سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

نقش شریعت در زندگی مسلمین


نقش شریعت در زندگی مسلمین

نویسنده درصدد بیان و اثبات جامعیت قلمرو شریعت اسلام و جاری بودن آن در همه ابعاد حیات بشری است پس از بیان گونه های مختلف واكنش متفكران مسلمان به چالش های پس از دوران استعمار درباره شریعت, از دو دسته عمده نام می برد از اصلاح گرانی چون محمد عبده, كه با گرایش به نوعی اصلاح, قلمرو جامع و وسیعی برای شریعت قائل شده اند و از مخالفان آن ها, كه قلمرو شریعت را محدود به امور و مسائل عبادی كرده اند

نویسنده درصدد بیان و اثبات جامعیت قلمرو شریعت اسلام و جاری بودن آن در همه ابعاد حیات بشری است. پس از بیان گونه های مختلف واكنش متفكران مسلمان به چالش های پس از دوران استعمار درباره شریعت، از دو دسته عمده نام می برد: از اصلاح گرانی چون محمد عبده، كه با گرایش به نوعی اصلاح، قلمرو جامع و وسیعی برای شریعت قائل شده اند و از مخالفان آن ها، كه قلمرو شریعت را محدود به امور و مسائل عبادی كرده اند. سپس، میان قلمرو و محتوای شریعت تمایز قائل شده و از قائلین به پروتستانتیزم اسلامی به عنوان كسانی كه از جمله قائلین به محدودیت شریعت اند نام برده و به نقد و بررسی ادله آن ها پرداخته و این سودای قلبی عده ای را، باطل و پوچ دانسته است. با اشاره به پروتستانتیزم مسیحی و زمینه های تاریخی و اعتقادی آن، منكر هرگونه وجه مشتركی میان این دو می شود. آن گاه به تفصیل وارد ادله كسانی می شود كه قائل به قلمرو محدود برای شریعت شده اند و به نقد و بررسی آن ها می پردازد. در پایان نیز، بر جامعیت شریعت اسلام و نیز ضرورت پرداختن به رشته های گوناگون و جدید غربی از وجه نظر اسلامی تأكید كرده و به علوم قدیم اسلامی و ارتباط تلاش ها و تحقیقات علمای قدیم با تحقیقات و تلاش های متفكران معاصر اسلامی اشاره می كند.

شریعت كاركردهای گوناگونی دارد كه در طول قرون مختلف این كاركردها تفاوت پیدا كرده است. گاه حتی در شرایط زمانی خاصی، شریعت نقش های مختلفی را در جوامع گوناگون اسلامی ایفا كرده است. شریعت در قرون وسطی و تا عصر مدرنیسم نه تنها متكفل بیان درستی و نادرستی مناسك عبادی بوده است، بلكه به عنوان آیین نامه كیفری، قانون تجاری و نوعی قانون بین المللی در میان كشورهای اسلامی به ایفای نقش پرداخته است. البته غالباً حاكمیت قوانین مدنی اسلام با قوانین دیگری همچون قوانین محاكم خلفا، امرا و سلاطین، به تحدی برخاسته است. علاوه بر «قُضات» كه بر مدار شریعت به قضاوت و رتق و فتق امور می پرداختند، خلفا وكلایی نیز داشتند كه با شریعت سر و كار داشتند و از طریق همین شریعت بود كه بسیاری از مجازات ها اعمال شده و مالیات ها وصول می شد.۲ با این همه، در نظر مردم، شریعت در همه این موارد بر سایر قوانین تقدم و اولویت داشت، و چنان چه والی، قانونی را تحمیل می كرد یا فرمانی را صادر می كرد، كه آشكارا در مخالفت با شریعت بود، با مخالفت علما و حامیان آن ها مواجه می شد. یكی دیگر از موارد اشتراك قلمرو را می توان میان عرف و شریعت یافت. شریعت در غالب موارد صریحاً «عُرف» را امضاء می كند و لذا یكی از مسائل مورد بحث در میان فقها، این است كه آیا باید زندگی متجدد و مدرن منطبق شود. برخی ارجاعاتی را كه به عرف شده است، مختص به همان عرف زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله)دانست یا به طور عام، هرگونه عرف و رسومی را كه در جامعه رایج است دربرمی گیرد؟

● واكنش متفكران اسلامی به چالش های استعماری درباب شریعت

با افول حكومت خلفا و تجاوز قدرت های استعماری به سرزمین های اسلامی و متعاقب آن ظهور حكومت های ملی اسلامی، (muslims nation states)شریعت روز به روز محدودتر شد. واكنشی كه مسلمانان اصیل نسبت به این امر نشان دادند به چند صورت بود: برخی، چون محمد عبده، متكلم مصری (متوفای ۱۹۰۵ م) كه از آنان با عنوان تجددگراها (modernists)یاد می شد، اذعان كردند كه باید روش تفسیر و برداشت از شریعت را مورد تجدید نظر قرار داد تا با اقتضائات زندگی متجدد و مدرن منطبق شود. برخی دیگر بر آن بودند كه شریعت را با همان برداشت سنتی اما در بستر حكومت های ملی جدید پیاده كنند. اما هم سنتی ها و هم اصلاح طلبان در این امر اتفاق نظر داشتند كه نباید قوانین استعماری و غیردینی جایگزین شریعت اسلام گردد. اعتقاد راسخ به این كه شریعت اسلام ـ خواه در قالب جدید یا در همان ظاهر سنتی اش ـ می تواند و باید در جوامع جدید اسلامی پیاده شود، تنها ویژگیِ وحدت بخش جنبش اسلامی ای بود كه پس از دوران استعمار به پا شد و از حمایت رهبران دینی همچون «سیدجمال الدین اسدآبادی» (متوفای ۱۸۹۶ م)، «مولانا مودودی» (متوفای ۱۹۷۹ م) و «حسن البنا» و «سید قطب» برخوردار بود. از آن زمان به بعد، دعوت به پیاده كردن شریعت، برانگیزاننده و محرك جنبش احیاگرانه ای (vevivalist movement) گشت كه رسانه های غرب از آن به نحوی تحقیرآمیز به «جنبش بنیادگرا» (fundamentalist)تعبیر می كردند.۳

در مقابل احیاگران، كسانی هستند كه می گویند شریعت به غیر از حیطه اعمال عبادی، امری از رونق افتاده و منسوخ است كه كارآیی آن به سر رسیده است و سدّ راه «پیشرفت و توسعه» می باشد. این همان نگرشی است كه در تركیه و در زمان حكومت«كمال آتاتورك» (۱۹۸۳ ـ ۱۹۲۳) پیاده شد و البته از حمایت برخی مدعیان دفاع از اسلام نیز برخوردار گشت. مخالفان مسلمانِ احیاگری بر ابعاد شخصی و معنوی اسلام تأكید كرده و معتقد بودند كه تنها وظیفه درست شریعت در جامعه متجدد بیانِ (نحوه به جا آوردن) اعمال عبادی است. به اعتقادآن ها قانون بین المللی را باید در سازمان ملل وضع كرد; قوانین تجاری بایدتابع اقتضائات اقتصادبین المللی باشد;آیین نامه های جزایی بایدمنعكس كننده سلایق اخلاقیِ روشنگرِگروه هایی چونسازمان بین المللیِ اَمنِستی، (Amnesty international)تنظیم كنندگان اعلامیه های حقوق بشر، و یا حتی «انجمن آزادی های مدنی امریكا» (American Civil Liveraties union) باشد. سایر حیطه های قانون بیش تر مورد اختلاف است. مثلاً قوانین مربوط به خانواده (نظیر قانون طلاق، ازدواج و ...) یكی از شاخه هایی است كه استعمارگران بی میل نبودند كه آن را به فقه واگذارند و برخی از مخالفان مسلمان احیاگری نیز، مانعی نمی دیدند كه شریعت همچون گذشته بر قانون خانواده نیز حاكم باشد.

● تمایز میان قلمرو و محتوای شریعت

صرف نظر از این كه نسبت به مسائل فوق، چه موضعی داشته باشیم، نمی توان منكر شد كه این مسائل بحث انگیزترین مسائل جوامع اسلامی معاصر می باشد. از این بحث می توان كاركرد جدیدی را برای شریعت به دست آورد. زیرا شاید امروز بیش از هر زمان دیگری، تلقی ما از خویشتن به عنوان یك مسلمان و این كه مراد از مسلمان بودن چیست، كاملاً با فهم و تلقی ما از شریعت در هم تنیده شده است. در اسلام این شریعت است كه جایگاه انسان و مسؤولیت های وی را نسبت به خدا و سایر انسان ها، مشخص می سازد، نه كلام به ما هو كلام. در این خصوص دو مسأله اساسی مورد بحث است كه یكی مربوط به قلمرو و دیگری

مربوط به محتوای شریعت اسلام است. مسأله قلمرو، در ارتباط با حوزه هایی است كه شریعت بر آن ها حاكمیت دارد. آیا باید شریعت را به ابعادِ شخصیِ اعمال عبادی تنزل داد یا این كه باید آن را قانونی رسمی دانست كه بر روابط بازرگانی و بین المللی نظام و تشكیلات قضایی جنایی هم حاكم است؟ پرسشی كه درباره محتوای شریعت مطرح است این است كه در واقع چه چیزهایی مورد توصیه شریعت است. آیا باید شریعتی را كه فقهای قدیم ارائه كرده اند به پیروی از فرامین خداوند نزدیك تر دانست یا تفسیری را كه مصلحان معاصر از شریعت ارائه می دهند؟

غالباً مسأله قلمرو با مسأله محتوای شریعت خلط می شود. زیرا گاه تفسیری كه اصلاح گرایان از محتوای شریعت ارائه می دهند، تفاوت چندانی با قانون سكولار (غیردینی) مورد قبول این عصر، ندارد. آن ها در عین این كه اذعان می كنند كه نیاز به اجرای شریعت هست، قرائتشان از شریعت به قوانین مدنی اروپا نزدیك تر است، تا آنچه كه فقها از شریعت ارائه می دهند. با داشتن چنین دركی از شریعت، تفاوت میان اجرای شریعت دست كاری شده و جایگزین كردن آن با قوانین مدنی، صرفاً نظری خواهد بود. و البته واضح است كه نباید همه طرح هایی را كه برای اصلاح فقه ارائه می شود، به عنوان تلاش هایی كه صرفاً با ظاهر و جامه ای مبدّل و به قصد جایگزین ساختن قوانین اروپایی به جای شریعت صورت می گیرد، ردّ كرد. بر فقه سنتی انتقاداتی وارد است كه حتی از سوی علمایی هم كه به روش سنتی تحصیل كردند،مطرح می شود. مثلاًشهید محمدباقر صدر(رحمه الله) در اصول فقه دست به ابداعاتی زده است كه در میان فقهای معاصر شیعه كاملاً تأثیرگذار است، اما به هیچ وجه با سلایق اروپایی سازگاری ندارد. امام خمینی(رحمه الله) نیز در فقه اصلاحاتی را ایجاد كرده است كه مشهورترین آن ها در خصوص حكومت اسلامی است.

طبقه بندیِ رایج متفكران اسلامی به «اصول گرا»، «تجددگرا» و گاه به «سنت گرا» مایه اشتباه است. یكی از مفیدترین رهیافت ها در طبقه بندی متفكران، این است كه ببینیم اولاً موضع آن متفكر درباب قلمرو شریعت چیست و ثانیاً در همان قلمروی كه شریعت را در آن به رسمیت شناخته است، از چه نوع اصلاحی و تا چه حدّی، جانبداری می كند. مثلاً زمانی در ایران تشكیلاتی به نام «انجمن حجتیه» بود كه با شدت وحدّت از به جاآوردن مناسك سنتی عبادی حمایت و جانبداری می كردند ولی از دخالت در امور سیاسی تا زمان ظهور امام زمان (عج) پرهیز می كردند. این گروه، در عصر حاضر، كه عصر غیبت كبرای امام حاضر(علیه السلام)می باشد، قلمرو بسیار محدودی برای شریعت قائل هستند، اما در چارچوب و منظری كه آن ها به قلمرو شریعت دارند، اعمال و مناسك عبادی هیچ گونه نیازی به اصلاح ندارد.. برخی از روشنفكران مسلمان معاصر نیز شبیه همین موضع را اتخاد كرده اند و در سیاست از مدل غربیِ آزاداندیشی (liberalism)ولی در مناسك عبادی ازهمان رویه واعمال سنتی جانبداری می كنند. كسانی كه خواسته اند در بستر اسلام نیز حركت و جنبشی نظیر «شورش و انقلاب پروتستانتی» (Protestant Rovolt)ببینند، به ترویج و تقویت چنین جنبش های سیاسی، به عنوان راه گشای «اسلام پروتستانی» و قابل مقایسه با سكولاریسم كه بر سراسر غرب حاكم است، پرداخته اند. در طیف دیگر، كسانی چون دكتر شریعتی قرار دارند كه از قلمروی وسیع برای اسلام جانبداری می كنند، اما تفسیری كه آن ها از اسلام ارائه می دهند بسیار متفاوت از برداشت و تفسیر علمایی است كه در حوزه های علمیه تحصیل كرده اند. شریعتی قلمرو جامعی را برای شریعت قائل است، اما آن را بر طبق همان ایدئولوژی اصلاح بقا می نهد كه وی به خاطر آن معروف شد. چنانچه، بر فرض، چنین اصلاح ایدئولوژیكی ای به وقوع می پیوست، عواقب نگران كننده ای در پی داشت، زیرا شریعتی نه نسبت به رهیافت ها و برداشت های سنتی از فقه، دل خوشی داشت و نه نسبت به صورت بندی ها و رهیافت هایی كه در كتبی چون «مفاتیح الجنان» دیده می شود. با مراجعه به دیدگاه های «مودودی» می بینیم وی نیز قلمرو جامعی برای شریعت قائل بود، هر چند آن را به نحوی تفسیر می كرد كه با اقتضائات و ضرورت های حكومت های ملی مدرن سازگار شده و حتی الامكان سرمشق آن، مدینه پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) باشد.

نویسنده: محمد لگنهاوسن

پی نوشت ها

۱ـ نام مقاله Islamic Law and Muslim Life

منبع:

Contemporary Topics of Islamic Thought, Muhammad Legenhausen, (Tehran: Alhoda) P. ۱۰۵ - ۱۱۶.

۲- see annemarie Schimmel, Deciphering the Signs of God (Albany: Suny Prees. ۱۹۹۴) P. ۲۰۷ - ۲۰۸).

۳ـ واژه «احیاگر، احیاگرانه» را جامعه شناس ایرانی كه اثر وی درباب اسلام و مدرنیسم در نیویورك نوشته شده پیشنهاد شده است.

۴- Ernest, "Doctor and Saint." in Nikkie Keddie, ed, Scholars Saints an Sufis, (Berkely: University of California Prees, ۱۹۷۲), P. ۳۰۷ - ۳۲۶.

۵ـ این استدلال را مدیون دكتر سعید زیباكلام، عضو هیئت علمی پژوهشكده تاریخ و فلسفه علم در مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، هستم.

مترجم: منصورنصیری

منبع:فصلنامه معرفت ، شماره ۳۹


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.