چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
شب شعر شکرفروشان ورشکسته
شعرهای طنز به ترتیب از زهرا دُری، فاضل ترکمن، هدیهسادات مرتضوی، جان شپرد (با ترجمه سمیه پاشایی) و باز فاضل ترکمن.
جملهسازی
گفتمش: «خب، با «تشک» جمله بگو» گفتش: «ببین!
من به تو شک کردهام، بدجور، ای زیرکترین»
گفتمش: «خب، با وطن جمله بگو، گفتش: «بدان
دوش بودم زیر باران و تنم را شست آن»
گفتمش: «با واژه «حیدر» بگو»، گفتش: «به جان
جوجهام هی در برفت، اما گرفتم پای آن!»
گفتمش: «خب، با «سمیرم»، گفت:« اینکه آشناست
سه میرم از خانه بیرون، باز گشتم با خداست»
گفتمش: «فرمانده»، گفتا: «به! چه آسان است آن
مش غضنفر مانده تنها، بیکس و جل آسمان»
گفتمش: «فرشاد»، گفتا: «خاطرم آزاد شد
یک لطیفه گفتم و دیدم مظفر شاد شد!»
گفتم: «ای استاد، خب پاسخ دهیدم با «نجیب»
گفت:« شلوارم ببین، نه زیپ دارد آن، نه جیب!»
گفتمش: «تو با «ماتیز» هم میتوانی؟» گفت: «یس! (Yes)
ای ماتیز یورنیم با طنزت به داد من برس!»
تلفن همراه
دلم میخواد نیمساعتی هی بوق آزاد بزنم
کاشکی میشد از ته دل جیغ بزنم، داد بزنم
کاشکی میشد حافظهام پر بشه از عشق و امید
شمارهها کهنه شدن، بیاد شمارهای جدید
همراهتم صب تا غروب، غصهٔ تو
رو دوشمه
صدای مهربون تو همیشه
توی گوشمه
تو جادههای عاشقی، رابط عشق تو منم
درد دلاتو میشنوم، اما چه قرصه دهنم!
برای من یه عالمه آدم خوب صف میکشن
یکی، دو تا نیستن عزیز، دم به ساعت زنگ میزنن
بعضیا که مزاحمن، فوت میکنن تو گوش من
عقدههای چن ساله رو شوت میکنن تو گوش من
بعضیا لعنت میکنن، بعضیا نفرین میکنن
بعضیا تهدید میکنن: اون میکنن، این میکنن!
بعضیا اما مثل تو همیشه عاشقن، گلن
کی گفته عاشقا همه دیوونهان، خیلی خلن؟!
آی کسی که یه دَم داری چیزی بولوتوث میکنی!
والا بَده، گنده شدی، هی خودتو لوس میکنی!
آی کسی که خیلی سوسول، یه خوردهای هم خفنی!
هی میشینی رو صندلی صد تا
اس ام اس میزنی
جون تو نه، جون خودم، خسته شدم، دلواپسم
میخوام که اشغال بزنم، چون که گرفته نفسم
بیمعرفت یه عمریه همیشه همراه توام
حتی اگه بهم بگی نمیشه، همراه توام
کیسه آشغال
باز پرشد کوچهمان از آن صدا
از همان آهنگ خیلی آشنا
مادرم از پشت شیشه، سرکشید
داد زد: «بچه! بدو ماشین رسید»
پلهها را تند پایین آمدم
دستپاچه سوی ماشین آمدم
داد من تا آسمان رفته هوا:
«یک دقیقه صبر کن آقا، کجا؟!»
کامیون رفت و صدایش دور شد
مثل اول، کوچه سوتوکور شد
سایهای از آن سر کوچه دوید
رفتگر آمد، کنار من رسید
داد زد: «این سرصدا مال تو بود؟
بچه رد کن کیسهات را زود زود!»
من دهانم اینهوا وا مانده بود
کیسه توی خانهمان جا مانده بود!
آقا اجازه!
وسط تمرین کلاس موسیقی
دارم میترکم از شدت دستشویی
با این که دستم بالاست،
نمیتوانم
معلم را متوجه خودم کنم
سنجها را به هم میکوبم
طبل را به صدا درمیآورم
ولی او نمیشنود
تقاضایم را
حالا اگر من
روی پیانو
یک «دینگ» کوچولو بزنم،
آنوقت او
لازم میبیند حتماً
که نگاه کند به من!
هشدار ایمنی
از پنجره، پوست تخمه را تف کردی
هر ثانیه، بیجهت توقف کردی
باید بروی دوباره آموزشگاه
هفتاد و دو مرتبه تصادف کردی!
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست