دوشنبه, ۱۱ تیر, ۱۴۰۳ / 1 July, 2024
مجله ویستا

نگاه سوسیالیستی به ازدواج


نگاه سوسیالیستی به ازدواج

«... بگذارید آزمایشی را که معمولا به جمع‌ گسترده‌ای از مخاطبان در‌این کشور پیشنهاد می‌کنم، برای‌ شما نیز بگویم. ازتان می‌خواهم که فردا بعد-از-ظهر، اگر آب-و-هوا خوب بود، به خیابان‌ …

«... بگذارید آزمایشی را که معمولا به جمع‌ گسترده‌ای از مخاطبان در‌این کشور پیشنهاد می‌کنم، برای‌ شما نیز بگویم. ازتان می‌خواهم که فردا بعد-از-ظهر، اگر آب-و-هوا خوب بود، به خیابان‌ پارک، باند یا آکسفورد، یا هر مکان‌ پر رفت-و-آمد دیگری بروید و به همه خانم‌هایی که می‌بینید خوب نگاه کنید، و فکر کنید که با چندتاشان حاضرید ازدواج کنید‌.

احتمالا زنی را که تا به حال باهاش نه صحبت کرده‌اید، نه چیزی درباره‌اش شنیده‌اید، نه شخصیت‌اش را می‌شناسید و نه هدف‌هایش را می‌دانید، در خیابان دیده و عاشقش می‌شوید. اگر شما فردی آزاد در جامعه‌ای آزاد بودید عشق‌ او را با قدرت‌ هرچه تمام تر حس می‌کردید. ‌اما ‌امروزه به ندرت می‌توان از آن احساس‌ – چه بگویم‌اش؟ - «جاذبه‌ خفیف»، چیز‌ بیشتری حس کرد، که مانند سایر‌ عواطف در جامعه کنونی‌ ما چیز‌ زیادی ازش باقی نمانده است.

بحث‌ من ‌این است که ‌این جاذبه تنها کلید‌ زاد-و-ولد‌ نسل‌ بشر است، و باور‌ من‌ این است که بهبود‌ نسل‌ بشر ممکن نیست مگر با گسترش دامنه‌ انتخاب‌ زوج به پهنای‌ شمار‌ افراد‌ جامعه. برای‌ روشن شدن‌ مطلب تنها وضعیت کنونی را در نظر بگیرید. مثلا من، به عنوان‌ یک مرد‌ جوان، به خیابان‌ آکسفورد می‌روم و زنی را می‌بینم که نظرم را جلب می‌کند. عاشق‌اش می‌شوم. در یک جامعه‌ فرزانه، خیلی معقول خواهد بود که پیش بروم، کلاهم را بردارم و به آن خانم بگویم: «عذر می‌خواهم،‌اما من خیلی به شما علاقه‌مند شده‌ام، اگر در حال‌ حاضر پیمان‌ نامزدی با کسی ندارید، آیا ‌امکان دارد که اسم و آدرس مرا بگیرید و در مورد‌ ازدواج با من فکر کنید؟» ‌اما در شرایط‌ فعلی من هرگز چنین شانسی ندارم. چون وقتی او را می‌بینم، احتمالا او یا مستخدمه‌ای است که ‌امکان ازدواج با او برایم میسر نیست، یا ‌اشراف زاده‌ای است که با من ازدواج نخواهد کرد.‌

اینجا به طور فرضی مثال‌ مستخدمه و‌ اشراف‌زاده را در نظر گرفتم،‌ اما ما مسائل را بسیار باریک بینانه‌تر از‌این می‌نگریم. ما کوچکترین تمایزهای‌ طبقاتی‌مان، که همگی بر اساس‌ نابرابری‌ درآمدی بنیان شده‌اند، را چنان زیر‌ ذره بین می‌گذاریم که من در سراسر‌ بریتانیا هر کجا مخاطبانی می‌یابم، که از طبقات‌ مختلف هستند، به شان می‌گویم: «همه شما به خوبی می‌دانید که وقتی نوبت‌ ازدواجتان برسد، به عنوان‌ یک مرد یا زن‌ جوان ‌امکان‌ انتخاب از میان‌ همه‌ جوانان‌ مجرد‌ همسال‌ خود را نخواهید داشت.

از میان‌ جمعیتی چهل میلیونی، در نهایت انتخابی بین‌ دو یا سه نفر خواهید داشت؛ و هیچ کدام‌ آنها را نیز به‌اندازه آن کسی که اگر‌ امکان‌ انتخاب بیشتری داشتید انتخابش می‌کردید، دوست نمی‌دارید. «‌این واقعیتی است که مردان‌ دارای‌ تجربه زندگی نمی‌توانند انکارش کنند. نتیجه ‌این است که، به جای‌ یک فرصت‌ کامل برای‌ انتخاب‌ زوج، انتخابی طبقاتی، که آن هم در حقیقت انتخابی پولی است، روبروی تان قرار دارد.‌ آیا تحت‌ چنین شرایطی عجیب است که چرا نسلی فرومایه و تیره روز داریم؟»

برگرفته از «پرونده برابری»، اثر‌ جورج برنارد شاو

مجید روئین