سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

کدام آسمان کدام ابر


کدام آسمان کدام ابر

گذری بر مجموعه داستان «آسمان, کیپ ابر» نوشته محمود حسینی زاد

سالهاست که شکل ِ داستان گویی و روایت تغییر کرده است. مخاطب دیگر پی‌پاسخ به هزار سوال ذهنش نیست و نویسنده هم برای نوشتن لزوما به «پاسخ» دادن سوالات ذهن مخاطب فکر نمی‌کند. حالا غرض از نوشتن گاهی فقط تقسیم ِ احساساتی است که می‌توانند خوب به دل بنشینند ولی نه سوالی بپرسند و نه به سوالی جواب بدهند... مجموعه داستان « آسمان، کیپ‌ ابر» نوشته محمود حسینی‌زاد در بسیاری از داستانها، جمله‌ها و تصویرهایش به آلبوم عکس خوب و رنگارنگی پهلو میزند که بیننده می‌تواند ساعت‌ها ورقش بزند، تصویرهای دور و نزدیک و آشنا و غریبش را ببیند، بی اینکه حتی یک نفر از آدم‌های توی عکس‌ها را بشناسد! داستان‌ها خوب و صمیمی‌اند، روان و یک دست روایت می‌شوند و گاهی فقط در حد توصیف یک فضای آشنا باقی می‌مانند.

به نظر می‌رسد بهانه آغاز بسیاری از داستان‌های ِ این مجموعه دغدغه‌های ساده انسانی هستند که می‌توانند روزی هزار بار برای آدم‌هایی که «ما» باشیم پیش بیایند؛ ترسها، امیدها، حسرتها، خاطره‌ها و تمام آنچه ناخودآگاه ما را از احساسات گوناگون و گاهی متعارض پر کرده است. برای خواندن، فهمیدن و یا بهتر بگوییم «حس کردن» مجموعه داستان ِ محمود حسینی زاد باید پیش تر آموخته باشیم که از دیدن و شنیدن روایت‌های ِ کتاب، پی ِ رسیدن به نقطه ای مشخص نباشیم؛ یعنی پیش از شروع خواندن داستانها به ذهنمان وعده ندهیم که قرار است با الگوی معمول ِ روایت و خط سیر ِ همیشگی ِ «داستان» مواجه باشد. ذهن باید آماده باشد که گاهی تنها با یک تصویر روبرو بشود؛ تصویری آشنا که ممکن است حتی خودمان بارها به چشم دیده باشیمش؛ تصویری از سفری قدیمی، خاطره دور ِ یک مهمانی، یک ملاقات، یک عشق... . ذهن ِ این روزهای مخاطب ِ داستان کوتاه ایرانی، یا گاهی داستانهای ِ کوتاه کوتاه ایرانی، فضای تعلیق را خوب می‌شناسد؛ فضایی که گاهی تنها یک برش کوتاه از زندگیست؛ برشی ناکامل از زندگی ِ شخصیت‌هایی که گاهی نه اسم دارند، نه گذشته و نه آینده؛ کاراکترهایی که فقط برای چند لحظه به دنیای کلمات آمده اند و بعد از آن «ممکن» است بتوانند چند دقیقه، چند ساعت، چند روز و یا اگر خوش شانس باشند برای همیشه در ذهن ِ مخاطب باقی بمانند.

یکی از نقاط ِ قوت داستانهای کوتاه و گاهی بسیار کوتاه مجموعه « آسمان کیپ ابر» نزدیکی به احساسات روزانه مخاطب است. کلمات نه آنقدر پیچیده اند که نشود احساسشان کرد و نه آنقدر ساده اند که جدی گرفته نشوند؛ توصیفها، روایت‌ها، دیالوگ‌ها و تصویرها بسیار به آنچه هر روز در زندگی ِ شهری ِ ما جریان دارد شبیه است؛ تصویر زنی در حال سر و کله زدن با کارهای خانه، مردی سرگشته میان ِ شلوغی یک مهمانی، ترس ِ زنی از زایمان زودرس و... . با این همه ولی هر از چند گاهی گنگی ِ بیش از حد روایت ِ بعضی داستانها ذهن مخاطب را در هم می‌ریزد؛ تلاش ِ بی فرجام ِ خواننده برای پی بردن به کنه داستان و سر در آوردن از چند و چون ِ ماجرا... . تلاشی که در نهایت می‌تواند به یک برداشت آزاد و مجموعه ای از گمانها منتهی شود، در هر حال ولی متن ِ داستان کمک چندانی به رفع کنجکاوی مخاطب نمی‌کند. شاید اصلا بخشی از هدف سربسته روایت کردن داستانها همین باشد ؛ رها کردن ذهن مخاطب برای تصویر سازی دلخواه، برداشت آزاد و ادامه آنچه در داستان نوشته نشده است... . باید باور کنیم که دنیای امروز ما، با تمام تعلیق‌ها، تردیدها، گمانها و سرعت ِ روز افزونش، به شکل دیگری از روایت نیازمند است؛ شکلی از روایت که در آثار اخیر بسیاری از داستان نویس‌ها به چشم می‌خورد؛ برشهای تند و گذرا از روزهای زندگی، گریز از توقف و در عین ِ حال تلاش برای به اشتراک گذاشتن دغدغه‌هایی که گاهی در عین سادگی بسیار پیچیده می‌شوند.

محمود حسینی‌زاد در مجموعه « آسمان کیپ ابر» که آخرین مجموعه داستان منتشر شده این نویسنده است، با شیوه‌ای ساده و روان و گاهی با در هم آمیختن زبان نوشتار و سادگی ِ جملات محاوره دغدغه‌هایی را مطرح می‌کند که روایت حال بسیاری از خوانندگان داستان است؛ احساسات عمیقی که تنها با تجربه کردن درک می‌شوند. همه ما درگیر یادآوری خاطرات بوده ایم، درگیر کلنجار رفتن با احساسات ِ نهفته وجودمان، درگیر ترس‌هایی که هرگز به زبان نمی‌آوریم؛ به همین دلیل است که داستانهای کوتاه محمود حسینی‌زاد با اینکه ذهن خواننده را در موقعیت‌های بسیاری رها می‌کنند و گاهی حتی با بی اعتنایی از کنار سوالات خواننده می‌گذرند، اما همدلی و همراهی مخاطب را در بسیاری لحظات به دست می‌آورند. داستانهای ِ این مجموعه دست‌کم می‌توانند تصویری به ذهن مخاطب اضافه کنند؛ تصویری دقیق و باور‌پذیر از احساساتی که خیلی وقتها لابه‌لای جدیت زندگی گم می‌شوند. داستان‌های «آسمان، کیپ ابر» روایتی کوتاه است از «ما» برای خودمان.

نویسنده : سپیده انوری