یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
عشق را در قلب خود جستجو كن
پرسش: لطفاً تفاوت میان یك عشق سالم به خود و غرور نفسانی را توضیح دهید؟
پاسخ: هر چند كه شبیه به هم به نظر میآیند، اما بسیار متفاوتند. داشتن یك عشق سالم به خویشتن، ارزشی مذهبی است. كسی كه خودش را دوست نداشته باشد، هرگز قادر نخواهد بود دیگری را دوست بدارد. نخستین موج عشق باید در قلب خودت برخیزد. اگر برای خودت برنخیزد، برای دیگری نیز بر نخواهد خاست زیرا هر كس دیگر از تو به خودت دورتر است.
مانند پرتاب سنگ به درون دریاچهای آرام است. نخستین موج در اطراف آن سنگ به وجود میآید و سپس امواج منتشر میشوند و دور میگردند. نخستین موج عشق باید در اطراف خودت شكل بگیرد. انسان باید بدن خودش را دوست بدارد، روح خودش را دوست بدارد. انسان، باید، تمامیت وجودش را دوست بدارد. این طبیعی است؛ و گرنه، هرگز قادر به بقا نخواهی بود؛ و این زیباست، زیرا كه تو را زیبایی میبخشد. كسی كه خودش را دوست دارد، با وقار و متین میگردد. كسی كه خودش را دوست دارد حتماً ساكتتر، مراقبهگونتر و شاكرتر از كسی است كه خودش را دوست ندارد.
اگر خانهات را دوست نداشته باشی، آن را تمیز نخواهی كرد؛ آن را رنگآمیزی نخواهی كرد، اطراف آن را با گلهای نیلوفر تزیین نخواهی كرد. اگر خودت را دوست نداشته باشی، در اطراف خودت باغچهای زیبا نخواهی آفرید. تو خواهی كوشید تا نیروهای بالقوهات را رشد دهی و هر آن چه را كه در وجود داری بیان و آشكار سازی. اگر عاشق خودت باشی، برخودت باران عشق خواهی بارید و خویشتن را از آن تغذیه خواهی كرد. و اگر عاشق خودت باشی، حیرت زده خواهی شد: دیگران نیز تو را دوست خواهند داشت. هیچكس فردی را كه عاشق خودش نباشد دوست نخواهد داشت. تو، اگر نتوانی حتی خودت را دوست بداری، چه كس دیگری زحمت آن را خواهد كشید؟ و كسی كه خودش را دوست نداشته باشد، نمیتواند خنثی بماند. یادت باشد، در زندگی هیچ چیزی خنثی نیست.
كسی كه خودش را دوست نداشته باشد، نفرت دارد، باید متنفر باشد زندگی نمیتواند خنثی باشد. زندگی همیشه انتخاب است. اگر دوست نداشته باشی، به این معنی نیست كه میتوانی فقط در حالت دوست نداشتن باشی. نه، تو نفرت خواهی داشت.
و كسی كه نفرت داشته باشد مخرب میگردد. و كسی كه از خودش نفرت داشته باشد، از سایرین نیز متنفر خواهد بود: او پیوسته در خشم و عصبیت و خشونت است. كسی كه از خودش متنفر باشد، چگونه میتواند امیدوار باشد كه دیگران دوستش بدارند؟ تمام زندگیش نابود خواهد شد. عشق ورزیدن به خود، یك ارزش مذهبی والاست.
من به شما عشق به خود را میآموزم. ولی به یاد بسپار، عشق به خود، غرور نفسانی نیست، ابداً چنین نیست. در واقع، درست بر خلاف آن است. كسی كه خودش را دوست داشته باشد، درخواهد یافت كه خودی در او وجود ندارد. عشق، همیشه نفس را ذوب میكند. این یكی از اسرار كیمیاگری است كه باید آموخته، درك و تجربه شود: «عشق، همیشه نفس را ذوب میكند». هر گاه عشق بورزی، «خود» از بین میرود. وقتی عاشق زن یا مردی هستی، دست كم برای چند لحظه كه عشق واقعی وجود داشته باشد، خودی در تو نخواهد بود، نفسی در كار نخواهد بود.
عشق و نفس نمیتوانند با هم وجود داشته باشند. مانند نور و تاریكی هستند: وقتی نور بیاید،تاریكی ناپدید میگردد. اگر خودت را دوست داشته باشی، شگفتزده خواهی شد. عشق به خود، یعنی از میان رفتن خود. در عشق به خود، خودی وجود نخواهد داشت.
تضاد در اینجاست، عشق به خود كاملاً بیخودی است. این عشقی خودخواهانه نیست. زیرا هر كجا نور باشد تاریكی نیست و هر كجا عشق باشد، نفس نیست.
عشق، نفس یخ بسته را ذوب میكند. نفس، مانند قطعهای از یخ است و عشق مانند خورشید بامدادی. گرمای عشق میآید و نفس را ذوب میكند. هر چه خودت را بیشتر دوست بداری، نفس كمتری در خودت خواهی یافت.
و آن گاه این عشق، به مراقبهای بزرگ مبدل خواهد شد، یك گام بزرگ به سوی خداوند. تا جایی كه به عشق به خود مربوط میشود، تو این را نمیدانی، زیرا تو خودت را دوست نداشتهای. ولی دیگران را دوست داشتهای؛ لمحاتی از آن، شاید، برایت روی داده باشد. شاید لحظات كمیابی را داشتهای كه در آن، ناگهان تو نبودهای و فقط عشق وجود داشته، تنها انرژی عشق جاری بوده، از هیچ مركزی، از هیچ جا به هیچ جا. وقتی دو عاشق با هم نشسته باشند، دو هیچ كنار هم نشستهاند، دو صفر. و زیبایی عشق در همین است، تو را كاملاً از خویشتن تو، تهی میسازد.
خودت را به درون عشق بریز تا در دنیای درون فضایی ایجاد شود. زیرا خداوند وقتی وارد میشود كه در درون تو فضایی برای او باشد. و فضایی بزرگ مورد نیاز است، زیرا تو بزرگترین میهمان را دعوت میكنی. تو تمام هستی را به درونت دعوت میكنی. تو به یك هیچ بینهایت نیاز داری. بهترین راه برای هیچ شدن، عشق است.
پس یادت باشد، غرور نفسانی ابداً عشق به خود نیست. غرور نفسانی، درست نقطهی مقابل آن است. كسی كه قادر نبوده خودش را دوست بدارد، نفسانی میگردد. غرور نفسانی را روانشناسان، «خودشیفتگی» میخوانند.
شاید تمثیل نارسیسوس را شنیده باشید: او عاشق خودش شد. با نگاه كردن به سطح دریاچه، او عاشق تصویر خودش شد.
حالا تفاوت را ببین: كسی كه عاشق خودش باشد، عاشق تصویرش نخواهد شد؛ او فقط خودش را دوست دارد. نیازی به آینه ندارد. او خودش را از درون میشناسد. آیا تو نمیدانی كه وجود داری؟ آیا برای اثبات وجودت نیاز به سند و برهان داری؟ آیا به آینه نیاز داری تا ثابت كند كه تو هستی؟ اگر آینه نبود تو به هستی و وجود خودت تردید میكردی؟
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست