پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
شناسایی شب قبل از عملیات
رمان گردان چهار نفره با موضوع شناسایی منطقه عراقیها قبل از شب حمله توسط چهار نفر شخصیتهای داستان میباشد که توسط احمد دهقان داستاننویس حوزه ادبیات دفاع مقدس نوشته شده است. رمان گردان چهار نفره قبلاً در قطع پالتویی توسط ناشری دیگر به چاپ رسید و سپس به صورت مرتبتر و با صفحهآرایی و کیفیت بهتر توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسید.
احمد دهقان به سال ۱۳۴۵ در شهرستان کرج متولد شد و در تهران رشد و پرورش یافت. وی برنده جایزه ۲۰ سال داستاننویسی برای سفر به گرای ۲۷۰ درجه، جایزه ۲۰ سال ادبیات پایداری برای مجموع آثار و جایزه کتاب دفاع مقدس، دوره دوم برای ستارههای شلمچه و روزهای آخر موفقیتهایی است که در کارنامه ادبی وی به ثبت رسیده است. از آثار او میتوان به: سفر به گرای ۲۷۰ درجه (رمان)، پرنده و تانک (رمان)، گردان چهار نفره (رمان نوجوان)، سال بازگشت (رمان)، ستارههای شلمچه (خاطرات)، روزهای آخر (خاطرات) اشاره کرد.
یکی از راههای وارد شدن به دنیای داستاننویسی نوشتن داستانهایی براساس خاطرات انسانها میباشد. چنانچه بسیاری از داستاننویسان از همین خاطرات و مسائل کوچک پیرامون، به خلق اثری بزرگ میپردازند . در این میان آنچه داستان را قابل لمس و درک از جانب مخاطب میکند. همانا واقعگرایی متن داستان باشد. هرچند گهگاهی وجود تخیل در داستان موجب جان گرفتن داستان میشود و این تخیل با وجود خاطرات، وقایع و مستندات داستان امکان ناپذیر می شوند. گردان چهار نفره از زبان راوی داستان و شخصیت اصلی داستان نقل میشود و در حقیقت راوی داستان (ناصر) به شکل نقالانه به نقل داستان میپردازد و من راوی از ابتدا تا انتهای داستان با مخاطب همراه میشود و سایه و حضور آن به وضوح در جای جای داستان به چشم میخورد، رمان گردان چهار نفره، نقل داستان شجاعت و دلیری چهار شخصیت داستان است.
شخصیتهایی که هر یک با خصوصیتی از یکدیگر متمایز میشود. علی با شوخ طبعیاش، سعید با حس دوست داشتن بیحدش که همواره به فکر دیگران است و ناصر با نقش راوی داستان. رمان گردان چهار نفره از آنجا شروع میشود که عراقیها قرارگاه خودی را زیر آتش میگیرند، آنهم درست شب قبل از عملیات. قرارگاه مرکز فرماندهی عملیات است، نیروها همه به پشت خط مقدم جبهه آمده و همگی آماده هستند. گردان چهار نفره بارها در دل شب خط مقدم دشمن را شناسایی کردهاند تا شب عملیات نیروها را تا خط مقدم دشمن راهنمایی کنند.
حال با حمله عراقیها به قرارگاه با احتمال لو رفتن عملیات مجبور میشوند بار دیگر تا خط عراقیها پیش بروند و منطقه را شناسایی کنند و برگردند. ناصر از همان لحظه رفتن با دلهرهای که در سعید میبیند، حس عجیبی به او دست میدهد و ناخودآگاه نگران دوست با وفایش میشود.
این حس ناصر در چند جای داستان به کرات تکرار می شود و مستقیماً به مخاطب میفهماند که اتفاقی برای سعید پیش میآید و با این کار راوی مخاطب داستان هر لحظه منتظر رخ دادن حادثهای برای سعید است. در ادامه داستان چهار شخصیت داستان در دو گروه از یکدیگر جدا میشوند و هر کدام در جهتی به سمت عراقیها حرکت میکنند.
علی و حسن در یک گروه و سعید و ناصر در گروهی دیگر پیش میروند. اثر فوق نمونهای کوچک از رشادتها و ایثار غیور مردان میهن اسلامی در طول سالهای دفاع مقدس است، آنان که در لحظات حساس و نفسگیر در میدان تردید بین ادامه راه و یا بازگشت به عقب خود را فراموش میکنند و تنها به نتیجه عملیات و عبور موفقیتآمیز همرزمان میاندیشند.
در بخشی از کتاب راوی در لحظهای که احساس میکند در بد وضعیتی قرار دارد یک لحظه بین ادامه راه و بازگشت به عقب مردد میشود ولی یادش می آید که فردا شب باید سیصد نفر انسان را همین راه جلو ببرد ناگهان از فکر بازگشت منصرف میشود (ص ۲۸)
این رشادتها آنجا بیشتر خودنمایی میکنند که سعید و ناصر در قرارگاه عراقیها گیر می کنند نه راه پس دارند و نه راه پیش، ولی تصمیم میگیرند به هر نحوی که شده توسط بیسیم به حاج نصرت پیام باز بودن راه را بدهند تا دیرکردن آنها موجب لغو عملیات نشود.همین مساله منجر میشود تا با جسارت تمام به داخل سنگر دشمن رفته و پیغام خود را به نیرویهای خودی برسانند. در لحظه خروج سعید مجروح میشود و در حقیقت همان احساسی که از لحظه شروع عملیات شناسایی توسط راوی (ناصر) بارها بر آن تاکید شده بود، به وقوع میپیوندد. با زخمی شدن سعید مشکلاتشان دو چندان میشود، اما با کمک به موقع حسن از مهلکه نجات مییابند.
شخصیت حسن گرچه با غرغرهای مداومش حوصله خواننده را سرمیبرد. ولی همین غرزدنها،
شخصیت شجاع، نترس و مردانگی یکی از شخصیتهای داستان را میسازد و متن داستان را از روال عادی و خشک در میآورد. شخصیتی که رندانه دوستانش را نجات داد و به قول خودش گندکاری آنها را درست کرد.در انتهای داستان نویسنده به زاویهای دیگر توجه میکند و با دید کلی به داستان با آوردن تمثیلی از بلدرچینهای سرگردان در دام سگهای گرسنه و عصبانی که در پی صید شکار هستند، واقعیت داستان را به تصویر میکشد.
و در این میان ناصر نقش گردان چهار نفره، سگها نقش عراقیهای هراسان و بلدرچینها همان سیصد نفری بودند که قرار بود شب عملیات از مسیر شناسایی شده به قرارگاه عراقیها حمله کنند. احمد دهقان با رمان گردان چهار نفره رشادت، دلیری، شجاعت و ایثار را به سادهترین زبان در قالب رمان به نوجوانان منتقل میکند. همچنین در پایان داستان موفقیت نیروهای ایرانی را در شب عملیات شاهدیم.
شبی که گردان چهار نفره «من» را به فراموشی سپردند و بنا به گفته راوی چهار جسم شدند در یک جان، که به تنهایی به قلب دشمن نفوذ میکند و تمام خطرات و حوادث نفسگیر را به جان میخرد. نویسنده داستان منظور خود را با مطرح کردن قضیه بلدرچینها تمام و کمال به مخاطب نوجوان تفهیم میکند و با اداء کردن کلمات «خوشحالم، خیلی خوشحال» توسط ناصر فجر و پیروزی به وضوح نمایان می شود.
آرمان هدایتی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست