یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

دختری که بر شرایط سخت غلبه کرد


دختری که بر شرایط سخت غلبه کرد

پایانی کوبنده برای فیلم هایی با مضمون تراژدی هزاره استیگ لارسون

▪ تاریخ اکران: ۲۹ اکتبر ( کمپانی: Music Box Films)

▪ با شرکت: نومی راپاس

مایکل نیکویست

▪ کارگردان: دانیل آلفردسون

▪ نمایشنامه نویس: اُلف ریدبرگ

▪ بر اساس داستانی از: استیج لارسون

آثار کارگردان دیوید فینچر و تهیه کننده اسکات رودین به سطح بالاتری ارتقا پیدا کرده است با ساخت فیلمی بر مبنای داستان کتاب "دختری با خالکوبی اژدها"

سوئدی هایی که برای نخستین بار به عنوان علاقه مند به فیلم های با مضمون تراژدی "هزاره" استیگ لارسون می شوند – زیرا رمان هایی که او بر مبنای آن ها فیلم می سازد سوئدی هستند – طرف دار مجموعه ای سه تایی از فیلم هایی با پایانی غیر منتظره از این کارگردان را مانند دختری که بر شرایط سخت غلبه کرد هستند که در ۲۹ اکتبر در آمریکا به روی پرده می رود.

مدت این فیلم ۲ ساعت و نیم است و در کل این مجموعه سه تایی به عنوان سیاه ترین فیلم جنایی و در عین حال بهترین در نوع خود به شمار می رود. محیط فیلم به درستی طراحی شده است و شخصیت ها کاملاً با ادبیات یکدیگر هماهنگ هستند به گونه ای که با گذشت هر دقیقه به هیجان فیلم نیز افزوده می شود و اوج می گیرد.

البته فیلم های جنایی خارجی حتی آن هایی که مجموعاً توانسته اند بیش از ۲۰۰ میلیون دلار فروش داشته باشند نیز به خانه های هنر آمریکا منسوب می شوند. بنا براین تعداد آمریکایی هایی که قبلاً این فیلم ها را دیده اند – که اساساً برای تلویزیون ساخته می شوند – اندک است وقتی که فینچر فیلم خود را به روی پرده می آورد.

فیلم "شرایط سخت" که اندکی بعد از فیلم دوم "دختری که با آتش بازی کرد" شروع شد ، ناگهان مخاطب را وارد دنیای ترسناک، دلهره و سیاهی می کند که به شیوه ای عالی توسط نویسنده قبلی فیلم ها نوشته و طراحی شده است.

قهرمان داستان ، لیسبت سلاندر، (نومی راپاس هیپنوتیزم شده) در طی یک شرایط بحرانی و با یک گلوله در سر به بیمارستانی منتقل می شود و دوست خبرنگار و صاحب مجله او میکائیل بلومویست (مایکل نیگویست) در مقابل فرصت نهایی که انتشارات به او داده است مقاومت می کند تا از جریمه پلیس نجات یافته و مدرک و شاهدان ترسیده دشمن های سرسختی که برای او توطئه چیده اند را از بین ببرد. تا بتواند از تعداد جاسوسان سازمان زیرزمینی و ترسی که آن ها ایجاد کرده اند بکاهد.

نویسنده داستان فیلم ریدبرگ که در این سری جدید به کار گرفته شده بود به خوبی توانسته بود بخش داستانی فیلم را از دیگر اجزای آن به همراه شخصیت ها و بخش های چندگانه کتاب جدا کند. با حذفیاتی که در کل داستان کتاب صورت گرفته گاهی اوقات نیز ابهاماتی در فیلم به وجود آمده برای مثال بلام کویست در این که گوشی تلفن او چک می شود شک نداشت و این مقداری او را کند نشان می داد. به عبارت دیگر ریدبرگ با رقبایی مرده در پایان داستان که زندگی آن ها در یک تعادلی قرار داشت توانست پایانی جذاب برای مخاطبین ایجاد کند.

حتی در هنگامی که در تخت بیمارستان بود ، راپاسیز لیسبث به عنوان پایه اصلی فیلم بود. بدون هیچ کلامی در ابتدا و در سکوت با چهره ای عبوس حتی هنگامی که او داشت سلامت فکری و جسمی خود را به دست می اورد ، لیسبث همچنان به عنوان یک فردی غیر قابل پیش بینی به شمار می رفت. راپاس توانایی بسیار زیادی در نمایش شخصیت واقعی و درون گرایانه خود دارد و بدون دلیل به یک فرد پارانوئیدی تبدیل نمی شود. مخاطب در حالی که شاهد تبدیل مریضی سخت وی به بحرانی جدی است ، هکر معروف و دوست داشتنی که همه او را می شناسند – و با موهای مشکی و لباس های مخصوص دوچرخه سواری جذاب تر شده است – به عنوان یک شخصیت اصلی فیلم تبدیل می شود.

شخصیت های شرور به شیوه ای درست طراحی شده اند : شخصیت کمدی نیدرمن آلمانی ، و پیتر تلبورین در نقش یک روان شناس متقاعد کننده بیمارستان. و شخصیت های مثبت فیلم شامل ویراستار روزنامه اریک برگر، خواهر بلام کویست در نقش وکیل و دو تازه وارد از خدمت گزاران سازمان جاسوسی ، مونیکا فیگورولا و همدم لیسبث دکتر جانسون.

فیلم پایانی منحصر به فرد دارد ، جایی که سه صحنه ارزشمند فیلم و شخصیت هایش وارد فضایی نفس گیر شده و کل داستان که با ترتیبی مخاطب پسند به شیوه ای مثبت به پایان می رسد. جاکوب گروث و پیتر مکروسکینسکی با موسیقی خود بر ارزشمندی فیلم افزوده اند. با این حال برخی صحنه آن قدر طولانی است که توجه مخاطب را از فیلم دور می کند.

با این وجود تمامی نقدهای نوشته شده نیز نمی تواند از ارزش های این فیلم کم کند.

مترجم: شبکه مترجمین ایران

منبع: www.hollywoodreporter.com