چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
زورخانه, محلی برای تمرین جنگ
ته كوچه «حمام خورشید»، در محلهء قدیمی سه راه سلسبیل، در كوتاه بیكوبهای است كه روی تابلوی كهنه و كوچك بالایش «زورخانهء پوریا» نوشته شده است.
▪ «تاسیس; ۱۳۱۴»
این زورخانه موقع تاسیس خارج از تهران و وسط بیابان قرار داشته است. حاج جواد شاهمحمدی، ۱۶، ۱۷ ساله بوده كه این زورخانه را تاسیس كرده است. علیرضا شاهمحمدی، پسر حاج جواد كه حالا مدیر این زورخانه است چیز زیادی از تاسیس این زورخانه یادش نمیآید: «من كه آن موقع به دنیا نیامدهبودم اما از پدرم شنیدهام كه تهران به چند خیابان محدود میشد; چهارراه حسنآباد، سنگلج، خیابان ری، چاله میدان و ...»
▪ یك نوجوان ۱۶، ۱۷ ساله میتوانست زورخانه تاسیس كند؟»
«در قدیم رسم بر این بود كه ورزشكاری كه وارد گود میشود هم از نظر دینی كامل باشد و هم از نظر بدنی آماده. اما چون پدرم این شرایط را نداشت، نمیتوانست داخل شهر زورخانه تاسیس كند و از فرط علاقه این زورخانه را خارج از محدودهء شهری تهران تاسیس كرد.»
شاه محمدی ضربالمثلی را هم چاشنی حرفهایش میكند: «به اصطلاح باید شانه در ریش یك نفر میرفت تا این اقدام را بكند یعنی باید ریش درآورده باشد.»
ساختمان قدیمی زورخانه پوریای ولی را اگر از بیرون نگاه كنی، شاید ارتفاعش به سه متر هم نرسد. وارد زورخانه كه میشوی اولین چیزی كه جلب توجه میكند عكسهای قاب شدهء پهلوانهای قدیمی زورخانهها مثل تختی است كه دور تا دور این ساختمان مربع شكل نصب شدهاند. بیشتر عكسها سیاه و سفید هستند.
زورخانههای قدیمیتر از پوریا هم وجود داشتهاند اما هر یك به علتی تعطیل شدهاند و این زورخانه به عنوان قدیمیترین زورخانهء تهران دایر است و فعالیت میكند.
قدمت این زورخانه از دیوارهای نمدار و گاه ترك خورده داخلش، پیداست.
«سردم» یا جایگاه مرشد، سمت راست در ورودی و كمی بالاتر از سطح زمین (حدود یكمتر) قرار دارد.
«مرشد باید به گود تسلط داشته باشد.» این را مدیر زورخانه میگوید و با انگشت اشارهء دست چپش گود را نشان میدهد كه در فاصلهای نزدیك به سردم و درست روبهروی آن قرار دارد. او تاكید میكند كه سردم باید روبه قبله باشد.»
▪ اما چرا زورخانهها پایینتر از سطح زمین بنا شدهاند؟
فلسفهء اصلیاش این بود كه در قدیم از زورخانهها برای تمرین جنگ استفاده میشد. چون این كار را پنهانی انجام میدادند، زورخانهها را چند متر زیرزمین میساختند.»
قسمت بالای گود زورخانه، عمیقتر از دیگر نقاط سقف است. شاهمحمدی دلیل این اختلاف ارتفاع را مسایل تنفسی عنوان میكند: «سالها قبل، پیش از اینكه ورزش و مراقبتهای پزشكی در كنار هم باشند، زورخانه مسایل پزشكی را رعایت میكرد. هوای تمیز و خنك همیشه پایینتر از هوای گرم قرار میگیرد.»
میان ورزشكارانی كه به زورخانه میآیند یك نفر به عنوان میاندار انتخاب میشود و هم اوست كه به نمایندگی از طرف دیگر ورزشكارها با مرشد حرف میزند. در زورخانه همه چیز با اجازهء مرشد صورت میگیرد.
مرشد است كه به ورزشكارها امتیاز میدهد و به عنوان مدیر و تنظیمكنندهء گود عمل میكند.
هر ورزشكاری كه وارد زورخانه میشود «سلام» بلندی میگوید و اگر امتیازی داشته باشد به او اعطا میشود. از «منكر علی» تا «زنگ مرشد».
با چای پذیرایی میشود، وضو میگیرد و ممكن است برای گرم شدن «سنگ» بگیرد بعد وارد گود میشود.
ورزشكارها، داخل گودی كه قطرش حدود سه تا چهار متر است وارد میشوند. میاندار وسط میایستد و شش نفر بعدی دور او میایستند. «چرخ اول، میل اول، شنا، نرمش، میل دوم، پای اول، چرخ دوم، پای دوم، دعا و كباده»، ترتیب مراحلی است كه هر ورزشكار داخل گود انجام میدهد. شاهمحمدی این را میگوید و در برابر سوالی مبنی بر «چگونگی خداحافظی ورزشكارها برای خروج» اضافه میكند: «سیدها اول، پیشكسوتها دوم و كوچكترها در مراحل بعدی با اجازهء مرشد خارج میشوند.»
ورزشكاران داخل گود، خلاف تصور، جوان هستند; فقط میاندار مسن به نظر میرسد. لباسی كه پوشیدهاند ساده است و دو عدد لنگ به دور كمر پیچیدهاند. هر چند دقیقه یكبار صدای صلوات به گوش میرسد تا به گفتهء شاهمحمدی این شعار از بین نرود و مودت و یگانگیاش حفظ شود.
پیش از مرشد، میاندار آوازی را شروع میكند تا مرشد ضرب خود را به وسیلهء بخاریای كه جلوی پاهایش گذاشته شده، گرم و آماده كند: «الهی به مستان میخانهات...»
ضرب مرشد آماده شده و همه آمادهاند تا ورزش را البته با اجازهء مرشد شروع كنند.
هزینههای زورخانهء پوریای ولی با «همت عالی» تامین میشود. ورزشكارها هر كدام مبلغی روی میز میگذارند تا هزینهء ۱۵۰ هزارتومانی این زورخانه را تامین كنند. نصف دخل روزانهء زورخانه به مرشد اعطا میشود.
سوال آخر را از شاهمحمدی میپرسم: «با وجود این هزینهها و عدم سوددهی زورخانه چرا این شغل را ادامه میدهید؟»
«دیگر با این شغل عجین شدهام.»
تقریبا پاسخ همهء سوالهایم را گرفتهام. از مرشد اجازه میگیرم تا خارج شوم. او هم ضربزنان با حركت سر اجازهء خروج میدهد.
«كوتاه است در پس آن به كه فروتن باشی» سرم را خم میكنم و خارج میشوم.
ایمان پاك نهاد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست