شنبه, ۱۶ تیر, ۱۴۰۳ / 6 July, 2024
مجله ویستا

عشق را در قلب خود جستجو كن


عشق را در قلب خود جستجو كن

پرسش لطفاً تفاوت میان یك عشق سالم به خود و غرور نفسانی را توضیح دهید

پرسش: لطفاً تفاوت میان یك عشق سالم به خود و غرور نفسانی را توضیح دهید؟

پاسخ: هر چند كه شبیه به هم به نظر می‎آیند، اما بسیار متفاوتند. داشتن یك عشق سالم به خویشتن، ارزشی مذهبی است. كسی كه خودش را دوست نداشته باشد، هرگز قادر نخواهد بود دیگری را دوست بدارد. نخستین موج عشق باید در قلب خودت برخیزد. اگر برای خودت برنخیزد، برای دیگری نیز بر نخواهد خاست زیرا هر كس دیگر از تو به خودت دورتر است.

مانند پرتاب سنگ به درون دریاچه‎ای آرام است. نخستین موج در اطراف آن سنگ به وجود می‎آید و سپس امواج منتشر می‎‎شوند و دور می‎گردند. نخستین موج عشق باید در اطراف خودت شكل بگیرد. انسان باید بدن خودش را دوست بدارد، روح خودش را دوست بدارد. انسان، باید، تمامیت وجودش را دوست بدارد. این طبیعی است؛ و گرنه، هرگز‌ قادر به بقا نخواهی بود؛ و این زیباست، زیرا كه تو را زیبایی می‎بخشد. كسی كه خودش را دوست دارد، با وقار و متین می‎گردد. كسی كه خودش را دوست دارد حتماً ساكت‎تر، مراقبه‎گون‎تر و شاكرتر از كسی است كه خودش را دوست ندارد.

اگر خانه‎ات را دوست نداشته باشی، آن را تمیز نخواهی كرد؛ آن را رنگ‎آمیزی نخواهی كرد، اطراف آن را با گل‎های نیلوفر تزیین نخواهی كرد. اگر خودت را دوست نداشته باشی، در اطراف خودت باغچه‎ای زیبا نخواهی آفرید. تو خواهی كوشید تا نیروهای بالقوه‎ات را رشد دهی و هر آن چه را كه در وجود داری بیان و آشكار سازی. اگر عاشق خودت باشی، برخودت باران عشق خواهی بارید و خویشتن را از آن تغذیه خواهی كرد. و اگر عاشق خودت باشی، حیرت زده خواهی شد: دیگران نیز تو را دوست خواهند داشت. هیچ‎كس فردی را كه عاشق خودش نباشد دوست نخواهد داشت. تو، اگر نتوانی حتی خودت را دوست بداری، چه كس دیگری زحمت آن را خواهد كشید؟ و كسی كه خودش را دوست نداشته باشد، نمی‎تواند خنثی بماند. یادت باشد، در زندگی هیچ چیزی خنثی نیست.

كسی كه خودش را دوست نداشته باشد، نفرت دارد، باید متنفر باشد – زندگی نمی‎تواند خنثی باشد. زندگی همیشه انتخاب است. اگر دوست نداشته باشی، به این معنی نیست كه می‎توانی فقط در حالت دوست نداشتن باشی. نه، تو نفرت خواهی داشت.

و كسی كه نفرت داشته باشد مخرب می‎گردد. و كسی كه از خودش نفرت داشته باشد، از سایرین نیز متنفر خواهد بود: او پیوسته در خشم و عصبیت و خشونت است. كسی كه از خودش متنفر باشد، چگونه می‎تواند امیدوار باشد كه دیگران دوستش بدارند؟ تمام زندگیش نابود خواهد شد. عشق ورزیدن به خود، یك ارزش مذهبی والاست.

من به شما عشق به خود را می‎آموزم. ولی به یاد بسپار، عشق به خود، غرور نفسانی نیست، ابداً چنین نیست. در واقع، درست بر خلاف آن است. كسی كه خودش را دوست داشته باشد، درخواهد یافت كه خودی در او وجود ندارد. عشق، همیشه نفس را ذوب می‎كند. این یكی از اسرار كیمیاگری است كه باید آموخته، درك و تجربه شود: «عشق، همیشه نفس را ذوب می‎كند». هر گاه عشق بورزی، «خود» از بین می‎رود. وقتی عاشق زن یا مردی هستی، دست كم برای چند لحظه كه عشق واقعی وجود داشته باشد، خودی در تو نخواهد بود، نفسی در كار نخواهد بود.

عشق و نفس نمی‎توانند با هم وجود داشته باشند. مانند نور و تاریكی هستند: وقتی نور بیاید،‌تاریكی ناپدید می‎گردد. اگر خودت را دوست داشته باشی، شگفت‎زده خواهی شد. عشق به خود، یعنی از میان رفتن خود. در عشق به خود، خودی وجود نخواهد داشت.

تضاد در این‎جاست، عشق به خود كاملاً بی‎خودی است. این عشقی خودخواهانه نیست. زیرا هر كجا نور باشد تاریكی نیست و هر كجا عشق باشد، نفس نیست.

عشق، نفس یخ بسته را ذوب می‎كند. نفس، مانند قطعه‎ای از یخ است و عشق مانند خورشید بامدادی. گرمای عشق می‎آید و نفس را ذوب می‎كند. هر چه خودت را بیش‎تر دوست بداری، نفس كمتری در خودت خواهی یافت.

و آن گاه این عشق، به مراقبه‎ای بزرگ مبدل خواهد شد، یك گام بزرگ به سوی خداوند. تا جایی كه به عشق به خود مربوط می‎شود، تو این را نمی‎دانی، زیرا تو خودت را دوست نداشته‎ای. ولی دیگران را دوست‎ داشته‎ای؛ لمحاتی از آن، شاید، برایت روی داده باشد. شاید لحظات كمیابی را داشته‎ای كه در آن، ناگهان تو نبوده‎ای و فقط عشق وجود داشته، تنها انرژی عشق جاری بوده، از هیچ مركزی، از هیچ جا به هیچ جا. وقتی دو عاشق با هم نشسته باشند، دو هیچ كنار هم نشسته‎اند، دو صفر. و زیبایی عشق در همین است، تو را كاملاً از خویشتن تو، تهی می‎سازد.

خودت را به درون عشق بریز تا در دنیای درون فضایی ایجاد شود. زیرا خداوند وقتی وارد می‎شود كه در درون تو فضایی برای او باشد. و فضایی بزرگ مورد نیاز است، زیرا تو بزرگ‎ترین میهمان را دعوت می‎كنی. تو تمام هستی را به درونت دعوت می‎كنی. تو به یك هیچ بی‎نهایت نیاز داری. بهترین راه برای هیچ شدن، عشق است.

پس یادت باشد، غرور نفسانی ابداً عشق به خود نیست. غرور نفسانی، درست نقطه‎ی مقابل آن است. كسی كه قادر نبوده خودش را دوست بدارد، نفسانی می‎گردد. غرور نفسانی را روان‎شناسان، «خودشیفتگی» می‎خوانند.

شاید تمثیل نارسیسوس را شنیده باشید: او عاشق خودش شد. با نگاه كردن به سطح دریاچه، او عاشق تصویر خودش شد.

حالا تفاوت را ببین: كسی كه عاشق خودش باشد، عاشق تصویرش نخواهد شد؛ او فقط خودش را دوست دارد. نیازی به آینه ندارد. او خودش را از درون می‎شناسد. آیا تو نمی‎دانی كه وجود داری؟ آیا برای اثبات وجودت نیاز به سند و برهان داری؟ آیا به آینه نیاز داری تا ثابت كند كه تو هستی؟ اگر آینه نبود تو به هستی و وجود خودت تردید می‎كردی؟


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.