یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
کردبچه ذاتا شاعر است
● یک
کتاب «صدایم را از پرندههای مرده پس بگیر» سروده «لیلا کردبچه» را میخوانم؛ کتاب خوبی است آنقدر که برای پیدا کردن سطرهایی موفق (برای آوردن شاهد مثال) کار سختی را در پیش رو ندارم ولازم نیست زمان زیادی را صرف این کار بکنم. بخوانید: «کافی است تو را به نام بخوانم/ تا ببینی لکنت عاشقانه ترین لهجهها ست/ و چگونه لرزش لبهای من دنیا را به حاشیه میبرد. ص۵۴. کتاب صدایم را از پرندههای مرده پس بگیر» اما وضعیت برای پیدا کردن شعری خوب کمیمتفاوت است، شعری که در سطر سطر آن از کیفیت بالایی برخوردار باشد. اشعاری مثل«تو شبیه آخرین سیگار پدرم هستی/ که برای همیشه نا تمام ماند/ این گونه است که میترسم بمیرم/ و برای آخرین بار نبوسیده باشمت. ص۸۳. کتاب؛ صدایم را...» وضعیت در مورد دو کتاب دیگر«کردبچه» تقریبا به همین منوال است و نکته مشترک دیگری که ما بین هر سه این مجموعهها وجود دارد؛رسیدن به سطرها موفق در آثار بلند و اشعار خوب در آثار کوتاه این مجموعههاست.برای مثال؛در شعر صفحه۷ کتاب «حرفی بزرگتر از دهان پنجره» که دومین مجموعه شاعر هم محسوب میشود؛ و به نظر میرسد به فاصله یک سال از کتاب اول او وارد بازار شده، سطرهای موفقی مثل «سی ساله ام/ و این یک جمله خبری غمگین است» یا «با فکر تو خوابیده ام/خاله قزی چادر یزی کفش قرمزی کودکی ام/که هر بار نوار قصه جمع میشد/ پدر تکهای از داستانت را کوتاه تر میکرد» وجود دارد اما تمام کار در نقطه خوبی قرار نمیگیرد.بخوانید: «سی ساله ام/ و اگر دوباره قدم ر/ا با زنگ خانه کسی اندازه بگیرم/دیگر/ دری به رویم باز نخواهد شد/ سی سالهام و اگر بود و نبود کسی را بهانه بگیرم/ جیغ کلاغی/ آسمان قصهها یم را جریحه دار خواهد کرد/
سی سالهام / و این یک جمله غمگین خبری است/ غمگینم برای دری که باز اگر نشود/ غمگینم برای قصهای که آغاز اگر نشود/غمگین/برای سکوت سیاهی که بعد از این با او شبهای خانهام را تقسیم میکنم/ آی سوسک سیاه همخوانه/ من یکی نبود تمام شبها یم را/ با فکر تو خوابیده ام/خاله قزی چادر یزی کفش قرمزی کودکی ام/که هر بار نوار قصه جمع میشد پدر تکهای از داستانت را کوتاه تر میکرد/دیگر از تو چیزی نمانده است طفلک بیچاره!» شعری که نیمیاز آن به راحتی قابلیت حذف شدن را دارد؛ مثل۹سطر آغازین کار یا سطرهای دوازدهم تا نوزدهم؛ اتفاقی که اگر بیفتد کار را تا حد زیادی هم از اطناب که به نظرم پاشنه آشیل کارهای «کردبچه» است نجات میدهد، هم باعث میشود دیگر نقاط ضعف شعر از کار جدا بشود؛ نقاطی مثل منعقد نشدن مضمون در ۵ سطر آغازین شعر. بخوانید:« سی ساله ام/ و اگر/ دوباره قدم را/ با زنگ خانه کسی اندازه بگیرم/دیگر/ دری به رویم باز نخواهد شد» به طوری که ما نمیفهمیم چرا اگر راوی قدش را با زنگ خانه کسی اندازه بگیرد، دیگر دری به رویش باز نخواهد شد و در قدم بعد سی سالگی کجای این خرده روایت است. طبیعتا این مشکلات در بخش جوششی کار طبقه بندی نمیشود قسمتی که به ما میگوید «کردبچه» ذاتا شاعر است؛ بلکه به قسمت کوششی کار که بخشی از آن ویراستاری یا همان (ادیتوری) است بر میگرد.مرحلهای که شما بعد از شکل گیری کلیت کار،در بازگشتهای مجدد به اثر قسمتهای زائد را حذف میکنید یا به این نتیجه میرسید که اگر سطرهایی جا به جا بشوند روایت کار ضرباهنگ بهتری پیدا میکنند یا اگر جای بعضی کلمات در جمله جا به جا بشود سطر به لحاظ موسیقایی از کیفیت بهتری بر خوردار میشود و...، اتفاقی که یکی از نمونههای بارزش جا به جاییها یی است که مارکز در صفحات آغازین و پایانی اثر کم نظیر «صدسال تنهایی» انجام میدهد؛ یعنی همان کاری که به تازگی محققان از طریق اشعه ایکس متوجه شدهاند «داوینچی» نقاش مشهور ایتالیایی در مورد اثر جاودانه خود مونالیزا که به «لبخند «ژوکوند» شهرت دارد انجام داده، به طوری که چندین و چند بار جای دست در این اثر جا به جا شده تا او به شکل نهایی و تصمیم نهایی دست پیدا کرده. نکته دیگری که توجه به آن افقهای بازتری را پیش روی این شاعر در آثار بعدی اش قرار خواهد داد میزان جذاب سازیهایی متن حجم به تناسب است کار است «کردبچه» باید اگر در شعری هفت سطری به سه اتفاق شاعرانه برای نگه داشتن مخاطب پای کار نیاز داریم در شعری سی سطری تقریبا سه برابر این این سطرها موفق برای جذاب سازی متن نیاز خواهد بود.در مقابل همه این مسائل اشعار بلند،( همان طور که گفتیم) اشعار کوتاهی وجود دارند که از قدرت بالایی بر خوردارند؛ اشعاری که به لحاظ کیفی در مرحلهای قرار دارند؛ و میتوانند مخاطب را چه در جایگاه عام چه خاص و چه منتقد شگفت زده کنند.بخوانید:«حواست باشد اگر دلم گرفت/ بارانی بلند بپوشی و همیشه چند نخ سیگار/ برای کشیدن بار این همه خاطره داشته باشی/این روزها دلم که میگیرد نگرانت میشوم/و میدانم این همه ابر را برای قشنگی گوشه آسمان نگذاشتهاند».
● دو
«کلاغمرگی» در کل ادامه همان روندی است که «کردبچه» در دو کتاب اول خود طی کرده و توانسته تقریبا همان موفقیتها را تکرار کند. نکتهای که او برای گذر از این مرحله در کتاب بعدی اش باید بدان توجه کند «من» راویهایی است که در کارهایش باید تبدیل به «تو» راوی، «آنها» و «ایشان» راوی بشوند. او باید بداند اگر فقط راوی خود باشیم (هرچقدر هم که بزرگ باشیم) یک جایی تمام میشویم.
بهروز آقاکندی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
حسین امیرعبداللهیان حجاب دولت امیرعبداللهیان مجلس شورای اسلامی سازمان همکاری اسلامی انتخابات جنگ شورای نگهبان دولت سیزدهم مجلس انتخابات مجلس دوازدهم
هواشناسی شهرداری تهران زاهدان سیل فضای مجازی یسنا باران سازمان هواشناسی سامانه بارشی آتش سوزی هلال احمر آموزش و پرورش
قیمت دلار قیمت خودرو بازار خودرو خودرو دلار مسکن تورم قیمت طلا بانک مرکزی حقوق بازنشستگان ارز ایران خودرو
تلویزیون صدا و سیما مسعود اسکویی پایتخت موسیقی مهران غفوریان دفاع مقدس صداوسیما سریال سینمای ایران کتاب
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین جنگ غزه حماس روسیه نوار غزه اوکراین انگلیس ایالات متحده آمریکا یمن
فوتبال مهدی طارمی پرسپولیس استقلال سپاهان رئال مادرید لیگ برتر بارسلونا جواد نکونام باشگاه استقلال علی خطیر بازی
هوش مصنوعی اینستاگرام گوگل اپل ناسا عکاسی تبلیغات کولر مایکروسافت
دیابت چای کودک توت فرنگی چاقی قهوه