پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تاریخ ناامیدی


شاید بتوان تاریخ تحول عقاید اقتصادی را تاریخ افول از امید به ناامیدی و زوال تدریجی فرهیختگی دانست

شاید بتوان تاریخ تحول عقاید اقتصادی را تاریخ افول از امید به ناامیدی و زوال تدریجی فرهیختگی دانست.انسان های اولیه كه از راه هایی مانند شكار و گردآوری خوراك روزگار می گذراندند از هنگامی كه قدرت جسمانی بالنسبه مناسبی به دست می آوردند، می توانستند از محیط هرآنچه برای بقا لازم داشتند به دست آورند اگرچه ممكن بود در این فرایند سختی هایی را متحمل شوند. در عین حال كه بررسی های انسان شناسان نشان می دهد كه این جوامع علاقه چندانی به توسعه ثروت مادی فراتر از آنچه برای تامین اساسی شان ضروری تر است نداشته و معمولاً توجه اصلی آنها معطوف به ارزش های مذهبی و انجام دادن شعائر بوده است. در ادامه گرایش انسان ها به یك جانشینی افزایش پیدا كرده و بشر می توانست حیوانات و گیاهان را رام كرده و از گله داری و كشاورزی روزگار بگذراند و در این شرایط بود كه بشر توانست تمدن ها را ایجاد كند، هنر و علوم را گسترش دهد و آثاری را از فرد به جای بگذارد كه زیبایی و پیچیدگی آن همچنان خیره كننده است و در این زمان است كه نظریات اقتصادی شكل می گیرند، اگرچه نوع نگاه به ماهیت كنش اقتصادی از آنچه كه امروز برای ما به عنوان علم اقتصاد شناخته شده بسیار متفاوت بوده است.شاید بتوان تاریخ نظریات اقتصادی را كه مبتنی بر امید و فرهیختگی نوع بشر بوده است از ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح تا ۱۸۰۰ سال پس از آن در نظر گرفت؛ دورانی كه بشر در بهترین موقعیت زیست می كرد. فراوانی در این دوران به قدری بود كه در نظر و نظریه ای در باب اقتصاد آن را جزیی از اخلاق، مذهب و سیاست می دانست و هیچ وجود مستقلی برای اقتصاد و بررسی های اقتصادی قائل نبود. در یونان باستان اقتصاد از فلسفه و اخلاقیات جدا نبود و جزیی از فلسفه سیاسی همراه با موازین اخلاقی و اجتماعی تلقی می شد. گویی اوضاع در یونان باستان به حدی مطلوب بوده كه ارسطو در تبیین مدینه فاضله اش جامعه را از نظر اداره امور شهر و مسائل اداری بی نیاز از بازرگانان و كشاورزان و صنعتگران می دانست. او در این مورد چنین استدلال می كند:در شهری كه به خوبی اداره می شود بازرگانان نباید زندگی كنند زیرا چنین زندگی فرومایه ای مخالف با صفات و خصلت های لازم برای شهروندی است.در قرون وسطی نیز سن توماس آكویناس اقتصاد را جزیی از اخلاقیات مذهب كاتولیك معرفی می كرد و مركانتیلیست ها تا قرن ۱۸ میلادی اقتصاد را جزیی از سیاست می دانستند و از منظر آنان فعالیت اقتصادی در نهایت می بایست به تثبیت و بهبود منافع ملی و سیاسی می انجامید.در اوایل قرن ۱۸ میلادی وضعیت منابع در دسترس چندان خوشایند نبود و رشد روزافزون جمعیت و كمبود منابع باعث شده بود تا اینك گروهی به نام فیزیوكرات ها در برابر طبیعت سر تعظیم فرود آورده و بالاخره در جست وجوی ماده المواد تولید زمین را به عنوان مهم ترین عامل تولید به حساب آورند. اما در همین حین تحولات اقتصادی تغییراتی چشمگیر در نرخ رشد تولید ایجاد كرد به گونه ای كه به بی اعتباری اندیشه های آنان انجامید.این واقعه یعنی زوال مكتب فیزیوكراسی درست مقارن با زمان چاپ كتاب ثروت ملل آدام اسمیت همراه بود.انگلستان در آن سال ها و به بیان دقیق تر از سال ۱۷۰۰ میلادی شاهد تحولات عظیمی در حوزه اقتصاد خود بود. رشد ۷۶ درصدی صنایع صادراتی در فاصله بین ۱۷۰۰ تا ۱۷۵۰ و رشد ۸۰ درصدی همین صنایع در فاصله بین سال های ۱۷۵۰ تا ۱۷۷۰ میلادی، اختراع ماشین بخار توسط جیمز وات انگلیسی در سال ،۱۷۶۹ ابداعات آبراهام درابی انگلیسی در سال ۱۷۰۹ در زمینه تولید آهن و پیشرفت صنایع نساجی از مهم ترین این تحولات بود. اسمیت در بهترین شرایط اقتصادی كه بشر تا آن روز تجربه كرده بود می زیست و همین امر باعث شده بود بسیار خوشبینانه از اقتصاد و روابط اقتصادی سخن بگوید كه اصول مكتب كلاسیك نیز گویای همین امر است. دغدغه اساسی و مهم در اقتصاد كلاسیك رشد اقتصادی در بلندمدت است. كلاسیك های خوشبین جمعیت را عامل اصلی رشد اقتصادی می دانستند و معتقد بودند عرضه تقاضای خود را ایجاد خواهد كرد و به هر ترتیب این خوشبینی در تمامی دیدگاه های كلاسیك های اولیه همانند اسمیت، ژان باتیست سه و باستیا قابل لمس است. اما نتیجه گسترش نظریات كلاسیك های خوشبین افزایش جمعیت و رواج قسمی از سرمایه داری شد كه در زمان مالتوس اثرات منفی خود را به وضوح نشان می داد. اگرچه نظریه جمعیت مالتوس در ابتدا به صورت یك ابزار برای مباحثات خانوادگی با پدرش كه از طرفداران گادوین بود مورد استفاده قرار گرفت اما بعدها صورتی جدی به خود گرفت و در كتاب كوچكی با عنوان مقاله ای در باب جمعیت به چاپ رسید. شیرازه اصلی نظریه مالتوس مقایسه روند رشد جمعیت و موادغذایی با یكدیگر بود و تمام تلاشش این بود كه نشان دهد در نقطه ای از تاریخ موادغذایی تولید شده به دلیل ثابت بودن مقدار زمین ها و نیز افزایش جمعیت به دلیل افزایش این نرخ كه به صورت تصاعد هندسی افزایش می یابد منجر به نابرابری میان جمعیت موجود و موادغذایی موجود خواهد شد. و از آن پس دیگر انسان ها مستعد بهبود دائمی نبودند. استعدادی كه گادوین آن را جزیی از وجود هر انسان می دانست. او در ادامه و در تبیین نظریه خود سفری را به سرتاسر اروپا آغاز كرده كه ۵ سال به طول انجامید و كتابی مفصل با آمار و ارقام و بیان راه حل هایی برای جلوگیری از رشد روز افزون جمعیت به چاپ رسانید. كارلایل مورخ و فیلسوف اسكاتلندی پس از خواندن كتاب مالتوس علم اقتصاد را علمی شوم و خوفناك ترسیم كرد و در جایی دیگر آن را فلسفه خوك مشربی نامید.نظریات مالتوس به واقع نتیجه آغاز تحول عقاید اقتصادی است. موج ناامیدی و بدبینی نسبت به آینده بشریت و زوال انسانیت به نوعی گریبانگیر تمامی اقتصاددانان آن زمان همچون ریكارد و استوارت میل نیز شده بود. آنها به هر صورت ممكن در تلاش بودند تا نسبت به خطر سرمایه داری مشتق از نظریات اسلاف خوشبین شان راه چاره ای بیندیشند. اما ذات خوش نشین و خوشه چین و راحتی طلب نظریات پدر علم اقتصاد سایه سنگین خود را بر تمامی وجوه كنش های اقتصادی گسترانده بود و افسوس كه اینك اصول فلسفه خوك مشربی بنیان های فكری غالب انسان های آن زمان را تسخیر كرده بود. اما در ادامه تحولات نظریات اقتصادی نوع سیطره علم اقتصاد بر روابط موجود در جامعه به گونه ای چشمگیر تغییر پیدا كرد. اقتصاد آزاد در ابتدا به بهبود شرایط اقتصادی انجامید كه دلیل آن نه جهانشمولی اقتصاد كه همخوانی شرایط اقتصادی و نظریات آن دوران بود و نتایج مثبت ابتدایی منجر به استفاده از اقتصاد آزاد به خصوص توسط دولت هایی شد كه معتقد به دموكراسی بودند و اقتصاد آزاد را در خدمت پیشبرد اهداف خود قرار دادند.اما به راستی اقتصاد آزاد چگونه در خدمت دموكراسی قرار می گیرد.بنای دولت های دموكرات در گرو آرای توده ها است و توده سازی و عوام گرایی اصلی ترین نتیجه وقوف اصول اقتصاد آزاد بر روابط درون جامعه است به گونه ای كه پاسخ و جهت دهی عقلانیت توده ها شرایطی را ایجاد می كند كه منجر به تشكیل توده هایی نابخرد و مصرف گرایانی می شود كه برای بقا حاضر به قبول شرایط موجود بوده و همواره نیازمند وجود دولت هایی هستند كه شرایط بقای آنها را فراهم آورد. از سوی دیگر نظام بنگاه سالار اقتصاد آزاد باعث می شود كه بنگاه های اقتصادی به گونه ای باورنكردنی بر كاركنان خود حاكم شده و روح بنگاه به صورتی بر رفتار فرد استیلا یابد كه درست همانند گرگوسامسا در مسخ كافكا تبدیل به جانوری شود كه فردیت و آزادی خود را از دست داده است. به واقع در این فرایند دولت های دموكرات و بنگاه ها برای بقای خود در ارتباطی متقابل به سركوب فردیت و انسانیت می پردازند كه نتیجه آن زوال همیشگی فرهیختگی در نسل انسان خواهد شد.

سیدحمزه حسینی