شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

اخترشناسی در یونان قدیم


اخترشناسی در یونان قدیم

بابلی ها و مصریان و تاحدودی ایرانیان شکل گرفت، اما بسیار پیشرفت کرد. یونانیان راه های تحلیلی جدیدی را برای تفسیر پدیده های نجومی ابداع کردند. این گرایش علمی به کیهان احتمالا …

بابلی ها و مصریان و تاحدودی ایرانیان شکل گرفت، اما بسیار پیشرفت کرد. یونانیان راه های تحلیلی جدیدی را برای تفسیر پدیده های نجومی ابداع کردند. این گرایش علمی به کیهان احتمالا در آغاز به دلیل تفکرات دو فیلسوف یونانی یعنی طالس و فیثاغورث بود. اخترشناسان یونان باستان به پژوهش ها و رصدهای خود صورت ریاضی و هندسی دادند. این کاری بود که در تمدنهای کهن مانند بابل تا این حد انجام نشده بود. افلاطون استدلال می کرد که کامل ترین شکل هندسی، دایره است.بنابراین نتیجه گرفت که هر حرکتی در عالم ، دایره ای یا ترکیبی از دایره استو پس از او اخترشناسان یونانی و بعدها در نجوم دوره اسلامی همه حرکت های اجرام آسمانی راب راساس قانون حرکت مستدیر یکنواخت تحلیل می کردند. اخترشناسان یونانی تصور می کردند که زمین ثابت است و اجرام آسمانی به دور زمین می گردند. اما امروزه مشخص شده که طلوع و غروب ستاره ها و سیارات ناشی از حرکت وضعی زمین است.

فیثاغورث نخستین کسی بود که زمین راکروی دانست. او اعتقاد داشت که ستاره ها، خورشید، ماه و پنج سیاره همگی بر کره ای ثابت و سیارات، خورشید و ماه روی کره ها یا افلاکی هم مرکز حمل می شوند. او برای هر حرکت، مانند گردش روزانه، حرکت سالانه ستاره ها و ... یک کره جداگانه در نظر می گرفت. ارسطو نیز یکی از فیلسوفان مشهور یونان باستان بود که اخترشناسان برای دوهزار سال، مدل عالم را بر مبنای نظریاتش پذیرفتند. براساس نظر ارسطو عالم از دو بخش تشکیل می شود: یکی زمین که تغییرپذیر اس و دیگری دلیل الگویی را که او ارائه کرد زمین مرکزی می نامند. این فرض را هم مطرح کردکه ممکن است حرکت ظاهری آسمان در هر شبانه روز به دلیل گردش زمین به دور خودش باشد، اما به دلیل نامعلومی وی این فرض را رد کرد. ارسطو با دو دلیل مهم اثبات کرد که شکل زمین کروی است. نخست اینکه در هنگام ماه گرفتگی، شکل سایه زمین که روی ماه می افتد، دایره ای است و جسم کروی، سایه ای دایره ای ایجاد می کند.

استدلال دوم این بود که اگر شخصی بر سطح زمین از شمال یا جنوب یا برعکس حرکت کند، در افق دید او ستاره هایی ناپدید و ستاره های جدیدی پدیدار می شوند. تنها توجیه این مسئله این است که شخص باید در سطح کروی حرکت کرده باشد.

حدود یک قرن پس از ارسطو در اسکندریه، اخترشناس معروفی به نام اریستارخوس ساموسی زندگی می کرد. او عقیده داشت که خورشید و ستاره ها ثابتند و خورشید در مرکز کره آسمان قرار دارد. اریستارخوس زمین را کره ای می دانست که به دور خورشید و به دور خورشید میگردد. به احتمال، او نخستین کسی بوده که فرضیه خورشید مرکزی را مطرح کرده، اما بیش تر نوشته های او از بین رفته است. اریستارخوس، فاصله ماه و خورشید را نسبت به قطر زمین اندازه گرفت، اما به دلیل فرض های نادرست، نتیجه محاسبات او دور از واقعیت بود. اخترشناسان یونانی بعدی، فرضیه خورشید مرکزی را رد کردند. چون استدلال میکردند که اگر زمین به دور خورشید بگردد، در زمانهای مختلف سال به دلیل پدیده اختلاف منظر موقعیت ستاره ها در آسمان باید از دید ناظر جابه جا شود. البته امروزه معلوم شده که فاصله ستاره ها از زمین بسیار زیاد است. از این رو، زاویه اختلاف منظر حتی برای نزدیک ترین ستاره ها نیز بسیار بسیار کوچک است. در نتیجه، اندازه گیری آن با ابزارهای اخترشناسان یونان باستان در آن زمان ممکن نبود. اراتوستن در اسکندریه رئیس کتابخانه بود. شهرت او به این دلیل است که با روش هوشمندانه ای محیط زمین را محاسبه کرد.

یکی از بزرگترین اخترشناسان پیش از میلاد ابرخس بوده که کارهای چشمگیر و جالب توجهی انجام داده است. وی رصدخانه ای در جزیره رودس ساخت و فهرستی از مشخصات و موقعیت ۸۵۰ ستاره تهیه کردو او ستاره ها را براساس درخشندگی ظاهری شان در شش گروه یا قدر رده بندی کرد. بعدها این مقیاس در نجوم دوره اسلامی نیز به کار می رفت و حتی امروزه نیز با تغییراتی هم چنان در نجوم جدید کاربرد دارد. شاید جالب توجه ترین کشف ابرخس توجه کشف ابرخس توجه به تغییر مکان قطب شمال آسمانی باشد. امروزه مشخص شده که این حرکت ناشی از چرخش محور فضایی زمین است و آن را حرکت تقدیمی می نامندو یک دوره گردش فضایی محور زمین ۲۶ هزار سال طول می کشد. ابرخس اسطرلاب را اختراع یا تکمیل کرد. این ابزار تا قرن ها پس از او مهم ترین ابزار اخترشناسان در تمدنهای مختلف بود.

آخرین اخترشناس و ریاضیدان مشهور یونانی، بطلمیوس نام دارد. وی در حدود سال ۱۴۰ م در اسکندریه زندگی میکرده است. بطلمیوس به الگوی ارسطویی عالم، صورت ریاضی داد و آن را کامل کرد. با فزض حرکت سیارات در مسیرهای دایره ای ساده، حرکت بازگشتی آنها قابل توجیه نبود. بطلمیوس برای حل این مشکل، حرکت آنها را در دو مسیر دایره ای توضیح داد. به این ترتیب که سیاره روی یک دایره ران به طور یکنواخت روی دایره ای بزرگ تر به نام فلک حامل به دور زمین می گردد. براساس این الگو بطلمیوس حرکت سیارات را با دقت مناسبی محاسبه کرد. خدود سال ۱۴۰ م بطلمیوس نتیجه کارهای خود و دیگر اخترشناسان یونان را در کتابی به نام مجسطی عرضه کرد. البته نام اصلی این کتاب چیز دیگری بود اما بعدها اخترشناسان مسلمان، این کتاب را مجسطی نامیدند که امروزه نیز آن را به همین نام می شناسند. کتاب مجسطی تا حدود ۱۵۰۰ سال بعد، معتبرترین کتاب اخترشناسی و الگوی زمین مرکزی وی، اساس توجیه حرکت سیارات به حساب می آمد. مدرسه اسکندریه تا پنج قرن بعد نیز پابرجا بود، اما پس از بطلمیوس، پیشرفت نجوم عملا در یونان متوقف شد.

برگرفته از کتاب تاریخ نجوم در ایران