یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

فیلمسازانی که به ژانر تبدیل شدند


فیلمسازانی که به ژانر تبدیل شدند

نقدی بر فیلم «هات فاز»

کوئنتین تارانتینو در مقاله یی گفته که بعضی خالقان آثار هنری به واسطه سبک، موضوع و دنیای آثارشان خود تبدیل به یک ژانر می شوند. او به عنوان مثال به جان کاساوتیس اشاره کرده و همچنین فیلم های اسماعیل مرچنت و جیمز آیووری (به عنوان یک تیم تهیه کننده - کارگردان) را در ذات خود یک ژانر دانسته است.

می توان این گفته او را به این ترتیب تعبیر کرد که ممکن است یک شخص یا یک تیم به جایی برسند که با آثارشان قواعد و اصول خاصی را پایه بگذارند و وحدت موضوعی و ساختاری فیلم هایشان، به کلیه آثار آنها - در عین تفاوت های فراوان شان - یک قالب مشخص، متفاوت و قابل تشخیص بدهد. به این ترتیب همانطور که فیلم های متنوع و متعددی را زیر عنوان ژانر وسترن یا کمدی یا هر ژانر دیگری دسته بندی می کنیم، به همین ترتیب می توانیم کلیه آثار بعضی افراد را به طور مجزا یک ژانر محسوب کنیم. تارانتینو مثال بسیار خوبی از فیلمسازی است که خود تبدیل به یک ژانر شد؛ به خصوص که بعد از ساختن تنها یک فیلم به جایی رسیده بود که منتقدها برای توصیف بعضی از فیلم ها از عنوان «تارانتینووار» استفاده می کردند. جالب اینکه وقتی تارانتینو به همراه رابرت رودریگز فیلم «چهار اتاق» را ساخت - که اپیزود تارانتینو ضعیف و اپیزود رودریگز درخشان بود- این واکنش دیده شد که «فیلم رودریگز از فیلم تارانتینو تارانتینویی تر شده است»، حالا هم که چند سالی است تارانتینو به ساختن اکشن های صرف رو آورده و دیگر باید در آثار کسانی مثل گای ریچی به دنبال یک «فیلم تارانتینویی» بگردیم،

نمونه دیگر جرج لوکاس است که با شش فیلم «جنگ های ستاره یی» دنیای خاص خودش را خلق کرد و به این ترتیب او را هم می توان یک ژانر محسوب کرد. وقتی ژانر را به این مفهوم در نظر می گیریم، ضرورتی ندارد که طرفداران این «ژانر» میلیونی و بی شمار باشند، تنها کافی است چنان تعهد شدیدی نسبت به فیلمساز/ تیم فیلمسازی پیدا کنند که تعلق خاطری مریدوار نسبت به آن داشته باشند. مثال خوب دیگر در این زمینه، کوین اسمیت است که در فیلم هایش دنیای خودش را خلق کرده و حتی نام این دنیا را View Askew Universe گذاشته است. طرفداران «ژانر کوین اسمیت» هم مثل طرفداران هر ژانر دیگری (مثل وسترن) تقریباً مطمئن هستند که هر فیلم جدیدی هم که در این ژانر ساخته شود، مورد علاقه آنها خواهد بود.

اما فیلم «هات فاز» (که می توان آن را در زبان عامیانه، «آژان خفن» معنی کرد) نویدبخش ظهور یک ژانر فردی یا تیمی جدید است؛ «ژانر سایمون پگ - ادگار رایت». پگ و رایت بعد از سوابق تلویزیونی متعدد و موفق، در سال ۲۰۰۴ و با موفقیت فراتر از انتظار فیلم «شاون مردگان» به شهرت رسیدند. این فیلم که ادای دینی به فیلم های ترسناک جرج رومرو و «سحرگاه مردگان» بود، داستان تکراری و کلیشه یی زنده شدن مرده ها و تسخیر یک شهر به دست زامبی ها را در قالب کمدی رمانتیک بیان می کرد،

پگ و رایت که با سریال تلویزیونی موفق شان، «فضازده»، مخاطبان بریتانیایی را جذب دنیای خودشان کرده بودند، با «شاون مردگان» به شهرت و موفقیت جهانی رسیدند. به عنوان نمونه یی از جایگاه این دو جوان کم سابقه، به این موضوع توجه کنید که وقتی مجله امپایر می خواست به بهانه نمایش آخرین فیلم از مجموعه «جنگ های ستاره یی» میزگردی در این مورد برگزار کند، سه نفر را دعوت کرد؛ کوین اسمیت و خالقان «شاون مردگان».

نحوه کار سایمون پگ و ادگار رایت به این ترتیب است که مشترکاً فیلمنامه می نویسند، رایت فیلم را کارگردانی می کند و پگ نقش اصلی را به عهده می گیرد. هر چند که تعداد آثار این تیم هنری - به خصوص در سینما - بسیار کم است، اما چنان واکنش هایی در میان منتقدان و مخاطبان به راه انداخته اند که می توان با اطمینان گفت که آنها هم تبدیل به یک ژانر شده اند.

«هات فاز» بدون شک گام مثبت بزرگی برای این تیم است. جدا از فروش قابل توجه فیلم - که احتمالاً موفق ترین فیلم بریتانیایی سال ۲۰۰۷ خواهد بود - پگ و رایت از نظر روایت و ساختار هم نسبت به اثر قبلی شان گامی به جلو برداشته اند. به نظر می رسد آنها از موفقیت های چند سال اخیرشان اعتماد به نفسی کسب کرده اند که حالا با خیال راحت تری قاعده ها را می شکنند و حرف خودشان را می زنند.

اولین نکته یی که در برخورد با «هات فاز» جلب توجه می کند، این است که این اکشن پرسلاح و پرشلیک، در انگلستان می گذرد؛ کشوری که داشتن اسلحه در آن ممنوع است و حتی پلیس هم به چیزی جز باتوم مسلح نیست، اما این موضوع نتوانسته جلوی خلاقیت فیلمنامه نویسان را بگیرد و فیلم تبدیل به یک اکشن پرگلوله خوش ساخت شده است.

اولین چیزی که در «هات فاز» یادآور کوئنتین تارانتینو است، ادای دین عاشقانه و آشکار به سینما است. فیلمنامه پیش از هر چیز به عنوان بزرگداشت فیلم ها، کارگردان ها و بازیگران اکشن نوشته شده و نه تنها این موضوع را پنهان نمی کند، بلکه آن را با صدای بلند فریاد می زند.

نیک فراست، در نقش یک پلیس دهاتی و حسرت به دل، عاشق فیلم های اکشن است و آرشیوی از آنها را دارد. او که به رغم پلیس بودن زندگی آرامی دارد و هیچ وقت در تمام عمرش حتی یک گلوله هم شلیک نکرده، همیشه آرزو دارد چیزی شبیه به صحنه های اکشن فیلم های پلیسی را در واقعیت هم تجربه کند. وقتی پلیس خشن و زرنگ لندنی (با بازی سایمون پگ) به ده کوچک و آرام آنها می آید، او احمقانه ترین سوال های ممکن را از همکار جدیدش می پرسد و توقع دارد که حداقل او چند کار هیجان انگیز انجام داده باشد. جالب اینکه سوال های مسخره او در اوایل فیلم («هیچ وقت تا حالا شده در حالی که داری توی هوا شیرجه می زنی، دو تا تفنگ رو همزمان شلیک کنی؟» یا «تا حالا شده در حالی که تیر هوایی شلیک می کنی، داد بزنی؟») در ادامه همگی توسط خود آنها اجرا می شود.

ادای دین اصلی فیلم، به مایکل بی و فیلم های اکشن او است. اکثر سکانس های اکشن به نحوی اجرا شده اند که امروزه به عنوان سبک مایکل بی شناخته می شود. یکی از ارجاعات واضح فیلم هم به ساخته موفق بًی، «پسران بد۲» است که دو پلیس انگلیسی آن را تماشا می کنند و در نهایت هم در قالب دو پلیس خشن آن فیلم فرو رفته و حتی صحنه یی از آن را عیناً اجرا می کنند. همین ارجاع آشکار را در مورد صحنه شلیک هوایی فیلم «موج های خطرناک» هم می بینیم.

اما دو ادای دین نسبتاً پنهان تر «هات فاز»، به جان وو و کوئنتین تارانتینو است. هم حرکت اسلوموشن در میان پرندگان و هم شیرجه زدن در هوا و شلیک با دو تفنگ، امضاهای جان وو هستند که در این فیلم هم دیده می شود. اما تاثیر تارانتینو درونی تر، ناآشکارتر و در عین حال بسیار بیشتر است. هر چند که در تقسیم بندی ژانری «هات فاز»، اولین کلمه یی که به ذهن می رسد، «کمدی-اکشن» است و هیچ یک از فیلم های تارانتینو دقیقاً کمدی محسوب نمی شوند، اما باز هم نمی توان استعداد غریب او در به خنده واداشتن در میان صحنه های اکشن را فراموش کرد و «هات فاز» دقیقاً همین کار را در مقیاسی بزرگ تر انجام می دهد. ترکیب شخصیت پردازی، دیالوگ، کمدی و اجرای صحنه های اکشن در بسیاری از سکانس ها یادآور تارانتینو در فیلم ها و فیلمنامه های اولش است و همان طور که پیش تر هم اشاره شد، ادای دین همیشگی و بی وقفه تارانتینو به فیلم ها و کارگردان های اکشن، یکی از اجزای اساسی «هات فاز» است. اگر شکی باقی مانده باشد که تیم «سایمون پگ - ادگار رایت» هم - مثل رابرت رودریگز، گای ریچی و دیگران - عضو دسته پیروان مکتب تارانتینو هستند، کافی است این نکته را به یاد بیاوریم که یکی از آنونس های «تقلبی» فیلم «سینمای آشغال» (گرایندهاوس) تارانتینو و رودریگز را ادگار رایت ساخته و سایمون پگ هم با گریمی غیرقابل تشخیص در آن بازی کرده است.

تیم پگ-رایت سابقه چندانی ندارند و به خصوص در سینما تازه وارد محسوب می شوند. اما نمی توان انکار کرد که این دو جوان به سرعت خودشان را در میان جریان سازان سینمای بریتانیا قرار داده اند. صرف نظر از موفقیت دو فیلم اخیر آنها در بین تماشاچیان و منتقدان، دست اندرکاران سینما هم آنها را بسیار جدی گرفته اند. بزرگان سینمای بریتانیا (مثل جیم برودبنت، ادوارد وودوارد، تیموتی دالتن و پدی کانسیداین) نقش های فرعی «هات فاز» را پذیرفته اند (در این میان جیم برودبنت خودش اصرار داشته که حتماً در فیلمی از آنها بازی کند،) و کیت بلانشت و پیتر جکسن با گریم و پوششی غیرقابل تشخیص، حضوری چند ثانیه یی در این فیلم داشته اند.

سایمون پگ و ادگار رایت تیم موفقی را تشکیل داده اند و به دنبال خوره های سینمایی مثل تارانتینو و کوین اسمیت، دنیای خود را ساخته و طرفداران سینه چاک خودشان را به دنبال دارند. آنها به خاطر ساختار جذاب و نامتعارف و آمیزه جدایی ناپذیر اکشن و کمدی در ساخته هایشان، وارثان خلف کوئنتین تارانتینو و گای ریچی هستند و با افول تدریجی سردمداران این موج، شاید آنها به زودی پیشگامان این جریان بشوند.

افشین ابراهیمی