سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

آقای رهبر: حمل دستی اثاثیه تا طبقه نهم



      آقای رهبر: حمل دستی اثاثیه تا طبقه نهم
زهرا غزنویان

عکس: نمایی از پذیرایی- نشیمن خانه مذکور که با ایده مرد خانه به باغچه کوچکی تبدیل شده است.
مردی 54 ساله و دیپلمه است که سال‌هاست در یک شرکت خصوصی کار می‌کند. به واسطه تسلط بر زبان انگلیسی و این‌که مدتی در خارج کشور زندگی کرده، در کارش، ارتباط زیادی با افراد خارجی دارد که برخی منجر به روابط دوستانه‌ قدیمی‌ای شده‌اند. گاه این افراد را به خانه‌اش می‌آورد و گاه با همسرش به سفر خارجی و دیدار آن‌ها می‌روند. بسیار به طبیعت علاقمند است و یکی از تفریحاتش، کوه رفتن جمعه‌ها به اتفاق همسر و دوستان و اقوام هم‌شرایطشان است. در داخل فضای خانه نیز، تا آن‌جایی که می‌توانسته گل و گلدان قرار داده است. علاقمند به خانه است و برای آن، برنامه‌های زیادی چیده، مثلا استفاده از فضاهای دیوار برای تبدیل کردنش به کمد و قفسه و درنهایت، استفاده بهینه از فضا. صبح به سر کار رفته و عصرها حدود ساعت 5 برمی‌گردد. نشستن خانوادگی جلوی تلویزیون و تماشای فیلم، از تفریحات و برنامه‌های روزمره اوست. خانه او 106 مترمربع مساحت دارد و در طبقه نهم یکی از برج‌های تهران است  که سه طبقه اول آن، تجاری و مابقی مسکونی هستند. رهبر، همسر روشنک و پدر نوید است. مصاحبه با او در ادامه می‌آید:

اگر بخواهیم دوگانه‌ای برای خانه تشکیل دهیم، ذهن شما آن‌را در مقابل چه واژه‌ یا مفهومی قرار می‌دهد؟

به نظر من، خانه به معنای سرپناه در مقابل آوارگی و بی‌خانمانی قرار می‌گیرد.

خانه از نظر شما کجاست و چه تعریفی برای آن دارید؟

خانه، جایی است که داخلش، آدم احساس آرامش و امنیت می‌کند.

دوست دارید چه فعالیت‌هایی را بتوانید در خانه انجام دهید؟ برهمین مبنا خانه باید چه فضاهایی را در اختیار شما بگذارد؟

دوست داشتم که یک کارگاه در خانه‌ام داشته باشم که تمام ابزارهایم را در آن بریزم و میز کار و گیره و... در آن قرار دهم. این فضا را برای انجام کارهای فنی و شاید هنری می‌خواهم. ترجیحم آن بود که این فضا در گوشه حیاط باشد. انباری، استخر و سونا و یک اطاق پر از لوازم ورزشی و میز فوتبال دستی از دیگر آرزوهایم است، فضایی که وقتی میهمان می‌آید در آن عشق کند. دلم می‌خواهد فضای جدایی خاص میهمان هم داشته باشم که سیستم صوتی و تصویری در آن مهیا باشد. وجود یک استودیو در خانه هم بد نیست، جایی که هرکس به فراخور هنرش بتواند در آن فعالیت کرده و راحت باشد، مثلا اجرای موسیقی یا کشیدن نقاشی و... یک گلخانه و یک باغچه هم برای نگهداری و پرورش بهترین گل‌ها آرزویم است. گلخانه برای نگهداری گل‌‎ها در زمستان لازم است. دوست دارم به جای چمن در باغچه، بنفشه آفریقایی بکارم. فواره آب کوچکی بین گل‌ها هم می‌تواند فضا را بهتر کند. دوست داشتم از دیوارها می‌توانستم استفاده کنم و این‌قدر بالااستفاده نبود ولی نمی‌شود چون سفال است و کشش نکه داشتن قاب و تزئینات را بر روی خود ندارد.

به نظر شما آیا افراد خانواده در خانه خود نیازمند فضایی شخصی هستند؟ چرا؟

اگر مساحت خانه زیاد باشد می‌توان اطاق شخصی درست کرد، جایی برای کتاب خواندن و فکر کردن. فضایی که داخلش آزاد باشی.

این فضا الان چگونه است؟

خانه ما فضای شخصی آن‌چنانی ندارد، جایی که وقتی بخواهم خیلی خصوصی باشم داخلش بروم و در را ببندم. اگر من بخواهم بروم و چرت بزنم، بچه‌ها و همسرم می‌خواهند کار کنند و نمی‌شود.

آیا خانه نیازمند فضایی برای دور هم نشستن اعضای خانواده هست؟ این فضا چگونه باید باشد؟ چگونه هست؟

بله همان فضای پذیرایی‌مان است و در حد خودمان خوب است.

آیا خانه نیازمند نیازمند فضایی برای روابط خارج از حوزه خانواده (فامیلی، کاری، دوستانه و...) هست؟ این فضا چگونه باید باشد؟ چگونه هست؟

اگر فضای میهمانی‌مان جدا بود خوب طبیعتا آدم راحت‌تر بود و لوازم اضافی منزل دلیلی نداشت که در فضای میهمانی قرار بگیرد. اگر فضای جدا داشتم یکسری مبل و ظرف و وسایل مربوط به میهمان را در آن قرار می‌دادم که نخواهیم از آشپزخانه بار کنیم و به آن‌جا بیاوریم. شاید حتی فرش هم پهن نمی‌کردم که همه راحت داخل شوند. بد نبود اگر یک گوشه‌اش هم میزی قرار می‌دادم و فضایی برای کار و میهمان‌های کاریم می‌ساختم. جایی که شیک و تمیز باشد و میز کنفرانس مانندی هم داشته باشد، ولی فضای فعلی ما با نشیمن یکی است.

برخی معتقدند خانه، بخش‌های خصوصی‌ای دارد که نباید در معرض دید و دسترس دیگران باشد. آیا شما موافقید؟ این فضاها کدامند؟

برای خود من کمد شخصیم این حالت را دارد ولی برای بعضی دیگر که خانه‌شان دو سرویس بهداشتی دارد، سرویس خصوصی خانه، محرمانه تلقی می‌شود چون جایی است که بعضا لباس زیر در آن هست یا لباس‌های چرک که خوشایند نیست. من خودم شخصا این حساسیت را ندارم چون می‌گویم یک توالت ما فرنگی است و بعضی‌ها مجبورند از فرنگی استفاده کنند. آشپزخانه هم برای بعضی خانم‌ها محرمانه است چون شاید دلشان نخواهد دیگران ببینند که آن‌ها از چه ظرف‌ها و ابزارهایی استفاده می‌کنند. مثلا شاید ظرف‌هایشان قدیمی شده باشد یا کتری‌شان و...

دوست دارید ارتباطتان از نظر دیداری با محیط بیرون خانه چگونه باشد؟ چگونه هست؟

از دم پنجره شمالی‌مان منظره شمال غرب تهران معلوم است و همچنین گل‌هایی که کنار پنجره چیده‌ایم به چشم می‌خورد. از این پنجره من روزی 3-2 بار بیرون را تماشا می‌کنم، حالت‌های مختلف ابرها، کوه‌ها، برف و باران، غروب خورشید و... را می‌بینم که خیلی زیباست. رفت‌وآمد مردم و ماشین‌ها هم که حس جنب‌وجوش و زندگی را می‌دهد خیلی خوب است. از پنجره جنوبی، وقتی که هوا صاف باشد دماوند دیده می‌شود. این‌جا چون شیشه‌ها رفلکس است در طول روز به داخل دید ندارد ولی برعکس شب‌ها کاملا داخل معلوم است. از نظر دیده شدن داخل خانه، خوب برایم مهم نیست که پذیرایی دید داشته باشد چون کسی کار غیراخلاقی‌ای نمی‌کند ولی فضای اطاق شخصی نباید دید داشته باشد.

دوست دارید ارتباطتان از نظر شنیداری با محیط بیرون خانه چگونه باشد؟

مطلوبم آنست که صدا زیاد نباشد. کسی از صدای جیغ و بوق و ترمز خوشش نمی‌آید و صدای پرنده را دوست دارد. صدای قمری‌ها و کفتر چاهی‌هایی که گه‌گاه پشت پنجره می‌نشینند. آدم این‌طوری حس می‌کند که در جای طبیعی‌تری دارد زندگی می‌کند. طبیعتا گاهی آدم کنترلش را از دست می‌دهد و صدایش بالا می‌رود و دلش نمی‌خواهد دیگران بفهمند که در این خانه دعواست.

این ارتباط الان چگونه هست؟

سروصدای ماشین‌ها را خیلی زیاد می‌شنویم. شب اولی که می‌خواستیم در این خانه بخوابیم همسرم گفت وای، صدای ماشین! گفتم ببین معلوم نیست ما چند وقت در این‌جا بمانیم. خودت را عادت بده تا کمتر زجر بکشی. این‌جا تا صبح ماشین دارد می‌رود و می‌آید و من عین خیالم نیست چون خیلی خوش‌خوابم ولی همسرم دیرتر خوابش می‌برد. فکر نمی‌کنم او هم الان بعد از این سال‌ها، حساسیت اولش را داشته باشد. دیگر برایمان عادی شده است. من چون تجربه اروپا را هم دارم دیدم که در سکوت محض هم می‌شود زندگی کرد و خوب است. آن هم خیلی قشنگ است. این هم بد نیست. یکی دیگر از صداهایی که ما می‌شنویم دعوای همسایه روبه‌رویی‌مان است. تنها صدایی که از این‌جا بیرون می‌رود مواقعی است که داد و فریاد کنیم.

دوست دارید ارتباطتان از نظر بویایی با محیط بیرون خانه چگونه باشد؟ چگونه هست؟

بعضی وقت‌ها دود ماشین‌ها را حس می‌کنم و بعضی وقت‌ها هم بوی گازی که از رگلاتورها نشت می‌کند یا بوی بد فاضلاب در مواقع بارندگی، با این‌که سیستمش سه طبقه زیرزمین است. معمولا از خانه‌ها بوی غذا هم می‌آید که گاهی خیلی خوشمزه است و من در آسانسور را که باز می‌کنم بوی کته همسرم به دماغم می‌خورد و لدت‌بخش است ولی گاهی هم بوی پیاز و لوبیا و سیر است که هنگام آماده‌سازی، بوی خوبی ندارد. من بوهای خوب را دوست دارم، مثلا از این اسپری‌های تایمری که فضا را همیشه خوشبو نگه می‌دارد خیلی خوب است. بعضی جاها در ذهن من کلا با بوی خاصی تداعی می‌شوند.

آیا ورود و خروج شما بین داخل و خارج خانه به راحتی صورت می‌گیرد؟

دلم می‌خواست یک شوتینگ زباله داشتیم که نخواهیم زباله را با آسانسور پایین ببریم و بویش در فضا بپیچد. در این‌جا هرکس یک پارکینگ دارد و ماشین‌ها راحت در آن فضا دور می‌زنند و از در ورودی، دو ماشین به راحتی از کنار هم می‌گذرند. از نظر ورودی آدم‌ها هم بد نیست. یک در عمومی دارد که باید با اف‌اف خودت را معرفی کنی تا در برایت باز شود. از نظر ورودی داخلی آپارتمان هم فقط 2 واحد در هر طبقه هستیم که خیلی خوب است چون این‌جا طبقاتی را داریم که تا 5 واحد در کنار هم هستند و خیلی آمد و شد و سروصدا و کثیفی دارد. تنها مشکل ما این‌جا وسایلی مثل یخچال را جابه‌جا کردن است که با آسانسور نمی‌شود و باید کارگر بگیریم. به ازاء هر طبقه مبلغی درحد 5-4 هزار تومان می‌گیرند و بار را بالا می‌آورند.

آیا مایل به تعویض این خانه هستید؟ چرا؟

اگر بخواهم رویایی فکر کنم دوست دارم خانه‌ام سه خوابه باشد چون واقعا اذیت می‌شوم که یکی از بچه‌هایم اطاق ندارد. یک آپارتمان سه خوابه حداقل 120 متری ایده‌آل الان من است.

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294

 



همچنین مشاهده کنید