جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

پرویز مشکاتیان و قدرت خارق‌العاده‌اش در تصویرسازی


پرویز مشکاتیان و قدرت خارق‌العاده‌اش در تصویرسازی

مشکاتیان دارای قریحه ذاتی بود.
« پرویز مشکاتیان در ‌۲۴ اردیبهشت ‌۱۳۳۴ در نیشابور چشم به جهان گشود، جهانی که با گشودنش شنودن آوای مترنم و سرمست سرچشمه‌ها و دشت‌های بینالود …

مشکاتیان دارای قریحه ذاتی بود.

« پرویز مشکاتیان در ‌۲۴ اردیبهشت ‌۱۳۳۴ در نیشابور چشم به جهان گشود، جهانی که با گشودنش شنودن آوای مترنم و سرمست سرچشمه‌ها و دشت‌های بینالود از یک سو و از دیگر سو شیهه سواران و تاراج تاران و مغولان و... آنچه که بر نیشابور رفته بود، را برای او ناگزیر می‌کرد.

مشکاتیان از شش سالگی به فراگیری موسیقی پرداخت، از ابتدا علاقه وافری به سنتور پیدا کرد و به علت ارتباط مداوم با استاد خود ( پدرش حسن مشکاتیان ) در ‌۸ سالگی اولین کنسرت خود را در یک مراسم گردهم‌آیی دانش‌آموزان مدرسه امیر معزی نیشابور انجام داد.

مشکاتیان از کودکی متوجه ارتباط تنگاتنگ ادبیات منظوم و منثور ایران با راهی که برگزیده بود، شد و در این راه نیز پدرش راهنمای او بود. از دوران دبیرستان در اردوهای رامسر شرکت می‌جست و در مسابقات آموزشگاه‌های سراسر کشور رکورددار بود.

پرویز مشکاتیان پس از اتمام تحصیلات متوسطه وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. ردیف عالی موسیقی ایران ( ردیف آقا میرزا عبدالله ) را در دانشگاه نزد استاد فقید نورعلی خان برومند و دکتر داریوش صفوت آموخت و همزمان با این آموزش‌ها از محضر اساتیدی چون دکتر محمد تقی مسعودیه، شادروان عبدالله خان دوامی، شادروان سعید هرمزی، شادروان یوسف فروتن نیز بهره گرفت.

او همچنین در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی سنتی ایران به عنوان سرپرست گروه و استاد سنتور مشغول کار شد. پرویز مشکاتیان در آزمون باربد که ابتکار استاد نور علی خان بر پا شده بود در رشته سنتور به مقام اول با ( پشنگ کامکار ) و در کل آزمون به مقام ممتاز با ( داریوش طلایی ) دست یافت.

مشکاتیان پس از استعفا از رادیو تلویزیون، به اتفاق چند تن از موسیقی‌دانان، موسسه فرهنگی و هنری چاووش را بنیاد نهادند. او به عنوان سرپرست گروه و استاد رشته سنتور مشغول خدمت به هنرجویان موسیقی شد. مشکاتیان دارای قریحه ذاتی است، او به گفته دست اندرکاران موسیقی قدرت خارق‌العاده‌ایی در تصویرسازی و تبحر زیادی در انواع ریتم و خاصه آهنگ‌سازی روی اغزال و اشعار مورد علاقه‌اش دارد.

آهنگ‌هایی که تاکنون از وی شنیده‌ایم عبارتند از: "مرا عاشق"، "شور انگیز"، "نغمه" شعر از مولانا. تصنیف "دشتی"، "غم انگیز" شعر حافظ. "آستان جانان"، "شیدایی"، "سرانداز"، "سرو ناز"، "بیداد" شعر حافظ، خواننده شجریان. "بیداد" اجرا گروه عارف و شیدا "کرد بیات" اجرا گروه عارف. "رزم مشترک"، شعر آذر مهر، خواننده شجریان، اجرا گروه عارف. "وطن"شعر آذر مهر، خواننده ناظری، اجرا گروه عارف. "ایرانی"، گروه شیدا. "چوپانی" شعر جواد آذر، خواننده شجریان، اجرا گروه عارف. "پیروزی" شعر جواد آذر، خواننده شجریان، دو نوازی ( با ناصر فرهنگفر )- "طلوع"شعر جواد آذر، خواننده شجریان، اجرا گروه عارف. "جان جهان" شعر مولانا، خواننده شجریان اجرا گروه عارف. "سرکش" شعر مولانا، خواننده شجریان، دو نوازی. "دل انگیزان" شعر مولانا، خواننده شجریان، اجرا گروه عارف. "گلنوش"شعر مولانا، خواننده شجریان، اجرا گروه عارف. "صبح است ساقیا"،"چکاد" شعر حافظ ، خواننده شجریان، اجرا گروه عارف. "افسرده حال" شعر بابا طاهر، اجرا گروه مرکز حفظ و اشاعه موسیقی سنتی ایران، "شکر و شکایت".»

همچنین در این وبلاگ متنی در مورد چگونگی ساخت قطعه "چکاد" به نوشته خود استاد مشکاتیان در زمستان ‌۱۳۷۸ آمده است که استاد در مورد چگونگی پدیدآمدن چکاد اینگونه انگاشته‌اند:

« چندین سال پیش بنا به قرارداد هر ساله، چند روزی را در دامنه دماوند کنار دریاچه لار چادر زده بودیم و بهره‌مند از نغمه خداوندی در این دشت باشکوه.

شب را در کنار آتش به اصطلاح سرخپوستی تا پگاه بیدار ماندم و زمانیکه یاران مهیا شدند که به رودخانه بزنند برای قزل آلای قرمز، قلم و کاغذ را آماده نوشتن نمودم.

بر پیشانی کاغذ نوشتم چکاد؛ عزیزم رضا، یکی از بچه‌های بومی را در چادر گذاشت که از من پذیرایی کند. من نیاز به سکوت داشتم چون چکاد را روی کاغذ و بدون ساز شروع کردم. پسرم احمد اولین بار بود که خط نت را می‌دید و مدام از من می‌پرسید که به چه خطی و چی می‌نویسم.

من گفتم به خط میخی وقایع سفر را می‌نویسم. زمانیکه از من خواست نوشته را برایش بخوانم، ناگزیر شدم برای خرید به پلور بفرستمش تا بتوانم کار را ادامه دهم. شب که برگشت بوسیدمش و با عذرخواهی معاشرتمان را ادامه دادیم ولی او دریافته بود که به‌دنبال نخود سیاه رهسپار شده است.

چکاد که قرار بود مقدمه تصنیف دماوند (شعر ملک‌الشعرا بهار) شود، خود بی‌کلام ادامه یافت و مقدمه دستان شد. باشد که قبول افتد و در نظر آید، چون شاگردانم به اصرار می‌خواستند چگونگی پدیدآمد چکاد را بدانند، این خاطره را نوشتم.

همیشه به این سروده سعدی فکر می‌کردم که: «کانرا که خبری شد خبری باز نیامد