شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

نه هرکه چهره برافروخت, شاعری داند


نه هرکه چهره برافروخت, شاعری داند

شعر در همه زمان ها, ابزاری برای بیان اندیشه و احساس و نیز توصیف و تصویرگری بوده و هست هنری که در قیاس با دیگر هنرها, به پشتوانه قدمت و وسعت بی همتایش در فرهنگ پارسی و در میان همه پارسی زبانان جهان, اهمیت و جایگاه بسیار والایی دارد

شعر در همه زمان‏ها، ابزاری برای بیان اندیشه و احساس‏ و نیز توصیف و تصویرگری بوده و هست. هنری که در قیاس با دیگر هنرها، به پشتوانه قدمت و وسعت بی‏همتایش در فرهنگ پارسی و در میان همه پارسی‏زبانان جهان، اهمیت و جایگاه بسیار والایی دارد.

چه آنکه شعر پارسی در طول تاریخ، افزون بر آنکه محملی برای طرح مضامین تغزلی و روایی بوده، بار بسیاری از علوم را نیز بر دوش کشیده و از عرفان و تصوف و اخلاق، تا تاریخ‏نگاری و فلسفه و جامعه‏شناسی و... را دربرگرفته است. پس این سخن که شعر را هنر اول ایرانیان و ایران را پایتخت شعر جهان می‏نامند، چندان به گزافه نیست.اما این هنر اول ایرانیان و شناسنامه فرهنگی قوم ایرانی را چه شده که در این روزگار، ناشران از انتشار مجموعه‏های شعر پرهیز می‏کنند و کتاب‏هایی هم که با زحمت و مرارت بسیار و به اصطلاح، گذر از هفت خوان رستم، به زیور طبع آراسته می‏گردند، در شمارگان پانصد و حداکثر هزار جلد منتشر می‏شوند؟ البته این ناشران محترم در برابر این پرسش، جوابی کلیشه‏ای در آستین دارند: «شعر مخاطب ندارد!». و کسی هم نمی‏گوید که اگر به راستی چنین است و در این روزگار، شعر فارسی بی‏مخاطب مانده، پس چرا هنوز هم افزون بر دیوان شاعران سترگی چون حافظ و سعدی و مولوی و فردوسی و خیام و... مجموعه شعرهای شاعران بزرگ معاصر از جمله شاملو و اخوان و فروغ و سپهری و... پشت سر هم تجدید چاپ می‏شود و فروش می‏رود؟حقیقت آن است که مشکلات امروز شعر ایران، ریشه در چندین دهه قبل دارد. زمانی که درست بر خلاف امروز، این هنر اصیل ایرانی، در زمره محبوب‏ترین و پرمخاطب‏ترین هنرها قرار داشت. و شاید از یک دیدگاه، همین موضوع به چشم اسفندیار ـ یا به قول غربی‏ها پاشنه آشیل ـ آن بدل شد. به باور من، هر هنری که به دو ویژگی کلی آسان‏یابی و عوام‏زدگی دچار گردد، در معرض ابتلا به بیماری خطرناک ابتذال قرار خواهد گرفت. همان بلایی که چند دهه پیش بر سر شعر ما آمد و این روزها، هنر موسیقی و ترانه‏سرایی را تهدید می‏کند. چراکه شعر، خوشبختانه یا شوربختانه، هنر ارزان و در دسترسی است و شاعر می‏تواند با در اختیار داشتن یک قلم و تکّه‏ای کاغذ، حاصل ذوق و اندیشه خود را ثبت و ضبط نماید. حال چنانچه هرکس هوس کند شعر بنویسد، فارغ از اینکه تا چه حد استعداد، دانش و شایستگی این کار را داشته باشد، آشفته بازاری پدید می‏آید که در آن تشخیص سره از ناسره ـ اگر نگوییم ناممکن ـ دشوار خواهد بود.

تنها می‏ماند بحث انتشار این آثار، که آن هم به مدد وجود انبوهی از ناشران کوچک و بزرگ، تا حد زیادی حل شده است! ناشرانی که بدون هیچ متر و معیاری و تنها با نگاه و انگیزه اقتصادی، با سرمایه خود شاعر اقدام به انتشار کتاب می‏کنند. بدیهی است در این میان، از نقش بی‏بدیل فضاهای مجازی و شبکه‏های اجتماعی هم نمی‏توان چشم پوشید که با قرار دادن وبلاگ و صفحه شخصی (page) در اختیار کاربرانشان، آرزوی جناب مولانا را تحقق بخشیده‏اند که: «هیچ ترتیبی و آدابی مجو / هرچه می‏خواهد دل تنگت بگو».همانطور که پیشتر اشاره شد، شعر تنها ابزار و وسیله‏ای است برای بیان اندیشه‏ها و انتقال عواطف و احساسات انسانی اما در چارچوب ضوابط، معیارها و قراردادهای پذیرفته شده. همان ضوابط و قراردادهایی که دست‏کم در چند دهه اخیر، بی‏اعتنایی یا کم‏توجهی به آنها، سرنوشت تلخ و اندوهباری برای این هنر ماندگار رقم زده است.

به راستی اگر قرار است که حرفی زده شود و اندیشه و احساسی بیان گردد اما ضوابط و معیارهای شعر پارسی از جمله: وزن، قافیه، ردیف، صنایع و ارائه‏های ادبی و... نادیده گرفته شود، چه اصراری است که حاصل کار را «شعر» بنامیم و گوینده آن را «شاعر». در حالی که می‏توان نام «قطعه ادبی» یا هر عنوان دیگری بر آن نهاد که در این صورت هم اثری ارزشمند ـ البته بسته به توانایی و استعداد خالق آن ـ خلق شده است و هم جایگاه و اعتبار شعر پارسی حفظ گردیده.

احمد طبایی