پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
تجلی
هوا کمکمک تاریک میشد، هاسمیک لبه کلاه را تا روی ابروهایش پائین کشیده، یخه پالتوی ماشی را بخودش چسبانیده بود و با قدمهای کوتاه ولی چابک بهسوی منزل میرفت. اما بهقدری فکرش مشغول بود که متوجه اطراف خود نمیشد و حتی سوز سردی را که میوزید حس نمیکرد. جلو چراغ ابروهای باریک، چشمهای درشت خیره و لبهای نازک او در میان صورت رنگپریدهاش یک حالت دور و متفکر داشت.
هاسمیک علاوه بر اینکه خاطرخواه سورن بود، حس وظیفهشناسی و پایداری در قولی که داده بود بیشتر او را شکنجه میداد. این خبر شومی که امروز از شوهرش شنید که شب سهشنبه را در خانه برادرشوهرش دعوت دارد، همه نقشههایش را بههم زد! زیرا هاسمیک ناگزیر بود از رانده ووئی که به سورن داده بود چشم بپوشد. گرچه بههیچوجه حاضر نبود سورن را غال بگذارد ولی بدقولی را بدتر میدانست. اتفاقی که هرگز برایش رخ نداده بود. چون پیش خود تصور میکرد هرگاه به وعدهگاه نرود و یا قبلاً به سورن اطلاع ندهد، نه تنها خطایش پوزشناپذیر خواهد بود بلکه دشنام به شخصیت خودش میباشد.
عنوان | فایل | |
---|---|---|
تجلی | application/pdf Tajalli.pdf 88 KB |
دانلود |
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست