دوشنبه, ۱۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 3 March, 2025
مجله ویستا

چشم انداز فقه بر هنر نمایش


چشم انداز فقه بر هنر نمایش

گرایش به هنر, با سرشت انسان در آمیخته و شاخه های گوناگون آن, با انسان تولد یافته و رشد كرده است انسان, به گونه فطری, شیفته هنر است و از دیدن كارهای هنری, لذت می برد

گرایش به هنر, با سرشت انسان در آمیخته و شاخه های گوناگون آن, با انسان تولد یافته و رشد كرده است. انسان, به گونه فطری, شیفته هنر است و از دیدن كارهای هنری, لذت می برد. در بین شاخه های هنر, هنرهای نمایشی, گیرایی ویژه ای دارند.این هنر, در شكل جدید آن, در دوران غربت اسلام, وارد كشور ما شد و ابزاری شد در خدمت مخالفان پاگیری ارزش‌های اسلامی.

گرایش به هنر, با سرشت انسان در آمیخته و شاخه های گوناگون آن, با انسان تولد یافته و رشد كرده است. انسان, به گونه فطری, شیفته هنر است و از دیدن كارهای هنری, لذت می برد. در بین شاخه های هنر, هنرهای نمایشی, گیرایی ویژه ای دارند.

این هنر, در شكل جدید آن, در دوران غربت اسلام, وارد كشور ما شد و ابزاری شد در خدمت مخالفان پاگیری ارزشهای اسلامی. پس از انقلاب اسلامی, این هنر نیز, از بند اسارت رهایی یافت و در خدمت ارزشهای اسلامی قرار گرفت.

بسیاری از هنرمندان, از خدمت به نظام ستمشاهی و مبارزه با ارزشهای اصیل اسلامی, سرباز زدند و به دامن اسلام و انقلاب اسلامی برگشتند و همگام با هنرمندان متعهد, به پی ریزی هنر مكتبی همت گماردند. لكن این تلاشها, به خاطر روشن نبودن چهارچوب هنر مكتبی و ناآگاهی شماری از كارگردانان و كارورزان, از معیارهای اسلامی, فیلمها و نمایشهایی روی صحنه آمد كه با موازین اسلامی سازگاری نداشتند.

امروز كه استكبار جهانی, با تمام توان, به تهاجم فرهنگی علیه ارزشهای اصیل اسلامی ما دست یازیده, وظیفه هنرمندان و كارورزان, حساس تر, پیچیده تر و سنگین تر شده است; زیرا آسان انگاری در این زمینه, نه تنها این هنر را در مسیر خنثی سازی تهاجم فرهنگی دشمن, بی رمق می كند, بلكه گاهی همسوی با آن قرار خواهد داد.

در این میدان, حوزه های علمیه نیز, وظیفه دارند گیرها و دشواریهای فقهی این گونه هنرها را, با بهره گیری از اصول و قواعد فقهی, به بوته بررسی نهند و دستاورد این كندوكاو را در اختیار جامعه اسلامی و هنرمندان قرار دهند, تا از نگرانی فرو افتادن در گناه, به در آیند. در هنرهای نمایشی, چهار عنصر, نقش دارند:

۱ . موضوع.

۲ . پیام.

۳ . چهارچوب.

۴ . هنرمند.

مكتبی بودن هنر, ایجاب می كند كه همه این عناصر, با موازین شرعی و معیارهای اسلامی, سازگار باشند. هنرمندان مكتبی, نسبت به هر یك از این عناصر, پرسشهایی دارند كه بخشی از آنها به فقها مربوط می شود كه باید پاسخ دهند. ولی, افسوس تاكنون, پاسخی در خور از سوی فقیهان در نیافته اند و تحقیقی روشنگر و راه گشا, به آنان عرضه نشده است. آنچه پیش روی دارید تلاشی است در این راستا, به امید آن كه مفید افتد و اصحاب هنر را به كار آید.

پرسشهای فقهی هنر نمایش, بسیارند, ولی ما در این مقال, به اندازه توان, به پاره ای از پرسشهایی كه مربوط به چهارچوب و چگونگی اجرا می شوند پاسخ می دهیم و در پایان, به اختصار, درباره موضوع و محتوای هنر نمایش, بحث خواهیم كرد. ۱. احكام فقهی زنان و مردان بازیگر

در این مقام, دو پرسش وجود دارد:

الف. همانند شدن مردان به زنان و به عكس در هنگام نمایش.

ب. رابطه زنان و مردان در هنگام نمایش.

در پرسش نخست, سخن در این است كه آیا زن و مرد می توانند به جای یكدیگر نقش بازی كنند؟ اگر می توانند, چنین نقشی را بازی كنند, آیا اجازه دارند برای طبیعی جلوه دادن صحنه, مردان لباس زنان را بپوشند و زنان لباس مردان را و چهره خود را با گریم تغییر دهند و صدای جنس مخالف را دربیاورند؟

در پرسش دوّم, سخن در این است كه در بسیاری از نمایشها و فیلمها, گاهِ بازی, بناگزیر بسیاری از حدّ و مرزها كه باید نگهداشته شوند, در هم می شكنند, در گفت و گوها, بر خوردها, نگاهها, اشاره ها, نشستنها و برخاستنها آنچه را كه زن مسلمان و مرد مسلمان در حوزه بیرون نمایش و بازیگری, باید پاس بدارد و از نظر شرع به آنها گردن نهد, در حوزه نمایش, این گونه می نماد كه پاس نمی دارد. آیا این رفتارها, از دیدگاه شرع می تواند درست باشد. یا خیر؟

● بازیگری زنان و مردان در نقش یكدیگر

اسلام, برای دستورهای بازدارنده و وادارنده خود, معیارها و دلیلهای خردپسندانه دارد. بگذریم از بعضی احكام كه ما دلیل حكم را به روشنی نمی دانیم كه این, بیشتر در مسائل عبادی نمود دارد, ولی, در مسائل اجتماعی, سیاسی, اقتصادی, داد و ستدها, روابط و… آنچه را اسلام دستور انجام داده و آنچه را بازداشته, دلیل روشنی برای آنها بیان داشته است.

در بسیاری از رسمها و آداب اجتماعی و… كه پیش از اسلام رواج داشته, پس از اسلام, نه از سوی اسلام كه از سوی فرهنگها و اقوام دیگر در جامعه های اسلامی پدید آمده و وارد شده, اسلام واقع بینانه بدانها نظر كرده است. میزان و معیار به دست پیروان خود داده است. به پیروان خود, تعلیم داده, آن رسم و آیینی كه انسان را از مدار حق خارج نمی سازد, حق و حقوقی از دیگران از بین نمی برد, هتك حرمتی نمی كند, فساد نمی انگیزد, تخدیر اندیشه نمی كند, جامعه را بی تفاوت بار نمی آورد و… انجام آن, منعی ندارد و آن رسم و آیینی كه با ارزشها, ناسازگاری دارد و انسان مسلمان را از مدار حقّ, خارج می سازد, در دید اسلام مردود خواهد بود و انجام آن حرام.

حضرت امیر(ع) می فرماید: (لاتنقض سنهٔ صالحهٔ عمل بها صدور هذه الامه واجتمعت بها الالفهٔ وصلحت علیها الرّعیّهٔ ولاتحدثنّ سنهٔ تضرُّ بشیءٍ من ماضی تلك السنن فیكون الأجر لمن سنّها والوزر علیك بما نقضت منها. نامه ۵۳

آیین پسندیده ای را بر هم مریز كه بزرگان امت بدان رفتار كرده اند و مردم بدان وسیلت به هم پیوسته اند و رعیّت با یكدیگر سازش كرده اند و آیینی را منه كه چیزی از سنتهای نیك گذشته را زیان رساند, تا پاداش از آن نهنده سنت با شد و گناه شكستن آن, بر تو ماند.

در هنر نمایش, براساس این اصل, اگر بازیگری زن در نقش مرد و یا مرد در نقش زن, به ارزشها لطمه وارد می آورد و فساد بر می انگیزد و مردمان را به سوی تباهی می كشاند و به باروی پاك دامنی, كه جایگاه ارزشی والا دارد و از اركان جامعه سالم است, خدشه ای وارد می آورد, بی شك, اسلام با آن برخورد می كند و پیروان خود از انجام این گونه كارها, باز می دارد.

امّا اگر, حافظ ارزشها باشد و مردمان را به پاسداری از عفت و پاك دامنی فرا بخواند و در راه اعتلای فكر و شعور جامعه نقش داشته باشد و در عمق بخشیدن به فرهنگ خودی كمك كند, از دید اسلام, نه تنها منعی نخواهد داشت كه اسلام, تشویق كننده به انجام این گونه كارهاست.

حال كه روشن شد, می شود هنر نمایش به دور از محرمات پا بگیرد, باید دید لوازمی كه هنر نمایش در پی دارد و امكان دارد هنر را از مسیر درست خارج كند, چه حد و حدودی دارند و شرع چه دیدی راجع به آنها دارد؟ مانند پوشیدن لباس جنس مخالف, چهره آرایی, هم سخن شدن با نامحرمان و… پوشیدن لباس جنس مخالف از درستی, یانادرستی پوشیدن لباس جنس مخالف, در كتابهای فقهی پیشینیان, اثری دیده نمی شود. لكن در پاره ای از كتابهای روایی, روایاتِ مربوط به همانند شدن زنان و مردان به یكدیگر نقل شده است.

نخستین فقیهی كه به این مطلب اشاره دارد, ابن برّاج است. وی در بحث لباس نمازگزار می نویسد:

(امّا المكروه ثواب المرئهٔ للرجل.)۱

لباس زن برای مرد, كراهت دارد.

از روزگار محقق به بعد, در بیشتر كتابهای فقهی, این مسأله مطرح شده و بیشتر فقیهان, به حرام بودن این كار, فتوا داده اند.۲

از ظاهر سخن محقق: (تزیین الرجل بما یحرم علیه) و دیگران حرام بودن آرایش و آراستن مرد, به طلا, حریر و… بر می آید, ولی محقق كركی و شهید ثانی, این عبارت را به گونه ای تفسیر كرده ٌند كه در برگیرد مردانی را كه لباس زنان را بپوشند و زنانی را كه لباس مردان را بپوشند.

محقق كركی می نویسد:

(كما لو لبس كلامنهما زینهٔ الآخر.)۳

بسان این كه هر یك از زن و مرد, زینت دیگری را بپوشد.

شهید ثانی می نویسد:

(كلبس الرجل السوار و الخلخال و الثیاب المختصه بها عادهٔ و یختلف ذلك باختلاف الازمان و الأصقاع… و كلبس المرأهٔ مایختص بالرجل كالمنطقهٔ والعمامهٔ.)۴

بسان این كه مرد, النگو, خلخال و جامه هایی را كه بنابر عادت, ویژه زنان است, بپوشد و این, به اختلاف زمانها و مكانها, مختلف می شود و مانند پوشیدن زن, لباس ویژه مرد را, مانند كمربند و عمامه.

فقیهان دیگری نیز, این دیدگاه را پذیرفته و فتوا به حرام بودن این كار داده اند.۵

سید علی طباطبایی می نویسد:

(وتزیین الرجل بما یحرم علیه كتزیینه بالذهب وان قل والحریر الاّ ما استثنی ولبسه السوار والخلخال والثیاب المختصه بالنسوهٔ فی العادهٔ و یختلف باختلاف الاصقاع والازمان اجماعاً فی الاولین نصاً و فتوی وعلی الاظهر الاشهر المحتمل فیه الاجماع فی الباقی.)۶

[از جمله محرمات] زینت كردن مرد است با چیزی كه بر او حرام است, مانند آراستن خود با طلا (گرچه كم باشد) و حریر (به جز آنچه كه استثنا شده) و پوشیدن النگو و خلخال و جامه هایی كه بنابر عادت, ویژه زنان است و به اختلاف مكانها و زمانهای گوناگون, دگرگونی می پذیرند.

دو حكم نخست, اتفاقی است و به این, هم تصریح كرده اند و هم فتوا داده اند. و در باقی, بنا بر قول آشكارتر و مشهورتر, احتمال اجماع می رود.

در برابر این دیدگاه, دیدگاه دیگری وجود دارد. در این دیدگاه, پوشیدن هر یك از زن و مرد, لباس دیگری را, حرام نیست. گویا نخستین فقیهی كه بر دلیلهای حرام بودن پوشیدن لباس جنس مخالف, خدشه وارد كرده, محقق اردبیلی است.

وی می نویسد:

(ولعل دلیله الاجماع وانه نوع غش وهو محرم والاجماع غیر ظاهر فیما قیل وكذا كونه غشا و هو ظاهر.)۷

شاید دلیل حرام بودن, اجماع باشد و این كه آن, نوعی غش است و غش هم حرام, و اجماع, ظهوری در آنچه گفته شد [حرام بودن تشبّه] ندارد. و همچنین غش بودن آن هم, ظهور در حرام بودن همانندی ندارد و این, ظاهر است.

مقدس اردبیلی, اشاره ای به روایات همانند شدن زن و مرد به یكدیگر ندارد. شاید در نظر ایشان, روایات ضعیف هستند و غیر در خور استدلال. شیخ یوسف بحرانی هم, دلیلهای حرام بودن همانندی را ناتمام می داند و می نویسد:

(انی لم اقف فی هذا الموضع علی خبر ولا دلیل یدل علی ما ذكروه سوی ما ورد من عدم جواز لبس الرجل الذهب والحریر فلو خص تحریم التزیین بذلك لكان له وجه لما ذكرناه وامّا ماعداه فلم نقف علی دلیل تحریمه لابفعل الانسان ولابفعل الغیریه.)۸

من در این جا, بر خبر و دلیلی كه دلالت بر آنچه ذكر كرده اند [حرام بودن] بكند, دست نیافتم, به جز آنچه در مورد جایز نبودن پوشیدن طلا و حریر, بر مردان, وارد شده است. اگر حرام بودن آراستن را به همین دو مورد اختصاص دهند, برای این حكم, وجهی خواهد بود; امّا جز این دو مورد, بر دلیلی كه دلالت بر حرام بودن بكند, دست نیافتم, نه آن جا كه خود انسان آن را انجام دهد و نه آن جا كه دیگری انجام دهد.

شیخ انصاری نیز, همین دیدگاه را دارد. در بین فقیهان معاصر هم, این دیدگاه شهرت دارد.۹

نویسنده:یعقوب علی برجی

پی نوشتها

۱ . (المهذب), عبدالعزیزبن البراج, ج۳۴۵/۱, انتشارات اسلامی, وابسته به جامعه مدرسین قم.

۲ . (شرایع الاسلام), محقق حلی, ج ۱ ـ ۲۶۴/۴, دار الهدی, قم; (ایضاح الفوائد), ابن مطهر حلّی, ج۴۰۵/۱, اسماعیلیان, قم; (نهایهٔ الاحكام), علامه حلّی, ج۴۶۹/۲, دارالاضواء, بیروت; (تبصرهٔ المتعلمین), علامه حلّی ۸۶/, مجمع الذخائر الاسلامیه, قم; (الروضهٔ البهیهٔ فی شرح اللمعهٔ الدمشقیّهٔ) زید الدین جبعی عاملی (شهید ثانی), ج۲۱۶/۳, دارالعالم الاسلامی, بیروت.

۳. (جامع المقاصد), محقق كركی, ج۲۵/۴, آل البیت, قم.

۴ . (الروضهٔ البهیّهٔ فی شرح اللمعهٔ الدمشقیهٔ), ج۲۱۶/۳.

۵ . (جواهر الكلام), محمد حسن نجفی, ج۱۱۵/۲۲, دار احیاء التراث العربی, بیروت; (مستندالشیعه), محمد مهدی نراقی, ج۳۴۸/۲, كتابخانه آیهٔ اللّه مرعشی; قم; (مفتاح الكرامه), محمد جواد حسینی عاملی, ج۶۰/۴, مؤسسهٔ آل البیت, قم.

۶ . (ریاض المسائل فی بیان الاحكام بالدلائل), سید علی طباطبایی.

۷ . (مجمع الفائدهٔ والبرهان), محقق اردبیلی, ج۸۵/۸, انتشارات اسلامی, قم.

۸ . (حدائق الناضره), شیخ یوسف بحرانی, ج۱۹۸/۸, دارالاضواء, بیروت.

۹ . (مكاسب), شیخ انصاری, ج۱۷۳/۱, لجنهٔ تحقیق تراث الشیخ الاعظم, قم.

۱۰ . (مستمسك العروهٔ الوثقی), سید محسن طباطبایی حكیم, ج۳۹۴/۵, كتابخانه آیهٔ اللّه مرعشی نجفی, قم; (مصباح الفقاههٔ), سید ابوالقاسم خویی, ج۲۰۷/۱, وجدانی, قم; (حواشی العروهٔ الوثقی), ج۵۶۸/۱, انتشارات علمیه اسلامیه, تهران.

۱۱ . (نیل الاوطار من احادیث سید الاخیار), محمد شوكانی, ج۱۱۷/۲, دار الكتب العلمیه, تهران.

۱۲ . (الزواجر عن افتراق الكبائر),ابن حجر مكی تیمی, ج۲۵۶/۱, دارالكتب العلمیه, بیروت.

۱۳ . (مغنی), ابن قدامه, ج۳۱۲/۱, دارالكتب العربی, بیروت.

۱۴ . (وسائل الشیعه), شیخ حر عاملی, ج۲۱۱/۱۲, اسلامیه, تهران.

۱۵ . (رجال النجاشی) ابی العباس احمد بن علی النجاشی, تحقیق محمد جواد نائینی, ج۱۳۲/۲.

۱۶ . (جواهر الكلام), ج۱۱۵/۲۲.

۱۷ . (مفتاح الكرامه), محمد جواد حسینی عاملی), ج۶۰/۴.

۱۸ . (ریاض المسائل), سید علی طباطبایی, ج۵۰۴/۱.

۱۹ . (حاشیه المكاسب), سید محمد كاظم طباطبایی ۱۶/.

۲۰ . (مستند الشیعه), محمد مهدی نراقی, ج۳۴۸/۲.

۲۱ . (ریاض المسائل), سید علی طباطبایی, ج۵۰۴/۱.

۲۲ . (وسائل الشیعه), ج۲۱۱/۲.

۲۳ . (همان مدرك), ج۲۶۲/۱۴.

۲۴ . (مفتاح الكرامهٔ), محمد جواد حسینی عاملی ج۶۰/۴; (مكاسب), شیخ انصاری, ج۱۷۳/۱; (مصباح الفقاهه), سید ابوالقاسم خویی, ج۲۰۷/۱.

۲۵ . (حدائق الناضره), ج۱۹۸/۱۸.

۲۶ . (حاشیهٔ المكاسب), سید محمد كاظم طباطبایی یزدی ۱۶/.

۲۷ . (جامع المدارك), سید احمد خوانساری, ج۳۴/۳.

۲۸ . (حاشیه المكاسب), سید محمد كاظم طباطبایی یزدی ۱۶/.

۲۹ . (مصباح الفقاهه), سید ابوالقاسم خویی, ج۲۱۰/۱.

۳۰ . (عزاداری از دیدگاه مرجعیّت شیعه), علی ربانی خلخالی ۵۷/, انتشارات مكتب الحسین, قم.

۳۱ . (الآیات اللبینات فی قمع البدع والضلالات)۱۴/.

۳۲ . (عزادارای از دیدگاه مرجعیت شیعه) ۵۷/.

۳۳ . (مصباح الفقاهه), ج۲۱۰/۱.

۳۴ . (وسائل الشیعه), ج۳۵۴/۳.

۳۵ . (همان مدرك).

۳۶ . (مكاسب), شیخ انصاری, ج۱۷۳/۱.

۳۷ . (مصباح الفقاهه), ج۲۱۰/۱.

۳۸ . (وسائل الشیعه), ج۳۵۴/۳.

۳۹ . (همان مدرك).

۴۰ . (همان مدرك).

۴۱ . (همان مدرك).

۴۲ . (مفتاح الكرامه), ج۶۰/۴; (ریاض المسائل), ۵۰۴/۱.

۴۳ . (همان مدرك).

۴۴ . (مجمع الفائدهٔ والبرهان), ج ۸۵/۸.

۴۵ . (عزاداری از دیدگاه مرجعیت شیعه) ۴۷/. این فتوا, به محضر مراجع بزرگوار, حضرات آیات عظام: سید محسن حكیم, سید محمود حسینی شاهرودی, سید ابوالقاسم خویی, سید جمال الدین موسوی گلپایگانی, عرضه شد و آنان نیز تأیید كردند.

۴۶ . (مصباح الفقاهه), ج۲۱۰/۱.

۴۷ . (هنر از دیدگاه مقام معظم رهبری) ۹/, دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

۴۸ . (همان مدرك) ۱۱/.

۴۹ . (وسائل الشیعه), ج۳۷۶/۱.

۵۰ . (همان مدرك), ج۳۷۶/۱.

۵۱ . (عروهٔ الوثقی), ج۸۰۵/۲,مسأله ۴۹, نكاح.

۵۲ . (طبقات),ابن سعد, ج۴۵۵/۸, دار صادر,بیروت.

۵۳ . (شرح نهج البلاغه), ابن ابی الحدید, ج۱۳/۶, دار احیاء التراث العربی, بیروت.

۵۴ . (مغازی), واقدی, ۲۴۸/۱, نشر دانش, قم.

۵۵ . (شرح نهج البلاغه), ابن ابی الحدید, ج۲۶۶/۱۴.

۵۶ . (طبقات), ابن سعد, ج ۴۵۵/۸.

۵۷ . (سیرهٔ النبویهٔ), ابن هشام, ج۳۵۶/۳, دار احیاء التراث العربی, بیروت.

۵۸ . (اعیان الشیعه), سید محسن امین, ج۴۷۵۶/۳, دار التعارف للمطبوعات, بیروت.

۵۹ . (مغازی),واقدی, ج۲۴۸/۱.

۶۰ . (سیرهٔ النبویه), ابن هشام, ج۳۵۶/۳.

۶۱ . (مسأله حجاب), شهید مطهری ۲۲۵/, صدرا, قم.

۶۲ . (فروع كافی), ج۲۱۷/۳, دارالتعارف للمطبوعات, بیروت.

۶۳ . (عروهٔ الوثقی), سید محمد كاظم طباطبایی یزدی, ج۸۰۴/۲, مسأله ۳۹, نكاح.

۶۴ . سوره (احزاب), آیه ۳۲.

۶۵ . (وسائل الشیعه), ج۱۷۴/۱۴.

۶۶ . (عروهٔ الوثقی), ج۸۰۴/۲, مسأله ۴۰, نكاح.

۶۷ . (همان مدرك).

۶۸ . (وسائل الشیعه), ج۱۵۱/۱۴.

۶۹ . (همان مدرك).

۷۰ . (همان مدك).

۷۱ . (مبانی العروهٔ), سید ابوالقاسم خویی, ج۱۰۰/۱, مدرسه دارالعلم.

۷۲ . (جامع الشتات), میرزای قمی ۸۱۶/.

۷۳ . (الآیات اللبینات فی قمع البدع والضلالات), محمد حسین كاشف الغطاء,۲۰/, مطبعهٔ العلویه, نجف.

۷۴ . (منیهٔ المسائل), سید ابوالقاسم خویی ۲۱۲/, مطبعهٔ علمیه.

۷۵ . (كشف الغطاء عن مبهمات شریعهٔ الغراء), شیخ جعفر كاشف الغطاء ۵۳/, مهدوی, اصفهان.

۷۶ . (وسائل مظفری), سید علی یزدی ۱۷۱/, مطبعهٔ شاهنشاهی, سال ۱۳۲۰هـ.

۷۷ . (عزاداری از دیدگاه مرجعیّت شیعه) ۴۷/, ۵۷; (استفتاءات), امام خمینی, انتشارات اسلامی, قم.

۷۸ . (جامع الشتات), میرزای قمی ۸۱۶/.

۷۹ . (همان مدرك).

۸۰. (بحارالانوار), علامه مجلسی, ج۲۸۹/۳۶, مؤسسهٔ الوفاء, بیروت.

۸۱ . (كشف الغطاء) ۵۳/.

۸۲ . (جامع الشتات) ۸۱۶/.

۸۳ . (همان مدرك).

۸۴ . (وسائل الشیعه), ج۸۲۶/۲.

۸۵ . (همان مدرك),۱۲۶۴/۴.

۸۶ . (همان مدرك) ۱۲۶۵/.

۸۷ . (جواهر الكلام), ج۱۸/۱۱.

۸۸ . (وسائل مظفری), سید علی یزدی ۱۷۱/.

۸۹ . (وسائل الشیعه), ج۲۷۹/۳.

۹۰ . (ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الاحكام), محمد باقر مجلسی, ج۴۵۴/۹, مطبعه خیام, قم.

۹۱ . (همان مدرك).

۹۲ . (من لایحضره الفقیه), شیخ صدوق, ج۱۶۳/۱, دار صعب, بیروت.

۹۳ . (عیون اخبار الرضا), شیخ صدوق, ج۲۳/۲, رضا مشهدی, قم.

۹۴ . (ملاذ الاخیار), ج۴۵۳/۹.

منبع:فصلنامه فقه ، شماره ۵


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 6 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.