولت سیزدهم افغانستان مجلس
سیل هواشناسی تهران شهرداری تهران بارندگی سازمان هواشناسی باران فضای مجازی یسنا آتش سوزی هلال احمر آموزش و پرورش
هوش مصنوعی خودرو دلار قیمت خودرو قیمت دلار مسکن قیمت طلا تورم بانک مرکزی بازار خودرو حقوق بازنشستگان ارز
مسعود اسکویی تلویزیون صدا و سیما جهان حج مهران غفوریان موسیقی صداوسیما سریال سینمای ایران سازمان صدا و سیما
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل جنگ غزه حماس روسیه آمریکا انگلیس اوکراین نوار غزه ایالات متحده آمریکا یمن
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان رئال مادرید لیگ برتر باشگاه استقلال بازی باشگاه پرسپولیس علی خطیر جواد نکونام بایرن مونیخ
آیفون اینستاگرام دیابت اپل ناسا عکاسی تبلیغات موبایل گوگل
کبد چرب فشار خون گرما