چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
مجله ویستا

بهداشت روانی ازدواج در یک نگاه


بهداشت روانی ازدواج در یک نگاه

بحث بهداشت روانی، بحث بسیار تخصصی در روان‌شناسی و روان‌پزشکی است. بنابر تعریف، بهداشت روانی، رشته‌ای تخصصی از بهداشت عمومی است و به معنای سلامت فکر می‌باشد و در زمینهٔ کاهش …

بحث بهداشت روانی، بحث بسیار تخصصی در روان‌شناسی و روان‌پزشکی است. بنابر تعریف، بهداشت روانی، رشته‌ای تخصصی از بهداشت عمومی است و به معنای سلامت فکر می‌باشد و در زمینهٔ کاهش بیماری‌های روانی در یک اجتماع، فعالیت می‌نماید و وضع مثبت و ”سلامت روانی“ را نشان می‌دهد.

هدف اصلی بهداشت روانی، پیشگیری است و این منظور، به‌وسیلهٔ ایجاد محیط فردی و اجتماعی مناسب، حاصل می‌گردد.

اصل‌های اساسی بهداشت روانی عبارتند از:

احترام فرد به شخصیت خود و دیگران

شناخت محدودیت‌ها در خود و افراد دیگر

دانستن این حقیقت که رفتار انسان، معلول علت‌هائی است.

آشنائی با این‌که رفتار هر فرد، تابع تمامیت وجود است.

شناخت احتیاج‌ها و محرک‌هائی که سبب ایجاد رفتار و کارهای انسان می‌گردد.

با توجه به مطلب‌های ذکر شده، باید اظهار نمائیم که بهداشت روانی بسیار علاقه‌مند است تا بداند که:

چرا در جامعه‌های امروزی، میزان طلاق، رو به گسترش است؟

چرا به‌تدریج به‌خصوص در شهرهای بزرگ، از ارتباط عاطفی زن و شوهرها، کاسته می‌شود؟

چرا انسان، تنهاتر می‌شود و آشفتگی‌های روانی او که تأثیر اجتناب‌ناپذیری در زندگی خانوادگی‌اش دارد، بیشتر می‌شود؟

چگونه می‌توان قبل از ازدواج، پیشگیری‌های لازم را در برابر طلاق، به‌عمل آورد؟

برای استحکام زندگی زناشوئی، چه باید کرد؟

ازدواج در جامعه‌های بشری از بدو امر، دو نقش اساسی در زندگی افراد دارد: ۱) نقش اقتصادی ـ اجتماعی ۲) نقش روانی

در جامعه‌های سنتی، از دیرباز، بُعد اقتصادی ـ اجتماعی آن، بیشتر مورد توجه و تأکید است؛ اما بعد روانی ازدواج در جامعه‌های صنعتی و پیشرفته بر بعد اول، پیشی گرفت است؛ به‌عبارت دیگر، امروز ازدواج از بعد روانی و معنوی، از ارزش بالاتری برخوردار است. به این سبب، معیار مهم ارزیابی یک ازدواج موفق، میزان رابطهٔ عاطفی بین دو همسر است. هر چه بر شدت این رابطهٔ عاطفی به‌طور متقابل، افزوده شود، آن ازدواج به همان نسبت، یک ازدواج موفق، ارزیابی می‌گردد. آن‌چه که بیش از هر چیز دیگر، می‌تواند معیاری برای یک ازدواج موفق باشد، شناخت و درک زن و شوهر از وضعیت روانی و نیازهای مختلف یکدیگر است.

افراد به‌طور معمول، ازدواج را با رؤیاهای شیرینی، آغاز می‌کنندم که در آن رؤیاها، همسرشان در تمام ابعاد، فردی ایده‌آل است. او فردی است عاشق، زیبا، قدرتمند و با خصوصیت‌های اخلاقی بی‌نظیر که نیازها، تمایل‌ها و آرزوهای او را برآورد. همسری است که او را دوست دارد؛ به او احترام می‌گذارد و همه چیز را برای او می‌خواهد. فرد، امیدوار است نیازها و مرحله‌های رشدی که در گذشته ناتمام مانده، در زندگی زناشوئی کامل شود.

جوانان به‌طور معمول، وقتی به مرحله‌ای می‌رسند که احساس می‌کنند دیگر زندگی با پدر و مادر، راضی‌شان نمی‌کند، تصمیم به ازدواج گرفته و به این ترتیب در زندگی زناشوئی به دنبال آرزوهای خود می‌گردند. عده‌ای از روان‌شناسان، معتقد هستند که هر نوع تغییر عمده‌ای در زندگی فرد، حتی تغییرهای مثبت، استرس‌آفرین است؛ از جملهٔ این رویدادها و تغییرها، می‌‌توان به ”ازدواج“ اشاره کرد.

سن ازدواج

یکی از روان‌شناسان به نام ”ایوانف“ می‌گوید: ”در هنگام ازدواج، چنان‌چه مردی جوان‌تر از زن باشد، از قبل باید امکان ناهماهنگی در این ازدواج را در نظر گرفت. برخی افراد، به‌دنبال کسی شبیه به پدر یا مادر خود، می‌گردند؛ به این دلیل که هیچ‌گاه فرصت این را در زندگی نیافته‌اند که مانند سایر کودکان در زمان کودکی خویش، مورد توجه مادر یا پدر خود، واقع شوند. در این‌صورت برای این‌دسته از افراد، چندان فرقی نمی‌کند با افراد مسن‌تر از خود، ازدواج نمایند. زنانی‌که به مردان مسن‌تر از خود، علاقه نشان می‌دهند و با آنان ازدواج می‌کنند، به‌طور معمول، بیشتر به این دلیل است که از لحاظ عاطفی ـ اقتصادی و نیز اجتماعی می‌خواهند احساس امنیت نمایند.

در هر حال، باید گفت که اختلاف سن بیش از حد معمول، ممکن است مشکل‌هائی را بین زن و شوهر موجب شود.

مختصر آن که سن ازدواج، عامل عمده‌ای در روند سالم یا ناسالم بودن ازدواج است. ازدواج در سنین پائین، به‌طور معمول بر اصول محکم و استواری قرار ندارد؛ چرا که جوان به شدت تحت‌تأثیر احساس‌ها، تخیل‌ها و عشق‌های افسانه‌ای و رومانتیک است؛ بنابراین برای ازدواج مناسب، فرد باید به سنی رسیده باشد که به اندازهٔ کافی، ثبات فکری و عاطفی داشته باشد و در رفتار و احساس‌های خود، کمتر دچار تغییرهای ناگهانی شود. شواهد نشان می‌دهد که اگر سن مرد تا حدودی (سه یا چهار سال) بالاتر از سن زن باشد، به‌طور معمول، بهتر است.

مسئلهٔ دیگری که از لحاظ بهداشت روانی، قابل ملاحظه می‌باشد، این است که آیا در ازدواج، ”اختلاف هوش و معلومات“، سبب بروز اختلاف زناشوئی خواهد شد یا خیر؟

نتیجهٔ تحقیق‌هائی که در این زمینه، وجود دارد، نشان می‌دهد که مردان تمایل دارند با زنان کم‌هوش‌تر از خود ازدواج کنند. به‌طور معمول، نباید تفاوت زیادی بین هوش زن و مرد وجود داشته باشد؛ زیرا در غیر این‌صورت، علائق و طرز تفکر آنان با یکدیگر، تفاوت نخواهد داشت.

یکی دیگر از مواردی که در بهداشت روانی ازدواج، باید به آن توجه داشت، این است که اگر بتوان همسر خویش را از نظر نژاد، مذهب و طبقهٔ اجتماعی و اقتصادی خود، انتخاب کرد، به مقدار زیاد می‌توان به موفقیت این ازدواج، امیدوار بود.

دوران نامزدی

یک ازدواج موفق، بستگی به عامل‌های گوناگون دیگری نیز دارد که خیلی از آنها را باید در دوران نامزدی ارزیابی نمود.

شاید مهم‌ترین هدف از دورهٔ نامزدی در کشور ما، آشنا شدن با خصوصیت‌های یکدیگر، ایجاد علاقهٔ عاطفی و آماده شدن برای یک زندگی مشترک است.

از دوران نامزدی، باید بیشترین استفاده را به منظور شناسائی یکدیگر نمود و برنامه‌های کلی آینده را طرح‌ریزی کرد تا بر روی معیارهای کلی، توافق حاصل شود.

سئوال‌هائی راجع به مسئله‌های اساسی، بهتر است قبل از ازدواج، صورت گیرد و مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند:

آیا زن می‌خواهد در خارج از خانه، کار کند؟ در این‌صورت، مدت کارش در روز، چقدر خواهد بود؟ می‌تواند با درآمد شوهرش زندگی کند؟ آیا در یک خانهٔ اجاره‌ای، حاضر است زندگی نماید؟

از نکته‌های دیگری که در بهداشت روانی ازدواج، باید مورد توجه قرار گیرد، ”موقعیت اقتصادی و شغلی مرد“ است.

اما نکته‌ای که بیش از میزان درآمد مرد، اهمیت دارد، آن است که باید ”کوشا و قابل اطمینان“ باشد و موقعیت شغلی او، طوری نباشد که مدت زیادی از همسر و خانوادهٔ خود، دور بماند.

محمدرضا دژکام

روان‌شناس، مشاور ازدواج و خانواده، عضو انجمن روان‌شناسی ایران